تحولات شرق میانه وجهان عرب در یک نگاه

                      تحولات شرق میانه وجهان عرب دریک نگاه  

اگر بتاریخ معاصر شرق میانه وجهان عرب در یکصد سال اخیر نظرگذرا انداخته شود دیده خواهدشد که از اوائیل قرن بیستم میلادی شرق میانه وجهان عرب بدنبال تحولات سیاسی واجتماعی بوده تا از طریق آن بتوانند به توسعه سیاسی واجتماعی واقتصادی درکشور های خود برسند.

عده ازگروها وجماعت ها راه رسیدن بتوسعه را در (وحدت امت) عرب فکر کرده وعده دیگری در همبستگی با کشورهای سوسیالیستی وقت بخصوص اتحاد جماهیر شوروی سابق تصور نموده وعده هم نزدیکی با جهان غرب را راه رسیدن بتوسعه همه جانبه میدانستند وگروهی هم بازگشت بخود را وسیله توسعه مادی ومعنوی کشورهای خود دانسته وآن راتوصیه میکردند که در این راستا شاهد جریانات فکری سیاسی نیز در منطقه بودیم که درحال ظهور وتشکل بودند.

 جریان فکری زیررهبری جمال عبدالناصر رئیس جمهور اسبق مصر وهمفکرانش بدنبال اندیشه وحدت جهان عرب برآمده و احزاب ناسیونالیستی (قومی) عربی مانند حزب بعث شاخه در عراق و شاخه دیگری در سوریه بفعالیت آغاز کرده بودند وجریانات اسلام گرا ها عمدتاً در محور جماعت اخوان المسلمین گرد آمده وبا دیدگاه ناسیونالست ها وچپی ها وغرب گراها هرسه میانه خوبی نداشتندو بیشتر بگذشته تاریخی خود فکر کرده واتکاء به ارزش های معنوی ومادی خود داشته و بدنبال جامعه ائید آل ومدینه فاضله خویش بودند.

 ازمجموع جریانات که در بالاتذکردادیم به استثناء جریان اسلام گرا ها که همیشه مورد تعقیب و آزار زمامداران خود قرار داشته وبقدرت نرسیدند سائر جریانهای سیاسی با استفاده از شعار های پرزرق وبرق وباجاذبه توانسته اند بر مستد قدرت دولتی تکیه زده وحکومت های ارثی و مادام العمری را برای خود وفرزندان خود ساخته و گرانتی نمایند وزیر نام و شعار مدرنیزم وترقی خواهی مخالفین خودرا بنام ارتجاع وعقب گرا مورد تعقیب وآزار دائمی قراردهند و حتی عده ای را بجرم سیاسی اعدام وعده دیگری را راهی زندانها گردانند ودرمقابل آنها جریانات اسلام گراها نیز ساکت نبوده و از خود عکس العمل مناسب نشان داده و درحالیکه در درون خود نسبت بنحوه مبارزه بارژیم های سرقدرت هرروز به انشعاب وچند دستگی مواجه میگردیدند که در نتیجه همین عکس العمل هاو چند دستگی ها  عده بطرف افراطگرایی

 ورا دیکالیزم به پیش رفته وباعث ایجاد جریانات ودستجات جدیدو افراطی در منطقه نیز میگردیدند

 که دست بعملیات افراطی وخشن نیز میزدند.

یعنی شرق میانه وجهان عرب با چنین پشینه تاریخی که مختصراً به آن اشاره شد دارای تجارب کافی و کاملی درعرصه های مختلف سیاسی بوده که در پرتواین تجارب خوب میتوانسته بداند که اهداف احزاب و جریان های سیاسی در گذشته چه بوده وتا چه اندازه بمردم خود خدمت کرده وچه اندازه از شعارهای که درگذشته علم میکردند

