انسان موجود ناشناخته ؟


انسان موجود نا شناخته ؟

انسان ازبدو پیدایش همیشه وقت گرفتار انواع افکار وخیالات گوناگون ووسوسه های درونی ونگرانی های مختلفی بوده وسئوال های گوناگون ومتضادی درفکر وذهنش همیشه وقت جلوه گرگردیده که به اکثر سئولات ذهنی خود هنوزهم نتوانسته بکمک عقل وتجربه بشری جواب مثبت و قانع کننده ای را پیداکند بلکه او بیشتر شبیه یک مسافری بوده که در طول یک سفر کوتاه حتی خود را نیزگم کرده ومسافرت خویش را ازیاد برده وفراموش کرده که او دراین جهان پهناور مسافری بیش نیست ؟که درمسیر یک مسافرت کوتاه ومحدود وپرماجرا قرار گرفته است که این سفر او درحقیقت از بدو پیدایش وانعقاد نطفه او آغاز تاتکمیل وتکوین مراحل دیگر حیاتش (انعقاد نطفه دررحم مادر تشکیل وتکوین جسم وجان تولد ورشد  دوران طفولیت وجوانی پیری ومرگ) همه را شامل میگردد.وتمام این مراحل زندگی شامل همین مدت کوتاه سفرش بوده که بایک محاسبه سطحی میتوان دانست که مدت این سفر چقدر کوتاه ومحدود است.وآیا این سفر کوتاه وپردرد سر قابلیت این همه ماجراجوئی هارا دارد؟که انسان بحدی به آن آعشته گردد که همنوعان خود را بعضا قربانی امیال وخواسته های نفسانی وشیطانی خود در طول (این سفر کوتاه)گرداند ؟چه انسان مثلیکه دراین سفرکوتاه تنهااست اودرتمام مراحل زندگی خودنیز تنها وغریب بوده (دربطن مادر درزمان تولد ودربستر مرگ درقبر وگورستان بعد از مرگ  درروز آخرت وحساب ودرمحشر درروزیکه بگفته قرآن کریم هرشخصی ازبرادر مادر پدر دوست همسر وفرزند خود گریزان بوده وهر کسی گرفتار اعمال خودش بوده وبه دیگری نمیرسد)(یوم یفرالمرءمن اخیه وامه وابیه وصاحبته وبنیه لکل امرء منهم یومءیذ شان یغنیه) (1)

مگر همین انسان تنها وضعیف بعضا بارفتار وکردار ناپسند وناهنجار وادعا های بزرگ وعجیب وغریب  حتی بعضابواسطه خود خواهی وقدرت طلبی دست بکشتار همنوعان خود زده وبه تعبیر شیخ سعدی علیه الرحمه


که چه زیبا حالت  انسان را بیان کرده ومیگوید                                                                                                          

         ازجان بیرون نیامده جانانت آرزواست                                                                  زنــار نـابـریـده ای وایـمــانـت آرزو است                                             

  بـردرگـهـی که نوبت ارنـی همی زنند                                                      

موری نه ای وملک سلیمانت آرزواست                                           

      فـرعـون وار لاف انـاالـحـق هـمی زنی   

  وانگه قرب مـوسی عـمـرانت آرزواست

انــصــاف راه زســر صـدق داده انـــد   

      بـردرد نــارسیده ودرمـانـت آرزواسـت

بـرخـان عنـکبوت که بریـان مگس بود  

     شــهــپر جبریئل مگس رانت آرزواست

هـرروز ازبـرای سـگ نـفـس بـوسـعیـد 

    یک کـاسه شـوربا ودوتا نانت آرزوست

سعدی در این جهان که توئی ذره وار باش

گردل بنزد حضر ت سلـطانت آرزوست

            وبتائید گفته سعدی (رح )مولاناجلال الدین محمد بلخی (رح ) چنین میگوید:

