(ابوعلی سینای بلخی در عرصه شعر و ادب :
------------------------------------------
حجة الحق شرف الملک شیخ الرئیس ابوعلی سینا بلخی ، چهره تابناک جهانی بوده که نه تنها در ساحه علم طبابت، حکمت و فلسفه، شهرت بسزای دارد، بلکه او در ساحه شعر و ادب نیز چهره درخشنده زمان خود بوده است.
او در سال 370 هجری قمری تولد و در سال 428 هجری قمری وفات نموده است .
اسمش حسین اسم پدرش عبدالله بن سینا و ابوعلی بنام جدش شهرت داشته میگویند: پدرش از بلخ و مادرش از بخارا بوده و بو علی در نوجوانی بسیاری از علوم متداوله را کسب کرده و در سن کودکی قرآن کریم را حفظ و در سن 17 سالگی آموزش علم فقه، منطق، علوم طبیعی، هندسه و فلسفه، طبابت و ریاضیات را آموخته بوده است در دوره تعلیمی خود آثار ارسطو فیلسوف معروف یونانی و از جمله کتاب (ماوراء الطبیعه) او را دقیق مطالعه کرده و به آثار ابونصر فارابی تسلط کامل داشته و بعلم طب شهرت جهانی حاصل کرده است.
میگویند ابوعلی سینا توانسته بود با تداوی امیر سامانی (نوح بن منصور) اجازه مطالعه کتابخانه دربار سامانیان را بدست آورد و از مطالعه کتب موجود در آن کتابخانه حداعظم استفاده را بنماید.
سینا دارای آثار زیادی در عرصه های علوم مختلف از جمله ریاضی، نجوم، الهیات و طب بوده که از جمله آثار مشهور وی کتاب (قانون) در علم طبابت است که بتعبیر امروزی (اناتومی) کالبد انسان را تشریح میکرده که این کتاب به زبانهای مختلف در دنیا ترجمه شده است. ابوعلی سینا در دوران حیاتش توجه خاصی به تربیه اطفال داشته و در عرفان و تصوف زیر تأثیر معنوی ابوسعید ابی الخیر و شیخ ابوالحسن خرقانی بوده و به آنها ارادت می ورزیده است. برعلاوه از او در عرصه شعر و ادب در دیگر عرصه ها هم آثاری باقیمانده گرچه بیشترین اشعار وی به زبان عربی بوده مگر به زبان فارسی نیز شعر سروده است و در جواب کسانیکه او را متهم به تکفیر کرده بودند چنین سروده است:
کفر چو منی گزاف و آسان نبود
محکم تر از ایمان من ایمان نبود
در دهر چو من یکی و آنهم کافر
پس در همه دهر یک مسلمان نبود
و در جای دیگر از علم و دانش خدا دادی خود چنین یادآوری کرده
از قعر گل سیاه تا اوج زحل
کردم همه مشکلات گیتی را حل
بیرون جستم ز قید هر مکرو حیل
هر بند گشاده شد مگر بند اجل
ای کاش بدانمی که من کیستمی
سرگشته بعالم از پی چیستمی
گر مقبلم آسوده و خوش زیستمی
ورنه به هزار دیده بگریستمی
و در جای دیگر از نادانی و محدودیت علمی خود نیز چنین شکایت میکند:
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست ولی موی شکافت
اندر دل من هزار خورشید بتافت
آخر به کمال ذره ای راه نیافت