 بشکل شعارباقی مانده و به حقیقت نپیوسته وکدام یکی

 از شعار های شان تحقق پیدا کرده و بحقیقت

پیوسته است ؟بخصوص جریانات سیاسی سر قدرت که بیشتر از احساسات مردم در گذشته برای حفظ قدرت خود استفاده کرده واز همین طریق توانستند میلیارد ها دالر سرمایه های کشور ومردم را از کشور های خویش خارج کرده و بحسابات بانکی شخصی خود در خارج انتقال دهند وسرمایه گذاری های بزرگ شخصی بنام خود وفرزندان خود بنمایند وامید داشتند که با حیف ومیل وصرف این پول ها وسرمایه ها خود شان وفرزندان شان در آینده بطور دایم در تنعم

 زندگی کنند . و حتی روزی فرارسد که

 سیف الاسلام بتواند جانشین پدرش معمرالقذافی در لیبیا واحمد جانشین پدرش عبدالله صالح دریمن وسعید پسربو تفلیقه جانشین پدرش در الجزائیر و فرزند حسنی مبارک جانشین پدرش در مصر گردد که با قیام های مردمی همه این رویاها برباد رفت واوضاع وشرائط طوری پیش آمد که .شبیه کوه آتش فشانی شد که باافروختن جرقه آتشی قابل انفجاربود  که این جرقه آتش توسط کارگر ساده تونیسی بنام بو عزیز افروخته شد وسبب انفجار وآغاز قیام های مردمی درسراسراین کشور ها گردید.

این قیام ها بحدی جدی فراگیر سریع وخرد کننده آغاز گردید که مایه شگفتی همگان شد بخصوص حکام سرقدرت که مانند امپراتورهای ساختگی وببرهای کاغذی که قبل از قیام های مردمی درمقابل مردم خود را نمایش داده و می غوریدند بیگبارگی همه گی شان را به موجودات مفلوکی وبی چاره ای مبدل ساخت که هرکدام بدنبال سوراخ امن بر آمده تااز آن طریق بتوانند خود و و ابستگان خود را در حفظ وامان داشته باشند . ولی صلابت رهبری قیام های مردمی که مراحل مختلف سیاسی را در گذشته تجربه کرده وپشت سر گذشتانده ودرمتن.جامعه خود رشد و نمو کرده بوده اند به  اندازه متین واستوار بنظر میرسد که باوجود پیشنهادات سازش اعلان عفو عمومی مشارکت سیاسی در قدرت وغیره هنوز نتوانست هیچ یکی از این پیشنهاد هاآنها را قانع سازد وهمچنان برکنار رفتن سران رژیمها  ها از قدرت اصرار داشته واصرار دارند که در تعداد از کشورهای چون تونس ومصر بکامیابی کاملی رسیدند ودرتعداد دیگری جون لیبیا سوریه یمن بحرین مبارزات بی امان شان بطور جدی همچنان ادامه دارد ودر سایر کشورهای منطقه نیز اثرات خود را بطور جدی بجای گذاشته است.

خصوصیت برازنده این قیام ها در این است که رهبری آنها انواع واقسام جریانات سیاسی ومبارزاتی را درگذشته دیده و پشت سر گذشتانده از پان عربیسم گرفته تا جریان سوسیالییزم عربی وحرکت های معتدل وافراطی اسلامی وسکولاریزم غربی همه را تجربه کردند ورهبری قیام  ها از داخل همین جریانهای سیاسی سر بدر آورده وصاحب تجارب ارزشمند و کافی بوده که از طرز عملکرد شان پختگی سیاسی شان بخوبی دانسته می شود که چقدر هوشیارانه معتدل معقول وعدالت پسند مخالف انحصار گرائی ویکدیگر پذیری حرکت کرده و با صلابت ومتانت به مسیر خود به پیش میروند وحتی.