         ای بـرادر مــزرع نـاکـشتـه باش       

       کـاغـذی اسـپیــد نـا بـنـوشته بــاش   

        دفتر صوفی سواد وحـرف نیست      

         جز دلی اسپند همچون برف نیست

          آسـمـان شـو ابـر شـو بــاران ببار  

             نــاودان بــارش کــنـد نـایـد بـکار

           جان شو وازراه جان جان راشناس 

            یــار بـیـنـش شــو نــه فـرزند قیاس

 وباالاخره روزی همین انسان پرادعا وماجرا جو با همه آرزوهای نابرآورده شده اش اجبارا بنزد پروردگارش خواهد رفت مگر چه بسا که او دربین همین راه مسافرت پر پیچ وخم خود هم بمقصد حقیقی نرسیده بلکه به دروغ بعضا فریاد انا الحق سرداده وباعث رنج ومصیبت بخود ودیگران نیز میگردد. ولی انسان وارسته بتعبیر سعدی( ذره وار) وبتعبیر مولوی( مزرع ناکشته)  آن انسان است که ازخود بریده وخودش را بمقابل هستی خدا فراموش کرده ودرحقیقت او انسان وارسته است که بخدا نزدیک شده ووجود خود را بمقابل هستی خدا هیچ بحساب نیاورده که چنین موجود زیبا و وارسته ازنظر مولوی شخصیتی است که اورا درسطوربعدی چنین به تعریف میگیرد:

              آدم اسطـرلاب اسرار عــلــو است  

          وصـف آدم مـظـهـر آیـات اوســت

هرچه دروی مینماید عکس اوست   

          همـچـو عکس ماه کاندرآب جوست

         چـون مـرا دحـکـم یــزدان غـفـور    

             بــود درقــدمـت تـجــلــی وظـهـور

        بـی زضــدی ضـدرا نـتـوان نـمـود        

       وان شــهـی بــی مـثـل راضدی نبود

پـس خلیفه ساخت صاحب سینه ای 

       تــابــود شــاهــیـنـیـش راآئــیـنه ای

            ودرجای دیگر باز چنین میگوید:

 روزهـا فکرمـن ایـن است وهـم شـب سخنم

که چرا غافل از احوال دلی خویشتنم                                                   

        ازکــجــا آمـــده ام آمــدنــم بـهـر چـه بــود؟

        بکــجــا مــیـــروم آخــرنـنـمـائــی وطــنــم   

  مـانـده ام سـخت عجب کـز چه سبب ساخت مرا       

         یـاچـه بــوداســت مــراد وی ازاین سـاخــتنم

         مــرغ بــــاغ مـــلـکـــوتـم نـی ام ازعـالـم خـاک 

               چـنـد روزی قـفـسـی سـاخـتـه انـد ازبـدنــــم

ای خـوش آن روز که پـرواز کـنـم تـابری دوست       

         بــهـــوای ســــرکـــویــــش پـروبـالی بـزنم

طوریکه می بینید مولوی در اینجا به  دو بعد وجودی انسان (حیوانی وملکوتی) اشاره کرده وآنرا چنین بر زبان می آورد: 

مــرغ بــاغ ملـکـوتـم نـی ام ازعـــالم خـــاک   

   چند روزی قفسی ساختـه اند ازبد نم[1]

ای خوش آن روز  که پرواز کنم تابری دوست 

     بـه هـوای سـرکـویـش پر وبالی بزنم

 

|                                                                                                                                                                            با احترام سید محمد خیرخواه

منابع
1 قران کریم سوره انسان آیه دوم

 2کلیات سعدی  ومثنوی مولوی


 

  به پیشوازروزه ماه مبارک رمضان

 

قرآن کریم در سورة بقره آیه 182 چنین فرموده(  یا ایها الذین امنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم ) ای مؤمنان بر شما فرض گردیده روزه مثلیکه فرض گردیده بود بر امت های پیش از شما تا اینکه پرهیزگار وباتقوی شوید)   

چیزیکه ازحکمت وفلسفه عبادات مفروضه در اسلام  بطور کلی دانسته می شود این است که در انجام هر یک از عبادات مفروضه اسلامی

حکمت و فلسفه ظریف و جداگانه نهفته است که با  انجام آن عبادت انسان مؤمن  میتواند طهارت، نظافت، صفا و صمیمیت، اخلاص و اخوت، صبر و شکیبایی، تحمل و بردباری و دیگر ارزشهای معنوی انسانی را بدست آورد و از این راه بتواند خود را از لجنزار مادیت وگرفتاری های دنیوی بطور مقطعی هم اگر شده برای مدت زمانی رهانیده و به پیرایش وتهذیب اخلاقی و روحی خویش بپردازد تا بدینوسیله بتواند احتیاجات معنوی انسانی ودرونی خویش را مرتفع ساخته، روح ومعنویات عالی انسانی را در خود تنزیه وتزکیه وپالایش دهد.   

بطور مثال روزه ماه مبارک رمضان خود یکی از همین عبادات اسلامی بوده که شخص روزه دار میتواند از طریق امساک روزه به تغذیة  معنوی وتزکیه نفس وتقویه اراده انسانی در خود پرداخته، آماده مجاهدت های بیشتری در عرصه های مختلف زندگی خویش گردد. 

