تاملی برتعدیل حکم اعدام در کشور : 

 قوانین در جهان یامبنی دینی وشرعی دارد ویاعرفی که عرف  وعادات یک جامعه بتدریج شکل قانون را بخود گرفته است چنانکه میدانید در کشور بریتانیا قانون اساسی مدون وجود ندار دبلکه عرف وعادات ورویه قضاپی  که در طول تاریخ رسم ورواج گردیده حکم قانون را بخود گرفته  که به آن عمل میشود ولی در کشور های اسلامی ماننده افغانستان که مبنی قانون شان شرع است ودر قانون اساسیی این کشور آمده که هیچ قانونی مخالف شرع شده نمیتواند لذا در ساختن وتعدیل قوانین باید این اصل  همه وقت در نظر گرفته شود بخصوص در حکم اعدام وقصاص که قرآن کریم بصراحت چنین میگوید : ولکم فی القصاص حیات یا اولی الالباب که برای شما  در اجرای حکم قصاص حیات وزندگی نهفته است زیرا اگر قاتل وجنایت کار جزا نبیند زندگی اجتماعی شما برهم میخورد وهرج ومرج بمیان می آید که فلسفه وجود قوانین در جامعه در همین نکته نهفته استانسان مجرمی که یک عمل جنائی را ماننده قتل شخص معینی

 انجام داده  و او را بقتل رسانده است چون جرم وجنایت قتل علاوه بر جنبه شخصی وخصوصی جنبه اجتماعی (حقوق الله) نیز دارد لذا جامعه نیز درمقابل مجرم وجانی طرف منازعه قرار میگیرد چنانچه اگر مجرم وجانی جزای لازم نبیند امنیت وآسایش جامعه بخطر می افتد واز جامعه امنیت وآسایش گرفته میشود از این جهت است که می بینید جامعه نیز در کنار فرد متضرر در مقابل مجرم طرف منازعه قرار دارد. چنانچه اگر جانب فردی دعوا و منازعه یعنی فرد (متضرر) ویا وکیل وولی آن جا نی ومجرم را ببخشد واز حق موکل خویش درمقابل جانی وقاتل در گذرد وباخون بها ء (دیه ) راضی گردد با این عفو وبخشش حق جامعه در مقابل مجرم سقوط نمیکند .وحق جامعه بقدرت خود باقی میماند واین حق را فرد (متضرر) یاولی دم 

 بتنهائی بخشیده نمیتواند لذا میبینید که در مقابل مجرم وجا نی جامعه نیز طرف منازعه بوده وحقوق متعلق بجامعه (که به کلیه افراد جامعه تعلق دارد) را فرد متضرر بتنهائی بخشیده نمیتواند.زیرا حقوق متعلق بجامعه بواسطه مصئونیت وآسایش جامعه درنظر گرفته شده و اهمیت خاص خود را دارد چنانچه اگر مجرم وجنایتکاری بعد از ارتکاب جرم وجنایتی که انجام داده است جزای لازمی نبیند علاوه بر اینکه در حق فرد متضرر ظلم میشود بلکه بر حقوق متعلق بجامعه نیز تجاوز وتعدی صورت میگیرد. بطور مثال قاتلیکه بقتل فرد مشخصی ازافراد جامعه مبادرت کرده وعمل جرمی وجنائی( قتل) را  درمقابل مقتول انجام داده این عمل جرمی او گرچه جنبه فردی وشخصی داشته ووارثین مقتول درمقابل قاتل صلاحیت اقامه دعوا طلب قصاص ودیه (خون بها) وغیره را ازنظر حقوقی وشرعی داشته باشند که دارند ولی ارتکاب جرم وجنایت چون مصئونیت وامنیت جامعه را نیز بخطر مواجه میگرداند لذا بنمایندگی ازجامعه (حقوق الله) دولت حق دارد بعنوان مدعی العموم در مقابل مجرم وجانی اقامه دعواکند وطرف منازعه درمقابل (مجرم) قرار گیرد تا جائیکه در این مورد حتی فرد متضرر ویاوارث ووکیل آن حق ندارند و نمیتوانند مجرم وجانی را مورد عفو وبخشش قرار دهند واز جرم اوبگذرند. واگر قانون در جامعه تطبیق نگردد وای بر حال چنین جامعه خواهد بود ؟ لذا تعدیل حکم اعدام در جامعه مثل افغانستان به حبس ابد وطولانی مکافات دادن به قاتل وجانی است وباعث تشویق قاتلین به تکرار قتل خواهد  گردید والسلام 


آشنائی با فرزند فرزانه بلخ مولوی جلال الدین محمد بلخی :

 