بر مسایل ایدیالوژیکی خود تأکید نمی ورزند چنانچه اظهارات راشد الغنوشی در ابتدای قیام در تونس بطرفداری از یک نظام مردم سالار که نقش مردم در آن برجسته باشد ورای مردم در برنامه و اجندای کاری زمامداران کشور ملاک قرار گیرد خود حاکی از این حقیقت بوده و یا آمادگی اخوان المسلمین برای مذاکره و پرهیز از خشونت در مقابل ارتش مصر خود نمونه دیگری از این تحمل پذیری وبردباری را نشان میدهد چه به اعتقاد آنها جریانات سیاسی و اشخاصیکه خواهان رهبری جامعه خود هستند میتوانند با اثبات شایستگی در اداره کشور نقش خود را ایفاء کنند و رهبری جامعه وکشور را بارای مردم بدست آورند. که اینها همه امیدوار کننده بوده و دونیا هم بخوبی میداند که نمی توان دیگر در مقابل احساسات مردم در این کشور رها ایستاده شد و از امیران و سلاطین و روءسای جمهور امپراتور مانندی مثل

 گذشته هاحمایت کرد زیرا دیگر بهمه واضع و روشن گردیده که چنین نظام های مورد پزیرش مردم در این کشور ها نبوده و نباید بر آنها اتکاء واعتماد نمود  از اینجا است که می بینید دونیا غرب ودر راس اروپائی ها

 با مردمان این کشور ها بتمام معنی همنوائی کاملی کرده و خواهان تغییر رژیم ها و سران  سرقدرت در این کشورها هستند چنانچه در لیبیا و در سوریه در کنار مردم قرار گرفتند و برای سرنگونی معمر القذافی عملاً وارد صحنه شدند و در دو کشور مصر و تونس گرچه در ابتدا صریح نبودند و با مدارا قدم بر میداشتند ولی از قرائین معلوم میگردید که از زمامداران مفلوکی چون حسنی مبارک در مصر و بن علی درتونس دیگر حمایت نمیکنند چنانچه تأکید بر حمایت از خواست مردم و طرح تقاضا استعفای حسنی مبارک و باالاخره به رسمیت شناختن فوری جانشین های آنها خود نمایانگر این حقیقت بوده است که بطور خلاصه از بیان مطلب چنین نتیجه گیری میتوان کرد: که شرق میانه با جغرافیای بزرگ و با اهمیتی که در قلب قاره آسیا و اروپا و افریقا قرار گرفته. و صاحب ذخائیر عمده انرژی طبعی درسطح جهان بوده که ماشین صنعت جهان را میچرخاند و امروز این حوزه جغرافیای بزرگ ووسیع در حال اشتعال وانفجار قرار گرفته و حکومت های استبدادی حاکم یکی پی دیگری فرو می ریزند و قیام های مردمی هر روز نسبت بگذشته اوج بیشتری بخود میگیرند. َآزادیخواهان و آزاد اندیشان دیگر تحمل و حوصله شان بپایان رسیده تا جائیکه انگیزه کوچکی طوریکه اشاره شد باعث اشتعال این منطقه وسیع وبا اهمیت گردید و قیام های مردمی

 یکی پی دیگری به را ه افتاده و بواسطه سیلی کاری جوان ساده تونسی بنام بوعزیز از جانب پولیس آن کشور بهانه شد که مردم در خیابان ها جاده ها و بازار ها بریزند و حتی حاضر شوند جان های خود را قربانی کنند تا بتوانند

 جو اختناق و استبداد حاکم را با خون وجان خود در هم بشکنند و آزادی این نعمت بزرگ خدادادی را دو باره بدست آورند.البته

نقش استبداد حاکم در سلب آزادی مردم بی کاری بی کفایتی زمامداران، فساد حکومت های دیکتاتور

 و موروثی و قرار دادن قدرت طور ارثی برای فرزندان خود اختلاس و تمرکز سرمایه های کشور باالوسیله زمامداران  وعدم موضعگیری سیاسی درست ومعقولی درمقابل خواسته های مشترک( ملل عرب)  از جمله عمده ترین عوامل وانگیزه های بودند که سبب وعلت قیام ها گردیده اند که در ابتداء این قیام ها در تونس آغاز وبمدت کوتاهی مرزها را درهم نور دید و همه گیر شد و در کشورهای مصر، یمن، لیبیا، سوریه، بحرین، اردن و کشور ها ی دیگر خلیج انتشار پیدا کرد وکل منطقه را به یگبارگی بلرزه درآورد وسران مستبد کشورهارا از خواب خرگوشی بیدار ساخت که عده از آنها فرار را بر قرار ترجیع داده و مردم فرار شان را جشن گرفتند و عده دیگری متأسفانه هنوز لجاجت کرده و حاضر نیستند تن بخواست مردم بدهند.بلکه

