ارزش عواطف انسانی ونوع دوستی در حیات انسان :


ارزش عواطف نوع دوستی انسان در زندگیش :
+++++++++++++++++++++++++
زندگی انسان درصلح وآرامش وهمزیستی نیک ومسالمت آمیز بادیگران پایه اساسی حیات و زندگی انسان را تشکیل میدهد و در پرتو همین آرامش وزندگی مسالمت آمیزاست که انسان بهتر میتواند بمقتضی طبیعت وفطرت انسانی خود پایه های مهر ومحبت ونوع دوستی را دربین خود فامیل وجامعه خود پایه و اساس گذاشته وجهانی عاری از جنگ وخشونت را با همکاری دیگر انسانها پایه گذاری کرده و بسازد . زیرا انسان بدون روابط معنوی انسانی وعواطف واحساسات بشری شبیه تکه سنگ وجمادی بیش نبوده ودر حقیقت انسانی انسان در گوهرمعنوی است که در درون انسان نهفته است که توسط آن احساس میکند مهر میورزد با شادی دیگران شاد وبا اندوه شان اندوهگین میگردد چنانچه اگر این گوهرمعنوی انسانی را که شامل روابط معنوی وعواطف انسانی اونسبت به خودش وخالقش وانسانها دیگر است از وجود وذات انسان بردارید انسان هم ماننده حیوانات وجمادات دیگرموجود بی خاصیت وعادی بیش چیزی نخواهد بود ودر حقیقت همین روابط معنوی وعواطف انسانی است که برای انسان ارزش وقیمت انسانی را کمائی میکند وگرنه خوردن وآشامیدن وخوابیدن به تنهائی ارزش گفته نمیشود.آیا میشود موجودات دوپای بنام انسان که هیچ ارزش برای انسانیت قائیل نیستند غیر از کشتار انسانها ی همنوع خود دیگر حرفه وهنری بلد نیستند وحتی از کشتن اطفال ونوجوانان وپیران ومردمان در حال عبادت در عبادتگا ها دریغ نمیورزند بلکه از این اعمال زشت ونغرت برانگیز خود لذت نیزمیبرند خود را انتحار کرده باعث نابودی خود وانسانهای دیگر میگردند آیا میشود برچنین موجودات مضر وموذی نام شریف انسان را گذاشت ؟ زیرا در حقیقت همین احساس همدردی ونوع دوستی بشری وعواطف انسانی است که برای انسان ارزش انسانی میبخشد ورنه موجودات دیگریکه در جهان موجود اند از انسانهای بی عاطفه وبی رحم وشفقت خیلی ارزشمند تروباثمرتری هستند ( وز دیو ودد ملولم وانسانم آرزو است )

افغانستان من :


افغانستان من : 
========
خوشحالیم که افغانستان عزیزما میتواند بتدریج باوجود همه فراز وفرود ها- مشکلات ها ومصیبت ها سختی ها ونا هنجاری ها باالاخیره راه خود را پیداکند وهمه طرف های در گیر وحامیان شان به این نتیجه میرسند که بجز از اراده ملت افغانستان راه دیگری برای رسیدن به حاکمیت وقدرت در افغانستان میسر نیست ودوران انحصار گراءیها وزور گویی ها وملک الطوایفی ها دیگر گذشته وزمان آن رسیده تاخود ملت بزرگ افغانستان خودش برای تعیین سرنوشت خود وکشور خود تصمیم بگیرد تاچه کسانی را بقدرت برساند وبا چه کسانی وجریانهای همراهی کند که این نوید بسیار خوشحال کننده است که در حوزه جغرافیایی ما که اکثرا دیکتا تور ها حکومت میرانند کم نطیر است ؟ زیرا وقتیکه جهانیان میبینند آنهایکه تادیروز ازلوله تفنگ وزور حرف میزدند امروز حاضر میشوند تابمیدان مبارزه ورقابت سیاسی حضور پیدا کنند وبه اراده ملت خود ارج گذاشته تن در میدهند جای بسیار مسرت وخوشحالی برای همه است وامیدواریم آن جریانهایکه هنوز هم فکر میکنند که بازور ولوله تفنک حاکمیت را در افغانستان میتوانند تصاحب کنند به این اندیشه غلط خود هرچه زودتر تجدید نظر کرده وبرآن پی ببرند ویکبار اگر هم شده در فکر ونظر خود تجدید نظر کنند ودست از انسان کشی وبرادر کشی وتخریب وطن خود بردارند وهرچه زود تر به صحنه مبارزه ورقابت های سیاسی ومدنی برگردند والله ولی التوفیق والمستعان