یقیناً شخص مؤمن روزه دار باصیام روزه ماه مبارک رمضان میتواند در پهلوی کسب فیوضات فراوان دیگر حکمت وفلسفه روزه را نیز درک نموده، به ابعاد گوناگون آن پی  ببرد واز صحت جسمانی که در پی امساک روزه ماه رمضان برای انسان روزه دار حاصل میگردد (صوموا تصحوا) گرفته تا به فلسفه اجتماعی واخلاقی روزه که شخص (صائم) و روزه دار با گرفتن و امساک روزه در طول مدت یکماه متوالی وپیهم میتواند حاصل نماید نیز پی ببرد طوریکه انسان روزه دار وصائیم از این طریق میتواند

 از وضعیت اجتماعی و طرز زندگی انسانهای ضعیف و ناتوان که توانایی تأمین زندگی خویش و خانوادة خود را ندارند و اجباراً گرسنه زندگی کرده و گرسنه میخوابند وبسا اوقات نمیتوانند شکم خویش و فرزندان خود را سیر کرده و زندگی خویش را تأمین نمایند و اکثر اوقات شکم خودشان و اولادهای ایشان گرسنه است باخبر ومطلع میگردد .که این خود بزرگترین درس زندگی اجتماعی برای انسان بخصوص برای ثروتمندان بی درد که درد گرسنگی و فقر را نمیتوانند درک نموده و بدانند که فقراء چه حالتی دارند ؟ به حساب می آید. و از طریق امساک روزه و تجربه نمودن گرسنگی میتوانند چنین درس را یاد گرفته و درک نمایند که گرسنگی و فقر چه لذتی دارد و فقر یعنی چه؟ و بدینصورت روزه داران واقعی میتوانند بدانند که فقراء و مساکین و مستمندان در چه حالتی زندگی میکنند و چطور درد گرسنگی را تحمل مینمایند و بطور فیزیکی وحسی میتوانند درک نمایند که گرسنگی چه طعم تلخی دارد؟ و از حال زار مستمندان و بینوایان خبردار گردند و به درد ایشان آشنائی پیدا کنند.

روزه در واقع عملاً مقدمة بر جهاد و مبارزه و یک نوع نبرد با نفس و خواهشات آن بحساب میرود و شخص روزه دار با تمرین آن به نفس خود میفهماند که در مقابل مشقات و گرسنگی ها باید مقاومت واستواری را بیاموزد و حوصله و تحمل، شکیبایی و امانت داری را فراگیرد. روزه همچنین به انسان ارادة قوی انسانی را آموخته و تعلیم میدهد . طوریکه او

در حالیکه توانایی دارد و میتواند بخورد وبیاشامد بدون اینکه کدام اجبار و مانع ظاهری برای جلوگیری از غذا خوردن ونوشیدنش وجود داشته باشد و کسی و یا چیزی مانع از خوردن و یا آشامیدنش گردد او هرگز نمیخورد و نمی آشامد. اگر در گوشة خلوت و یا به کدام دشت و بیابان دور افتاده هم بوده باشد و به غیر از خدای بزرگ احدی در آنجا و در آن حالت خلوت حضوری نداشته باشد، باز هم با همة توانایی هایش مبنی بر اینکه بخورد و بیاشامد و یا مجامعت کرده روزة خود را نقض نماید،او تنها بواسطة اطاعت و امتثال اوامر و دساتیر خداوندی این کار را نمیکند و به امساک روزة خویش همچنان ادامه داده و آنرا نقض نمینماید. و امر و دستور خدای بزرگ خویش را اطاعت کرده و از آن سرباز نمیزند، که این خود برای انسان مؤمن درس عظیم دیگری است که با مشق و تمرین روزه میتواند آنرا بیاموزد و اگر احیاناً کدام روزی در سنگر جهاد و مبارزه با دشمن واقعی هم قرار گیرد استقامت و پایداری کرده، سنگر را برای دشمن رها نمیکند و با همه زحمات و سختی های جنگ، از خود ایثار و پایداری نشان می دهد. 