میخواهند بواسطه ادامه حاکمیت های استبدادی و مطلقه خود کشور و مردم خود را بخاک و خون بیشتری بکشانند وخوی و خصلت مشترک همه این حاکمان مستبد در طول زمامداری شان این بوده که همه آزادی ها را از مردم سلب کرده و هر صدای اعتراضی را در گلو خفه میکردند که متأسفانه همین عملکرد شان سبب گردیده تا عده از جوانان احساساتی که همه دروازه ها را به روی خود بسته میدیدند به اطراف

گرو های افراطی و باند های خطرناک جمع شوند و سبب مشکلات برای کشورهای خود و کشور های دیگر نیز گردند که در حقیقت علت اصلی همه این مشکلات استبداد و دیکتاتوری زمامداران همین کشور ها بوده که سبب ایجاد و تقویت گروهای افراطی و باند های خطرناک ترورستی در منطقه وحتی درجهان

گردیده اند زیرا زمانیکه مردم مجالی برای اظهار نظر نداشته باشند و حق فعالیت سیاسی بطور رسمی از آنها گرفته شود و بشکل قانونی نتوانند خواسته های خود را مطرح کنند و از طریق قانونی نتوانند بکرسی بنشانند یقیناً جریانها و حرکت های سیاسی و مبارزاتی زیر زمین شده و بفعالیت های مخفی وغیر قانونی روی می آورند وسبب تقویه جریانهای افراطی وباند های خطرناک میگردند واگر حالت اعتدال وتسامح پیشه گردد ومجال فعالیت  سیاسی بهمه جریانهای قانون پذیر داده شود و از راه قانونی و دیموکراسی همه افراد و گروهای قانون پذیر زمینه و مجال فعالیت را داشته باشند وبتوانند خواسته های خودرا از طریق قانونی مطرح کنند ممکن چنینی مشکلات مثل گذشته در آینده به پیش نیا ید چنانچه بگفته اسامه رشدی یک تن از نویسندگان وفرهنگیان اسلام گرا درمصرکه اوچنین میگوید:(هرگاه آزادی درکشورهای ما نهادینه شود سازمان القاعده بخودی خودازبین می رود چون این سازمان فقط در سایه استبدادودیکتاتوری مجال فعالیت پیدا میکند وآنگاه. که دروازه ها به روی همه بازشود وهرکس خودرا جزئی از جامعه خود حس کند وخویشتن را در متن آن باز یابد وبا الاخره ازحقوق انسانی خودمستفید گردد امنیت نه تنها در مصر بلکه در سراسر جهان تامین خواهد شد.) امید میرود که بعد از تحولات سیاسی ایجاد شده قدم های خوبی در راه توسعه سیاسی و تامین حقوق وآزادی های مردم و توسعه دیموکراسی در این حوزه بزرگ ووسیع برداشته شود وراه مردم سالاری مساعد تر گردد و گرنه در کنار مشکلات که این منطقه وحوزه از گذشته ها میراث بر آن است ماننده مشکلات فلسطین و اسرائیل و مشکلات سرحدی و ارضی میان خودکشور های عربی چون سوریه، اردن، لبنان، مصر با اسرائیل.و تجزیه سودان و مشکلات داخلی کشور های خلیج با یکدیگر مانند امارات عربی و ایران و ادعاهای ارضی بعضی از کشورهای عربی بر بعضی دیگر که بر اساسی همین ادعا ها بوده که عراق بر کویت حمله نظامی در سال 1991 کرده و اسرائیل به جنوب لبنان زیر همین نام تجاوز نموده اینها همه میتوانند ثبات و امنیت را از این منطقه گرفته و منطقه را در یک حالت نا آرام و بی ثباتی دایمی قرار دهد امید است که چنین نگردد.