روز سیاه ششم جدی (دی) در تاریخ کشورم :

روزسیاه ششم جدی ( دی ) در تاریخ کشور : 
=========================
ششم جدی سال 1358 ارتش متجاوز شوروی از زمین وهوا وارد سرزمین افغانستان گردید وافغانستان را عملا اشغال نظامی کرد وبمدت بیش از یک دهه کشور مارا از زمین وهوا کوبید وبا خاک یکسانش گردانید. در نتیجه این مداخله نظامی میتوان ادعا کرد: که سبب نابودی تمام منابع زیر ساخت های اقتصادی افغانستان گردیدند زمینهای زراعتی از بین رفت اشجار وباغات مردم منهدم جویها وانهار بلا استفاده شهر ها وقریه ها تخلیه و نابود راهها وجاده های مواصلاتی از کار افتاد تجارت ومعاملات به رکود مطلق مواجه گردید و مردم افغانستان مهاجر و آواره در گوشه وکنار عالم سرگردان وپریشان گردیدندکه بیش از یک میلیون وپنج صد هزار نفر از ابتدای کودتای ثور تابعد از اخراج ارتش شوروی از افغانستان از مردمان این کشور شهید شدند وصدها هزار تن دیگر معلول ومعیوب ووجود میلیونها مین فرش شده در خاک افغانستان به قوت خود باقی ماند و میلیارد ها دالر خسارات مالی عاید این سرزمین گردیده وبه مدت سه دهه فرزندان مردم افغانستان از تعلیم وتربیه محروم گذاشته شده اثرات روانی جنگ بر روح و روان مردم به قوت خود باقی ماند کدر و پرسونل تعلیم یافته دولتی اکثرا متواری شد، سیستم دولت داری بکلی از هم پاشید ودر حدود هفت میلیون از مردم افغانستان مهاجرگردیدند وصدها مصیبت دیگر این تجاوز برای مردم افغانستان ارمغان داشت .وبرای شوروی ها هم بجز از کینه ونفرت ملت افغانستان ونابودی اتحاد جماهیرشوروی وسربازان کشته و بی دست و پا و هزینه سرسام آور جنگ و محکومیت متوالی درعرصه بین المللی و ضربه خوردن به وجهه وادعا های ضد امپریالیستی و ضد استعمارشوروی و مشروعیت دادن به دخالتهای دیگران در عرصه جهانی وساحه بین المللی واثبات ناتوانی شوروی در مقابله با قوت ونیروی ایمانی ومعنوی ومقاومت های ملی ومردمی وکوبیدان آخرین میخ بر تابوت کمونیزم بین المللی دیگر هیچ ارمغان نداشت که یکی از جمله خسارات افغانستان حضور میلیونی مهاجرین این کشور درخارج از افغانستان تا امروز است که زمینه بازگشت آ نها هنوز هم مهیا نگردیده .ومتاسفانه میراث بران شوروی ها هم تا هنوزکدام کمک چشمگیری به افغانستان نکرده اند که هیچ بلکه آرزوی مداخله مجدد را نیز دارند در حالیکه اقلا از نظر اخلاقی اگر به بینید بازهم شوروی ها مسئولیت اخلاقی داشتند تا به افغانستان کمک وهمکاری لازم مینمودند. که نکردند ونتیجه همه بدبختی های افغانستان تا امروز از همان اقدام متجاوزانه ونابخردانه شان نشات گرفته وریشه در آن دارد

موضعگیری های آنی آقای دونالد ترامپ ریس جمهور امریکا برای سیاسیون جهان وهمکاران خودش شوکه دهنده بود :

 

 

موضعگیری های آنی آقای دونالد ترامپ ریس جمهور امریکا برای سیاسیون جهان  وهمکاران خودش شوکه دهنده بود :