حکمت و درس دیگری که از تمرین و مشق روزه برای انسان روزه دار حاصل میگردد خودسازی و حصول اعتماد به نفس انسانی و امانت داری برای روزه داران واقعی است، که روزه برای آنها می آموزاند تا در هیچ حالتی از احوال و تحت هیچ شرایط به حقوق و اموال دیگران ولو ناظر و محافظی هم در بالای اموال آنها حضور نداشته باشد تعرض و تجاوز ننمایند. و به هیچ صورتی و در هیچ زمان و شرائطی این حق را به خود نداده تا به حقوق و اموال و نوامیس دیگران دست درازی و تعرض کنند. چه حقوق، اموال، حیثیت و آبروی دیگران را باید ماننده حیثیت و آبروی خود دانسته و از تعرض و تجاوز مصون و محفوظ بدانند. زیرا روزه داران واقعی اعتقاد دارند که روزه به معنی واقعی اش شامل امساک تمام اعضاء و جوارح ظاهری و باطنی انسان گردیده، دست، دهان، پای، چشم، گوش، زبان، قلب و همة وجود انسان مؤمن باید روزه دار باشد. دهان و زبان او به جز از کلمة حق و سخن خیر چیز دیگری نگوید، از دست و زبانش کسی آزار و اذیت نشود، پایش بسوی حرام و ناحق کشیده نگردد، چشم و گوش آن فقط حق ببیند و حق بشنود. قلبش به ذکر خدا مشغول بوده از شرک، نفاق، بغض، کینه، عداوت، ریاء و خودنمایی پاک و تهی باشد.

اینجا است که مصداق واقعی حدیث پیامبر اسلام (ص) که میفرمایند:( من صام رمضان ایمانا واحتسابا غفر له ما تقدم من ذنبه) کسی که روزة ماه مبارک رمضان را از روی ایمانداری، تقوی و پرهیزگاری روزه بگیرد گناهان گذشته اش آمرزیده وعفو خواهد شد). (*) صدق پیدامیکند.

 روزه یقیناً عبادتی است ماننده سایر عبادات اسلامی که صاحبش را مزین به لباس تقوا و پرهیزگاری میگرداند و از ارتکاب اعمال نا شایست و ناپسند بواسطة امساک روزه مانع میگردد و به مصداق حدیث پیامبر اسلام «ص» اجر و ثواب روزه دار واقعی فقط خاص از جانب ذات پاک خداوند داده می شود . چنانچه در حدیث قدسی نسبت روزه را خداوند به ذات پاک خود داده و چنین فرموده است: الصوم لی وانا اجزی به (هر عمل صالح اولاد آدم مربوط بخودش بوده غیر از روزه که آن ازآن من است و من پاداش و مزد آن را میدهم و روزه به منزلة سپری است مرصائم را هر وقتی که یکی از شمایان روزه داشته باشد پس نباید داد فریاد و سروصدا و غوغا برپا کند و اگر او را کسی دشنام دهد و یا با وی جنگ کند باید شخص روزه دار در جوابش بگوید که من روزه دارم. قسم به ذاتی که جان محمد«ص» به ید قدت بلاکیف او است، بوی دهان روزه دار در نزد خداوند از بوی مشک خوشبوتر است. روزه داران را دو فرحت و خوشحالی باشد، یکی در وقت افطار و دیگر در وقت ملاقات پروردگار.)(*)   

 

با عرض احترام سیدمحمد خیرخواه   

.         

    منابع:                                              

·         قرآن کریم سورة بقره آیه 182

·         حدیث شریف به روایت بخاری و مسلم. متفق علیه

·         حدیث شریف . متفق علیه

 

 

 

 

           (ضرورت همکاری بیشتر افغانستان و تاجیکستان)


 ارزش همکاری های منطقه ای در جهان امروزی از نظر هیج صاحب نظری  پوشیده نیست و برای افغانستان نیز این همکاری ها از اهمیت خاصی برخودار است.