 با احترام

 سید محمد خیرخواه

 

سلام به دوستان

سلام خدمت دوستان عزیزم 

  

من بعدازاین ازطریق وبلاک خود بنام  ( baresh.blogsky.com  )در خدمت عزیزان  بوده و در آینده مطالب ومضامین خویش را ازطریق این وبلاک منتشر  خواهم کرد  

                                                              با احترام  

 

                                                      سید محمد خیر خواه

آرزوی ملت افغا نستان صلح پایدار ودوامدار در کشور است:

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

 

                        آ رزوی ملت افغانستان صلح  

                       پایدار و دوامدار درکشوراست 

 

  

اگر جامعه­ای را که گرفتار بحران، جنگ، نزاع بی امنیتی، فقر، بی­سوادی و بی­اعتمادی باشد به انسان مریضی که گرفتار امراض گوناگون است شبیه بدانیم، قبل از اقدام بهر نوع تداویی لازم است تا امراض او تشخیص گردد که گرفتار چه نوع مرضی است بعد از تشخیص مرض میتوان بتداوی او اقدام کرد. همچنان جامعه که گرفتار جنگ منازعه و بحرانهای اجتماعی دیگری باشد در قدم اول لازم است تا عوامل منازعه و جنگ و بحرانهای اجتماعی دیگر همه ریشه با بی گردد. تا دانسته شود که چه عوامل باعث ایجاد جنگ، بی­اعتمادی و بحرانهای اجتماعی دیگر در آن جامعه گردیده   که بعد از تشخیص عوامل جنگ وبحرانهای اجتماعی دیگر میتوان راه­های جلو­گیریی از جنگ و بی اعتمادیی و بحرانها را جستجو کرد و به اقدام عملی دست یازید.