 

آشنائی با فرزند فرزانه بلخ مولوی جلال الدین محمد بلخی  :

مولوی جلال الدین محمد بلخی در سال (604 هجری قمری) در بلخ تولد یافته و در سال (672 هجری قمری) در قونیه وفات نموده است. نام اصلی وی مولوی جلال الدین محمد بن سلطان العلماء بهاءالدین محمد بن حسین بن احمد خطیبی بکری بلخی است. پدرشان بهاء الدین ولد از بلخ به قونیه هجرت نموده که مولانا در آن زمان نوجوان بیش نبوده است که شیخ فریدالدین عطار را در نیشاپور زیارت کرده گویند که عطار در بارة او به پدرش سفارش های فراوان داشته است . هجرت پدر مولوی بهاء الدین ولد البته در زمان محمد خوارزم شاه قبل از حمله مغلان به بلخ بوده است که به روایتی پدر مولوی قسم یاد کرده بوده است که تازمانیکه محمد خوارزمشاه بر اریکه قدرت باشد به شهر خود بر نمیگردد مولوی دوره نوجوانی وجوانی خود را در قنیه سپری کرده اوشاعر عرفانی در سطح جهان است واثرات اشعار عرفانی او نه تنها در مناطق فارسی زبانان تاثیرات خودرا دارد بلکه در مناطق غیر فارسی گویان چو ن مناطق شبه قاره هند وپاکستان وترکیه وآسیای مرکزی نیز تاثیرات عمیق خود را داشته البته کتاب مثنوی مولوی در جهان عرفان و معنویت شهرت جهانی دارد که هیچکس همتراز و ماننده او در عشق و عرفان به این زیبائی شعر نسروده است که مثنوی مولوی با چنین ابیات آغاز میگردد

:    

بشنو از نی چون حکایت میکند و    --  از جدایی ها شکایت می کند

از نیستان تا مرا ببریده اند         --       از نفیرم مرد و زن نالیده اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق    --    تا بگوییم شرح درد اشتیاق 

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش --      باز جوید روزگار وصل خویش

من به هر جمعیتی نالان شدم  --             جفت بدحالان و خوش حالان شدم

هر کسی از ظن خود شد یار من          -     از درون من بجست اسرار من 

سرّ من از نالة من دور نیست       -            لیک چشم و گوش را آن نور نیست

تن زجان و جان ز تن مستور نیست            لیک کس را دید جان دستور نیست

آتش است این بانگ نای و نیست باد       -   هر که این آتش ندارد، نیست باد

آتش عشقست کاندر نی فتاد     -             جوشش عشقست کاندر می فتاد 

نی حریف هر که از یاری برید               -        پرده هایش پرده های ما درید

همچو نی زهری و تریاقی که دید       -       همچو نی دمساز و مشتاقی که دید

نی حدیث راه پر خون می کند        -                  قصه های عشق مجنون می کند  

محرم این هوش جز بیهوش نیست            - مرزبان را مشتری جز گوش نیست  

در غم ما روزها بیگاه شد         -               روزها با سوزها همراه شد

روزها گر رفت گو رو باک نیست      -           تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست

هر که جز ماهی ز آبش سیر شد    -          هر که بی روزی است روزش دیر شد 

در نیابد حال پخته هیچ خام                -    پس سخن کوتاه باید والسلام

بند بگسل، باش آزاد ای پسر         -          چند باشی بند سیم و بند زر؟

گر بریزی بحر را در کوزه ای    -            چند گنجد؟ قسمت یک روزه ای

کوزه چشم حریصان پر نشد     -            تا صدف قانع نشد پر در نشد

شاد باش ای عشق خوش سودای ما     -    ای طبیب جمله علّتهای ما

ای دوات نخوت و ناموس ما      -                 ای تو افلاطون و جالینوس ما

جسم خاک از عشق بر افلاک شد   -        -  کوه در رقص آمد و چالاک شد

با لب دمساز خود گر جفتمی    -                  همچو نی من گفتنی ها گفتمی

هر که او از همزبانی شد جدا   -                    بی زبان شد گر چه دارد صد نوا

چونکه گل رفت و گلستان در گذشت            -     نشنوی زان پس ز بلبل سر گذشت

اثرات مثبت صلح وثبات در افغانستان در منطقه وجهان :

 اثرات مثبت صلح وثبات در افغانستان در منطقه وجهان : 