کشور های که در یک حوزه جغرافیایی موقعیت دارند با احترام به حاکمیت های ملی و تمامیت ارضی یکدیگر میتوانند در عرصه های مختلف اقتصادی باهم همکاری نموده و برای زندگی مردم خویش خدماتی خوبی را ارائه نمایند.افغانستان با موقعیت جغرافیائی که دارد در طرف شمال بطول بیش از یک هزار و سه صد کیلومتر مربع با جمهوری تاجیکستان بخصوص در قسمت ولایت بدخشان هم مرز است و ولسوالی های زیادی از این ولایت در کنار آمو دریا موقعیت دارند که مردم این مناطق برای زندگی روزانه خود به دادستد به طرف تاجیکستان و بر عکس مردم بدخشان تاجیکستان بجانب افغانستان ضرورت دارند بخصوص در ایام زمستان که این مناطق بیشترشبیه یک (زندان طبعئ) که در یک طرف کوهای صعب العبور قرار گرفته و در جانب دیگر دریای آمو مشکلات این مناطق بیشتر میگردد البته منطقه بدخشان کوهستانی تاجیکستان باداشتن راهای اسفالت بامرکز تاجیکستان میتواند در زمنیه همکاری دو جانبه نقش بیشتر و موفق تری را ایفاء کند که این خود میتواند کمک بزرگی برای آینده منطقه کوهستانی بدخشان تاجیکستان نیز بوده باشد زیرا تاجیکستان اگر بتواند سرک ها و راه های کولاب، خاورغ، قره قروم را فعال ساخته و گذرگاه بین المللی سرحدی را در منطقه کوتل (کلمه) احداث و پل های را برفراز آمو دریا ساخته و گذرگاه های سرحدی را فی مابین افغانستان و تاجیکستان فعال سازد میتواند ولایت خود مختار بدخشان کوهی تاجیکستان را از محاصره جغرافیائی طبعی و تجرید مواصلاتی نجات کاملی دهد و این کمک بسیار بزرگی برای تاجیکستان خواهد بود.

            گرچه در شرایط موجود ولایت خود مختار کوهستانی بدخشان تاجیکستان تا حد نسبت به بدخشان افغانستان به اطلاعات و مواصلات بین المللی دسترسی بیشتری دارد. در شهر خاروغ چند مرکز انترنتی و تلفن بین المللی فعال است و حکومت تاجیکستان کوشش می نماید تا همکاری های بیشتری بین ولایت خود مختار کوهستان بدخشان و ولایت آش جمهوری قیرغزستان و ولایت تاشغر و اویغور جمهوری مردم چین و ولایت بدخشان افغانستان رونق گیرد که این همکاری ها بنفع همه می باشد ناگفته نباید گذاشت که بدخشان تاجیکستان 45 در صد از کل خاک تاجیکستان را احتوا میکند که دارای هفت ولسوالی و یک مرکز شهر بنام (خاورغ) بوده و نفوس این ولایت 220 هزار نفر است .که مسؤلین محلی بدخشان تاجیکستان همکاری های منطقه ای را در آینده منطقه بسیار سودمند و مفید ارزیابی میکنند و مسئولین بدخشان کوهستانی تاجیکستان علاقمندی زیادی دارد که تجارت در منطقه سرحدی میان دو کشور فعالتر گردد و به تجار محلی منطقه امکانات ان میسر گردد تا آنها فعالانه در تجارت منطقه ای شرکت ورزند و از این طریق بتوانند به بازارهای کشورهای منطقه آزادانه بمعاملات صادراتی و وارداتی دسترسی پیدا کنند و ولایت بدخشان افغانستان و ولایات همجوار دیگر از جمله ولایت کندوز و تخار دراین نوع تجارت با بدخشان کوهی تاجیکستان شریک شوندو.بگفته مسئولین بدخشان کوهی تاجیکستان. تجار و صاحب کاران ولایت آش جمهوری قیرغزستان و جمهوری مردم چین به ذخایر مواد خام ولایت خود مختار کوهستان بدخشان تاجیکستان و بدخشان افغانستان علاقمندی دارند که درحال حاضر متأسفانه بعضی از این ذخایر و مواد خام هنوز پرسس نگردیده نابود میگردند. بطور مثال مواد پوستی، پشم، میوه جات، چارمغز، عسل، نباتات دوائی، مواد خام دیگر  ، سنگ های قیمتی و غیره که هنوز درست مورد استفاده قرار نمیگیرند. البته با علاقمندی که جانب چین دارد و باداشتن  تخنیک عصری میتواند در این زمینه همکاری خوبی نموده وبا احداث کارخانه های مشترک در منطقه تولیدات خوب وزیادتری را راه اندازی کند. و از قرائن چنین معلوم می شود که از گذشته ها دور هم رابطه اقتصادی چندان خوبی بین بدخشان تاجیکستان و بدخشان افغانستان و جود نداشته و یکی از عواملی رشد کم اقتصادی این منطقه خود همین بوده میتواند.و دلیل آن هم طوریکه اشاره کردیم صعب العبور بودن نواحی کوهستانی و عدم وجود راهای مواصلاتی در منطقه و دوری این مناطق از مراکز شهرها و مراکز کشور بوده که توجه به رشد حیات اقتصادی و فعال گردانیدن خود مردم منطقه در تجارت سرحدی بین همدیگر تا حد زیادی میتواند اثرات مثبت خود را داشته باشد و در حال حاضر طوریکه دیده می شود کم کم مناسبات بازار اقتصادی در منطقه رونق پیدا میکند و بتدریج رایج میگردد، و تجارت خصوصی نقش خود را کم کم میخواهد پیدا کندکه تاجیکستان درتجارت سرحدی با افغانستان میتواند مواد غذائ اموال کثیرالمصرف ومواد ساختمانی را که مردم افغانستان به انها ضرورت دارند بفروش برساند و ولسوالی های هم سرحد افغانستان با تاجیکستان به چنین اموال اشد ضرورت دارند. زیرا این مناطق دارای راه های مواصلاتی موتررو نبوده حتی پیشنهاد خود مردم منطقه هم این است که اگر تاجیکستان اجازه دهد آنها بتوانند از راه های داخل خاک تاجیکستان استفاده کنند. چنانچه مؤسسات بین المللی مانند فوند آقاخان، فوکس پروگرام غذائی ملل متحد w.f.p اکثراً کمک های خود را از طریق خاک تاجیکستان (بدخشان کوهی) بمنطقه میرسانند تا در بین مردم توزیع نمایند که در این ارتباط فوند آقاخان پیشنهاد ساختن چند پایه پل ماشین رو را در بالای دریای آمو (پنچ) داشته که تا حالا دو سه پایه، پل یکی در نواحی شهر خاروغ که برابر با ولسوالی شغنان بدخشان افغانستان است و دیگری در منطقه (روزوی) ناحیه درواز  ودیگری درمتطقه اشکاشم  ساخته شده که عملاً مورد استفاده اهالی قرار دارد. ناگفته نماند که ولایت بدخشان افغانستان یکی از ولایات است که وسعت خاک آن نسبت به ولایات دیگر افغانستان بیشتر بوده در سمت شمال با تاجیکستان و شمال شرق گوشه با جمهوری مردم چین و در قسمت جنوب با پاکستان هم مرز است. این ولایت در حدود دو الی دونیم میلیون نفر نفوس داشته مرکز ولایت بدخشان افغانستان شهر فیض آباد بوده که دارای 200 هزار نفر نفوس است. این ولایت از نطر تشکیلات اداری دارای 27 واحد اداری (ولسوالی) بوده که هفت ولسوالی آن در امتداد دریای آمو هم سرحد با ولایت خود مختار بدخشان کوهی تاجیکستان موقعیت داشته که این ولسوالی ها تقریباً دارای 220 هزار نفوس است.