کشور عزیز ما افغانستان از مدت سالیان درازی است که گرفتار جنگ، اشغال نظامی «توسط اتحاد شوروی سابق» و بی­اعتمادی، نابسامانی و نا هجاری­ فقر و بحرانهای اجتماعی دیگر بوده است و متآسفانه هنوزهم جنگ در این سرزمینی بیداد میکند. آوارگی ها و خانه خرابی ها ادامه می­یابد صدای مدهش سلاح های مخرب جنک( انتحار وانفجار) در کشور هنوز خاموش نگردیده و از مردم قربانی میگرد و اگر مساعی هم جهت ایجاد صلح و ثبات از جانب مجامع ملی و بین المللی تا حالا صورت گرفته نتیجه دلخواه و مطلوبی را هنوز ببار نیاورده است البته که این بدینمعنی نخواهد بود که می بایست از مساعی صلح جویانه دست برداشت و به طبل جنگ همچنان نواخت و جنگ را ادامه داد. زیرا همة ما باور داریم که هر جنگی نهایت آن صلح است و در حقیقت جنگ بزرگترین مصبت در یک جامعه وکشور بوده که بنیاد جامعه انسانی را متزلزل ساخته و زندگی سر سبز انسان را درو میکند و از انسان مهر و عطوفت انسانی را میتواند برباید لذا می­بایست صادقانه و مخلصانه همه قلم ها و قدم ها در این مسیر بسیج گردد.تا چنان صلحی در کشور ایجاد گردد که دیگر جنگی را بدنبال نداشته باشد و طور نباشد که فقط جاها عوض گردد طوریکه تا حالا چندین بار چنین شده است عده اداره شهر ها را بدست گرفته و عده دیگر بکوه ها پناه برده و بتدریج به قریه ها سرازیر شدند و اداره قراء و قصبات را بدست گرفتند و با مساعد بودن شرایط محیطی و منطقه ای بجنگ خود توانستند ادامه دهند چه در کشور ما چنین شرایط همیشه موجود بوده لذا هر قدم که برای ایجاد صلح بر داشته می­شود باید اساسی و پایدار باشد و از امتیاز گیری و امتیاز دهی کرده بیشتر بصلح پایدار و دوامدار بطور اساسی فکر شود و همه عوامل، ریشه ها و انگیزهای جنگ و منازعه درست وصحیح ارزیابی گردد و به اصل مشکل جنگ توجه جدی صورت گیرد. صبر و حوصله مندی دست اندرکاران صلح درکشور متزلزل نگردد و هر دو طرف منازعه اقلاً بیک سلسله اصول اساسی عملاً پایبندی خود را نشان دهند.تا قدم­های بعدی استوارتر متین­تر بتواند برداشته شود زیرا جنگ چه از نظر اجتماعی و چه از نظر روان­شناسی هر دو یک پدیده مصیبت بار و زشت بوده که بر بالای انسان و جامعه به اجبار تحمیل میگردد که در اصل با کرامت انسانی انسان و جامعه هیچ نوع سازگاری و توافق ندارد و از نظر شرع مقدس اسلام هم اگر جنگ در جایی مشروعیت پیدا می کند جنگ دفاعی بوده نه تعرضی زیرا از نظر اسلام جنگ بذات خود هیچ حسن ذاتی نداشته چه جنگ ( قتل عبادالله و تخریب بلادالله است) که هیچ نوع زیبایی ذاتی ندارد و در یک کشور بار اصلی جنگ را مردم آن کشور بدوش میکشند که خانه هایشان خراب و فرزندان شان به قتل می­رسد تلفات انسانی، خسارات اقتصادی، هزینه­های عاطفی همه و همه مصیبت­های است که مردم گرفتار جنگ در یک کشور می­بایست همه را بپردازند، غرامت دهندگان اصلی جنگ( مردم) بوده در حالی که خوشان در ایجاد جنگ کمترین نقش را هم نداشته و ندارند ولی غرامت­های کلی جنگ را آن­ها می­بایست بپردازند چنان غرامت­های که طور اجباری بر دوش آن­ها تحمیل گردیده و برعکس تصمیم گرندگان جنگ (رهبران جنگی و سیاست مداران) بوده که خود شان هیچ نوع غرامت جنگی نمی­پردازند و اگر درجایی خطریی جان آن ها را تهدید کند ممکن راه های دیگری را جستجو کنند تا خود را از مهلکه جنگ نجات دهند در حالی که خود شان مسببان اصلی جنگ اند. البته مؤثرترین و مهمترین راه جلوگیری از جنگ و ادامه ای ناگوار آن بلند رفتن سطح شعور جامعه بوده که می تواند نقش مهم و اساسی را در جلوگیری از جنگ و ادامه آن داشته باشد. چه جامعه ا­ی روشن حساس و منور می­تواند با فشار همه جانبه بر بالای رهبران جنگی و سیاست مداران خود از وقوع و ادامه­ی جنگ جلوگیری کند و جنگ را به زودی متوقف و خاتمه بخشد چنانچه می­گویند در جریان جنگ امریکا با ویتنام این تظاهرات وسیع و فشار مختلف مردم امریکا بوده که بالاخره دولت وقت امریکا را وادار به خروج از ویتنام کرده و سبب توقف جنگ گردیده است در کشور ما هم می­توان با فشار بربالای جنگ طلبان به ایجاد صلح در کشور