===============================================================      

 موضعگیری های جدید ریس جمهور امریکا در باره خروج نیروهای امریکایی از سوریه وافغانستان بیکبارگی همه را غافلگیرکرده  گرچه  از مدتی بدینسو معلوم بود که امریکا بدنبال راه  بیرون رفت از معضله سوریه وجنگ در افغانستان است  ومیخواهد هر چه زودتر پای خود را از قضایای این  دوکشور بیرون بکشد وبخصوص از افغانستان ولی تصور میگردید  افغانستانیکه امریکا خودش آن را به صحنه جنگ زیر نام مبارزه مشترک جهانی علیه تروریزم جهانی  مبدل ساخته چطور بدون مقدمه آنا این کشور را بحال خودش باهمه تخریبات واثرات نا میمون ونا مبارک جنگ های تحمیلی آن بحال خودش رها کرده وصحنه را ترک میکند ؟ ولی مشکل  طرفداران امریکا این بوده  که بجای اینکه به توانایی های ملی خود فکر کنند  بلکه فکر شان متمرکزبر این بوده که امریکا و کشور های عضو ناتوممکن به کمک های خود همچنان در افغانستان ادامه دهند  چنانچه کشور های عضو ناتو تا سال 2024  تعهد کرده که نیروهای امنیتی افغانستان را اکمال میکنند وممکن دنیا مثل گذشته  به همین کمک های سخاوتمندانه خود ادامه دهد حتی بعضی  افراطی های  حامیان غرب قدم را از این فراتر گذاشته تامین دموکراسی وحقوق بشرحقوق زنان وعدالت اجتماعی را نیزاز آنها توقع داشتند ؟   در حالیکه از قبل معلوم بود و قرائین بروشنی  نشان میداد که چنین چیزی ازاحتمال بسیار ضعیفی برخوردار است و همه کس میدانست که دنیا مثل مردم افغانستان از این وضعیت جنگی  خسته شده وبدنبال راه بیرون رفت از این معضله است وهر اقدامیکه منافع خودشان اقتضا ء کند بدنبال همان خواهند بودند ؟ ودر این راستا افغانستان نسبت بکمک جامعه جهانی  مراحل پایانی خود را می پیماید وممکن دیگر چنین چانسی را نداشته باشد وچنین شرائیطی برای کمک به افغانستان میسر  نگردد ؟ ولی کجا است فکر باز وانسان های بابصیرت و بادرد وبادرکی که حال خود ومردم وکشور خود را درک کند وبدنبال امکانات ذاتی وملی خود بگردند نه صدقات وحمایت دیگران  ؟ والسلام       

ما مردم افغانستان حافظه ضعیف داریم وتاریخ کشور خود را زود فراموش میکنیم :

ما مردم افغانستان حافظه ضعیف داریم وتاریخ کشور خود را زود ازیاد برده و فراموش میکنیم :

===========================================
طوریکه میدانید تصمیم حضور نظامی امریکا در افغانستان بعد از وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ 
گرفته وعملی شد زیرا امریکا ئی هابعد از این حادثه بدنبال عاملین آن بودند وازجانب مقامات دولتی امریکابطور مکرر اشاره اتهام بسوی اسامه بن لادن وتشکیلات القاعده میرفت وبه رژیم طالبان در کابل هنوزاز جانب شان اتهام مستقیمی وارد ساخته نمی شد چنانچه در همان زمان امریکائی ها بمراتب از طالبان خواسته بودند تا حساب خود را از حساب اسامه بن لادن وتشکیلات القاعده جدا سازند که اگر طالبان به چنین چیزی تن میدادند وآن را میپذیرفتند ممکن افغانستان را ازحملات نظامی امریکا میتوانستند نجات دهند وشاید امریکا به افغانستان حضور نظامی پیدانمیکرد.چنانچه
یکی از نویسندگان افغان ۰( محمد اکرام اندیشمند ) در همان وقت در این باره چنین نوشته بود:(1)( امریکا بعد از 11 سپتامبر 2001 دخالت اسامه بن لادن را در آن حادثه قطعی خوانده بود و برای دستگیری وسرکوبی او کمر بسته مگر باز هم بگونه ای رفتار میکرد که طالبان با اندک تغییری در رهبری شان کما کان میتوانستند در حاکمیت واقتدار باقی بمانند چنانچه جورج بوش رئیس جمهور وقت امریکا در روز 26 سپتامبر 2001 بصراحت گفته بود:که امریکا فقط قصد مجازات طالبان را دارد نه تعویض رژیم آنها را ووزیر خارجه وقت امریکا نیز اظهاراتی داشت که موضوع تغییر رژیم در افغانستان مطرح نیست چنانچه بهمین دلیل واشنگتن از تاریخ 11 سپتامبر 2001 تا تاریخ هفتم اکتبر 2001 (18سنبله تا15 میزان 1380 ) اولین روز بمباردمان افغانستان توسط موشک وطیارات امریکائی وبا دو هفته دیگر مشوره وتقاضی پاکستان را پذیرفته بودند چنانچه امریکائی ها نخست سه هفته منتظر ماندند تا طالبان اسامه را به آنها تسلیم کنند وبعدا باز بر مبنای تقاضی ودر خواست پاکستان از بمباران خطوط مقدم جبهات طالبان خود داری کردند (۱)