اساس اقتصاد این منطقه را محصولات زراعتی تشکیل دا ده که عرصه های دیگر اقتصادی هنوز رشد چندان نکرده است. حتی درولسوالی ها و ولایت بدخشان افغانستان به استثناء دیزل جنراتورهای برقی دیگر کدام مرکز تولیدی انرژی برقی هنوز وجود ندارد که بنیاد اقا خان( پامیر انرژی) میخواهد درمناطق سرحدی یک نیرو گاه کوچکی که ظرفیت تولید ده میگاوات برق را داشته باشد راه اندازی کند. ودر این منطقه راه های مواصلاتی موتررو خاکی آن بسیار صعب العبور بوده که مرکز ولایت بدخشان افغانستان (فیض آباد)با ولسوالی های مرز تاجیکستان و ولایت مختار کوهستان بدخشان تاجیکستان تنها از دو راه یکی از راه اشکاشم که 170 کیلومتر از مرکز ولایت فاصله دارد و دیگری راه ولسوالی شغنان که 150 کیلومتر از مرکز ولایت فاصله دارد وصل میگردد. که این راه اخیر با داشتن کوتل صعب العبور کوهی (شیوه) فقط تنها در ماهای اخیر بهار و تابستان باز است که از آن امکان استفاده وجود دارد و در طول زمستان و اوائل بهار راه آن مسدود است. راه اصلی ولایت بدخشان افغانستان الی مرکز کشور (کابل) حالاتکمیل گردیده است سیستم ارتباطی هنوز در این ولایت با ولسوالی های آن بسیار ضعیف بوده ولسوالی های هم مرز تاجیکستان فقط از طریق بی سیم میتوانند با مرکز ولایت ارتباط تأمین کنند. محصولات عمدة آن غله جات، میوه جات، و چهار مغز بوده که این مواد کفایت احتیاجات مردم خود منطقه را نمیکند. نقطه مثبت که در این ولایت وجود دارد ظرفیت رشد مالداری و تربیه حیوانات است که اگر در این زمینه سرمایه گذاری شود شاید نتایج مثبت و خوبی داشته باشد. ولی در شرایط موجود محصولات حیوانی ان نیز بقدر کفایت اهالی بیشتر نبوده و در صورتیکه محصولات زراعتی و مالداری از قدر کفایت مردم بیشتر هم تولید شود مشکل بازاریابی و صادرات آن مشکل دیگری خواهد بود. چنانچه که گفته می شود مقدار کافی چهار مغز، زیره کوهی، میوه خشک و گیاهان دو ائی در این ولایت تولید گردیده که بازار فروش آن هنوز مشخص نیست و بواسطه مشکلات را ه ها اجناس که ازبیرون برای فروش در مرکز و ولسوالی های بدخشان افغانستان وارد می شود نسبت به دیگر جاها دو برابر گرانتر است.نواحی مرزی ولایت مختار کوهستان بدخشان تاجیکستان با افغانستان عبارت از شش ناحیه است که عبارت از مرغاب، اشکاشم، شغنان روشان، و نج، درواز، و خاروغ با بیش از 180 هزار نفر نفوس که پنجاه در صد اهالی در قراء وقصبات زندگی می کنند. فرق این مناطق با جانب افغانستان این است که در این نو احی سیستم مواصلاتی بهتر بوده و راهای موتررو در این مناطق وجود داشته که اکثراً قیرریزی شده و مردم از نور برق نیز تاحدی میتوانند استفاده کنند واز خدمات طبی تاحدی برخوردارا ند این مناطق با نواحی همجوار داخلی و ولایت آش قیرغزستان و ناحیه محتار سسنزین و اویغور جمهوری مردم چین راه زمینی موتررو دارد و مردمان این مناطق علاقمندی زیادی به تامین روابط اقتصادی و تجارتی با جانب افغانستان نیز دارند البته اموال و اجناسیکه میتواند بیشتر مورد تبادله بین نواحی همجوار دراین منطقه قرار گیرد عبارت از مواد غذائی، میوه جات تازه و خشک، گوشت و مواشی، روغن پشم و پوست، جای، جواهرات، محصولات نفتی، محصولات زرگری و آرایشی و اموال وارداتی که از ایران و پاکستان به افغانستان وارد میگردد بوده.که از طریق مرکز ولایت بدخشان افغانستان به ولسوالی های مرزی رسیده و از آن طریق به نواحی سرحدی تاجیکستان میتواند بفروش برسد.