کمک کرد. و راه دیگری که می­تواند از جنگ و خشونت گرایی جلوگیری کند تعمیم فرهنگ صلح است که فرهنگ صلح می­تواند در تامین صلح و امنیت نقش اساسی خود را داشته باشد. بخصوص در جوامع گرفتار جنگ های طولانی که در چنین جوامع تعمیم فرهنگ صلح در اولویت کاری همگانی می­بایست قرار داشته باشد و تمام منابع و امکانات باالقوه و باالفعل موجود در کشور جهت تحقق صلح و آشتی به کار گرفته شود و حتا در مؤسیسات تعلیمی و آموزشی (مکاتب و مدارس) مضمونی درسی بنام (مبانی صلح) در نصاب تعلیمی مکاتب و مدارس گنجانیده شود. تا فرهنگ صلح و آشتی همه جانبه تعمیم یافته و فرهنگ جنگ و منازعه بتدریج کاهش پیدا کند و جای خود را به فرهنگ صلح و آشتی بدهد و علماء دینی در این مسیر میتوانند نقش اساسی داشته باشند. و هر قدر سرمایه گذاری هم اگر در  این زمینه صورت گیرد بهدر نخواهد بود و اثرات مثبت خود را میتواند به جای گزارد،. زیرا جنگ پدیده شوم و نامیمون است که از جمله بدترین اختراعات انسانی است که بکرامت ذاتی انسان سازگاری ندارد جنگ زندگی انسان را نابود کرده دونیا را برای او جهنم می­سازد فکر و اندیشه انسان را منقلب گردانیده و انسان را به ستیزه جویی و انتقام گیری بیشتر وا میدارد طوریکه روان فرد و جامعه را متقلب ساخته درست را نادرست و نادرست را درست می نمایاند. اثرات منفی جنگ حتی ارزش­های انسانی و معنوی را کم رنگ ساخته فکر و اندیشه انسان را به انحراف می­کشاند. انسانیکه تا دیروز همنوعان خویش را بدیده قدر می­نگریست امروز بواسط جنگ از همه وجودش تنفر و انتقام گیری بمشام میرسد. همنوائی انسانی دوستی، غم شریکی برادری هموطنی همه و همه بفراموشی سپرده شده و بجز از انتقام گیری و ادامه جنگ و خون ریزی بشتر بچیزی دیگری فکر کرده نمی­تواند لذا ایجاب میکند تا فرهنگ صلح طور جدی در جامعه همگانی شود تا همه زوایای تاریک و دور افتاده کشور. از این نغمه روح پرور و دلنواز مستفید شوند و عملاً بمراکز تعلیمی و تربیوی مراجعه شده و از آنجا کار آغاز گردد تا نسل جوان کشور که در هر دو طرف جنگ قربانیان اصلی جنگ هستند بتوانند از مزایایی صلح همگانی بهره مند گردند تا بدین وسیله از حس انتقام گیری و تنفر کاسته شده و حس خوشبینی و مدارا گری جایگزین آن گردد و از اعمالیکه باعث برانگخته شدن احساسات و جریحه دار شدن اعتقادات مردم میشود طور جدی پرهیز گردد و از مبانی اخلاقی و دینی دین مقدس اسلام که دین صلح و برادری است طور کامل استمداد جسته شده چه در دین مقدس اسلام رفتار نیکو بادیگران و همزیستی مسالمت آمیز و زندگی در صلح و آرامش اصل و اساسی زندگی بشری را تشکیل داده جنگ و درگیری حالت غیر طبعی و عارضی بین انسانها بحساب میرود و آنهانیکه از اسلام صرف جنگ و خصومت را درک و برداشت می نمایند در حقیقت اسلام را درست نشناخته اند زیرا از نظر اسلام طوریکه گفتم هیچ زیبایی و حسن ذاتی برای جنگ وجود ندارد و در جای اگرجنگ مشروعیت پیدا میکند فقط بواسط دفع و رفع ظلم و تجاوز بوده نه بواسطه تعدی و ستم بدیگران زیرا صلح و زندگی مسالمت آمیز حالت اصلی زندگی انسانی را تشکیل داده و زمینه ساز توسعه و همکاری و تساند اجتماعی بین انسانها میگردد و در سایه صلح میتوان بهتر زمینه همکاری بیشتر و نوع دوستی عمیق و واقعی­تری را بین انسانها ایجاد کرد لذا بصراحت گفته میتوانیم که از نظر اسلام زندگی صلح آمیز و همزیستی مسالمت آمیز اصل و اساس زندگی بشری را تشگیل داده و و از اهداف اصلی آن است زیرا در سایه صلح بهتر میتوان پایه ها مهر و محبت و نوع دوستی بشری را اساس گذاشت و جهان عاری از جنگ و خشونت را باهمکاری یگدیگر ساخت.

  با احترام  سید محمد خیر خواه

سلام به دوستان

سلام خدمت دوستان عزیزم 

  

من بعدازاین ازطریق وبلاک خود بنام  ( baresh.blogsky.com  )در خدمت عزیزان  بوده و در آینده مطالب ومضامین خویش را ازطریق این وبلاک منتشر  خواهم کرد  

                                                              با احترام  

 

                                                      سید محمد خیر خواه