طوریکه میدانید در شرائیط که حاکمیت طالبان در کابل وقسمت اعظم از خاک افغانستان برقرار ومسلط بود وطالبان بطور دلخواه خویش دراین مناطق حکم رانی میکردند واز جریان القاعده ورهبری آن باوجود اتهامات واخطاریه های جدی از سوی امریکا باز هم حمایت می نمودند در چنین شرائیط البته که حضور نظامی امریکا میتوانست برای مردم امریکا بطور کامل وبرای مردم افغانستان بطور نسبی توجیه پذیر باشد زیرا مردم امریکا که اعضای فامیل و فرزندان وشهروندان خود را در حملات 11 سپتامبر ازدست داده بودند منتظر انتقام از عاملین حملات بودند واشاره اتهام بسوی القاعده که در کنار طالبان در افغانستان قرار داشت میرفت وامریکائی ها از حکومت خود بطور جدی میخواستند تا هر چه زود تر عاملین حملات را بجزای اعمال شان برساند لذا مردم امریکا نه اینکه باحضور امریکا در افغانستان مخالفتی نمیکردند بلکه بر عکس بطور جدی از آن حمایت هم میکردند ومردم افغانستان هم که حاکمیت رژیم طالبان را با تمام وجود خود لمس کرده ومدت چند سالی در سایه نظام ایشان زندگی کرده بودند وتجارب تلخی از آن داشتند در سقوط رژِیم طالبان البته که اشک تمساح نمی ریختاندند وماتم نمیگرفتند وهر کسی اقدام بسقوط رژیم طالبان کردی بر آن اعتراض و مخالفتی نداشتند از این جهت دیدید که مردم افغانستان هم باحضور نظامی امریکا از خود مخالفت جدی چندانی نشان ندادند که این خود ازیک طرف تطابق غیر ارادی خواست جامعه جهانی ومردم امریکا با خواست مردم افغانستان را میتوانست ارائه وبتصویر کشد که درک آن برای طالبان وحامیان شان درآن شرائیط که در کابل مسلط بودند مشکل بود.
وازجانب دیگر مردم افغانستان که سالیان طولانی گرفتار جنگ های طولانی و مختلفی بودند وبه اثر جنگ ها کشورشان ویران شده ومتاسفانه جامعه جهانی هم آنهارا فراموش کرده بود بدنبال فرصتی بودند تا بتوانند از آن فرصت حد اعظم استفاده را بنمایند زیرا کشورشان خراب شده واحتیاج به باز سازی داشت وباز سازی هم بدون کمک جامعه جهانی وامریکا امکان پذیر نبود که مساعد شدن چنین شرائیط را غنیمت می شمردند تا از این فرصت بتوانند نهایت استفاده را بنمایند لذا این تصادف وتطابق خواست آنها باخواست جامعه جهانی در سقوط رژیم طالبان کمک کرد.ودر واقع عامل اصلی حضور خارجیان در کشور وشکست طالبان عکس العمل عمل خود طالبان بود که چنین زمینه را مساعد ساخته بودند والسلام