افزایش تنش بیشتر  میان کشور ها :

  بعداز فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی وتبدیل جهان بنظام تک قطبی امید بسیا ری وجود داشت که ممکن جهان به تنش زدائی برسد اما قرائن نشان میدهد که چنین چیزی علاوه بر اینکه صورت نگرفت بلکه بر عکس جهان بطرف تنش و تشنج بیشتری به پیش رفت ومیرود چنانچه دراواخرقرن بیستم باختم جنگ سرد ونابودی اتحاد جماهیر شوروی سابق از صفحه روزگار تصویرمثبتی در ذهنیت ها درجهان ایجاد گردیده بود که ممکن زمینه تنش ومنازعه میان کشورها باالاخره ازبین برود ویا اقلا کمتر گردد ولی روند تحولات جهانی ومنطقه ای بر عکس نشان میدهد که بیانگر این حقیقت است : که هنوز تاختم تنش ومنازعه میان کشورها فاصله زیادی وجود دارد وحتی جریان تحولات جدید درعرصه سیاسی جهانی نمایانگرآن است که تنش ها ورقابت های جدیدی درحال آمادگی و شکل گیری است. چنانچه تعدادی ازکشورهای درحال صنعتی شدن درقاره آسیا ماننده هنگ کنگ تایوان کره جنوبی سنگاپور زیر نام( ببرهای آبی) وظهورجمهوری خلق چین باسرعت تمام درعرصه رشد وتوسعه اقتصادی ووضعیت موجودیکه امروز درخاورمیانه جریان دارد وعوامل بازدارنده دیگر همه سبب میگردد که نتوان ازتنش ورقابت میان کشورها بطور کامل مطمئن بود و حتی عده ازناظران وتحلیل گران بر این باور اندکه جنگ سرد جدیدی درجهان درحال ظهوراست این بار نه دراروپا بلکه درقلب آسیا که یک طرف آن را جاپان کره جنوبی بهمکاری نزدیک ا یالات متحده امریکا وجانب دیگر رادوقدرت اتمی دیگر جهان یعنی چین وکوریای شمالی تشکیل میدهند واوضاع در خاور میانه واروپای شرقی چون مصر سوریه عراق فلستین یمن  واکراین از آن هم پیچیده تراست  واوضاع منطقه ما نیز قابل تشویش است که به آسانی نمیتوان ازحالا آینده درست راپیشبینی کرد.و امید واربود که به زودی وآسانی  تنش میان   کشورهای جهان از میان رفته ویا کاهش جدی پیدا میکند 

 

       بسم الله الرحمن الر حیم

 زبان و سیله  همگرا ئی فرهنگی :

خدواند(ج) همه انسانها را از یک گوهر آفریده رنگ و بو، سیاه و سفید، جنسیت مرد و زن نمیتواند سبب برتری بین آنها گردد(1).

همزمان با این آفرینش خداوند(ج) وسیله ارتباط انسان را نیز برایش میسر ساخته تا از طریق آن انسان بتواند با خود، خدا، ماحول جامعه و همنوعانش ارتباط برقرار کرده و احساسات درونی خویش را به بیرون بروز دهد. که این وسیله ارتباط در حقیقت زبان گویای انسان (نطق) بمفهموم منطقی آن است. که باالوسیله آن انسان میتواند خودش را شناخته، شکرگذار حق بوده بر معلوماتش افزوده و به هنرهای های ادبی و تخیلی مختلف دسترسی پیدا کند. وباجهانیان ارتباط لازم برقرار  نماید. طوریکه میدانید

زبان در اصل وسیله افهام و تفهیم بین ابنای بشر بوده به ذات خود نمیتواند سبب برتری زبانی بر زبان دیگر و یا قومی بر قوم دیگر و یا ملتی بر ملت دیگری گردد. چه هر ملت و قومی میتواند از خود زبان خاص خودش را داشته که آن زبان از نظر توانائی ادبی، سابقة تاریخی، وضعیت اقتصادی، کار و فعالیت پژوهشی و فکری وفرهنگی با سائیر زبانها متفاوت بوده باشد ممکن هر زبان نسبت به زبان دیگری دارای قوت ها و ضعف های خاص خود باشد که این ضعف و قوت ها سبب برتری ذاتی زبان نمیگردد. چه بسا ممکن شرایط و امکانات که برای یک زبان مهیا گردیده برای زبان دیگری اگر مهیا میگردید سبب رشد و شکوفائی بهتر آن نمی شد. که اگر از این دید و منظر به زبان نگریسته شود شاید از بسا پرابلم ها و مشکلات که دامنگیر ما میتواند گردد بتوان جلوگیری نمود.

در کشور (کثیرالقوم) مثل افغانستان که اقوام مختلفی در آن زندگی دارند و هر قوم از خود زبان خاص خود را داشته و احتمال میرود با ایجاد یک انگیزه منفی سبب بروز اختلافات بزرگتری گردد از این جهت بخوبی میتوان درک کرد. که قانون اساسی این کشور در مورد زبان چقدر رعایت این نکته را نموده و از همة زبانهای رائج در کشور بطور علنی حمایت کرده که در جایش باید به آن پرداخته شود.(1)

در اینجا به این نکته بسنده میکنیم. ملتیکه دارای علائق گوناگون، اعتقادی، فرهنگی، خویشاوندی، تاریخی و سرنوشتی با یکدیگر  بوده وهست فرق و اختلاف زبانی به آسانی نمیتواند باعث جدائی و کشمکش بین آنها گردد. چه باید باور داشت که هیچ زبان بذات خود مقدس نبوده بلکه زبان تنها وسیله ارتباط بین انسانها بوده که شاید بعضی از زبان ها بواسطه شرائط و امکانات موجود از رشد و بالندگی بیشتری و بعضی دیگر بواسطه عدم وجود چنین شرائط مناسبی از رشد و توانائی کمتر برخوردار باشند که این دلیل بر برتری ذاتی زبان نمیگردد چه همه ما از یک گوهر آفریده شدیم و بگفته مولانا اقبال که چه زیبا گفته است: (2)

(تمیز رنگ و بو بر ما حرام است                   که ما پرورده یک نوبهاریم)

چنانچه اگر همه اقوام موجود در افغانستان را شبیه گل بوته های جداگانه یک باغ و بوستان تصور کنیم که هر کدام شان میتواند بوی و رنگ خاص خود را داشته باشد ولی مجموع شان گلستانی را بنام افغانستان تشکیل میدهند تصور غلطی نخواهد بود .