اگر جهان وبخصوص همسایه های ما صمیمانه جهت ایجاد صلح وتامین امنیت با افغانستان کمک ویاری میکردند تا افغانستان بتوانستی بصلح دائمی وپا یداری برسیدی ( که ان شاء الله خواهد رسید) اثرات مثبت صلح وثبات در افغانستان را کشورهای جهان و منطقه وهمسایه های ما همه بخوبی و بصورت محسوس ومثبتی میتوانستند مشاهده کردی. واگر خدای ناخواسته بی ثباتی وجنگ در افغانستان همچنان ادامه پیداکند  کشورهای جهان وبخصوص کشورهای همسایه و منطقه ما هم از اثرات جنگ  در امان نخواهند بود  و تاثیرات جنگ را خواهند دید . که بارز ترین وروشن ترین اثرات مثبت صلح وثبات در افغانستان برای همسایگانش  باز گشت میلیون ها مهاجر از این کشورها به افغانستان ورونق تجارت میان افغانستان واین کشورها وانتقال انرژی برق وگاز از کشورهای همسایه شمالی بکشورهای همسایه های جنوبی وغربی افغانستان از جمله پاکستان وهند وایران خواهد بود وسبب افزایش واردات وصادرات به افغانستان واز افغانستان به این کشورها ورونق ترانسپورت وترانزیت زمینی میان همه آنها وامتداد ووصل خط آهن وپیوست شدن کشورهای همسایه جنوبی وغربی افغانستان از طریق راه زمینی بکشورهای آسیای میانه وکشور های آسیای میانه به این کشورها واز طریق آنها بکشورهای شرق میانه وکشورهای عربی وترکیه وجنوب آسیا  همه را در بر میگیرد. که همه اینها باعث رونق اقتصادی کشور های همسایه ومنطقه ما خواهد گردید.

که اگر یک محاسبه سطحی انجام دهیم خواهیم دید که با وجود نا امنی های موجود وادامه جنگ در کشورما بازهم سطح صادرات کشورهای همسایه به افغانستان چند صد برابر نسبت بگذشته افزایش داشته وبازارهای افغانستان مملو از محصولات کشورهای همسایه است.که اکر صلح پایدار وثبات دائمی در افغانستان تامین گردد یقینا از نظر اقتصادی منفعت های اقتصادی خوب وکلانی نصیب همسایه های ما خواهد شد چه افغانستان ازنظر موقعیت جغرافیائی که دارد میتواند راه وصل آسیای میانه به جنوب غرب آسیا وشرق میانه بحساب رود وامروز دیگر بهمه روشن گردیده که راه زمینی طبعی وارزان برای آسیای میانه وبه کشورهای جنوب غرب آسیا چون هند وپاکستان وکشورهای شرق میانه چون ترکیه ایران وکشورهای عربی از طریق افغانستان وکشورهای همسایه آن ممکن ومیسر است واگر کشورهای همسایه شمالی ما چون تاجیکستان ازبکستان وترکمنستان خواسته باشند انرژی طبعی گاز وبرق آبی تولید شده و ارزان خود را ببازارهای منطقه وجهان عرضه کنند ارزانترین وطبعیترین راه برای نیل به این هدف افغانستان خواهد بود  موقعیت ترانزیتی وترانسپورت زمینی خوبی  که افغانستان در منطقه بین آسیای مرکزی وآسیای جنوبی وشرق میانه دارد از نظر هیچ کار شناس وصاحب نظری پوشیده نیست که از این جهت میتوان گفت: صلح وثبات در افغانستان نه تنها برای افغانستان اهمیت دارد بلکه باموقعیت که افغانستان صاحب است میتواند کلید صلح وثبات وسبب رونق اقتصادی در منطقه وحتی در جهان باشد که این واقعیت را جهان وکشورهای منطقه وهمسایه ما همه بخوبی میدانند پس چه بهتر که از موقعیت که ایجاد شده حد اعظم استفاده صورت گیرد تا حوزه جغرافیائی ما بشکوفائی لازم اقتصادی وامنیتی خود برسدو جنگ هرچه زودتر خاتمه بیداکند.

 والسلام 

 


دیو جنگ ووضعیت وطن :

 

           دیو جنگ و وضعیت وطن :                        

-------------------------------------

وطن خانه پردرد وسوزم

وطن اندیشه شبها وروزم

  تورا بینم همیش زارو پریشان          

 همه اولاد تو غمگین ونالان-                                  

 یکی درگوشه غربت نشسته                              

  دیگر فرزندخویش از دست داده –                           

 یکی در هوای سرد خانه ندارده                         

 بجز از زندگی چاره ندارده                             

یکی بینی هنوز خانه بدوشه                          

 که او در زندگی دائم خموشه                       

- یکی باشهر خویش رفته نتانه                          

برای برنگشت داره بهانه –                      

-  که دیو جنگ ا و را آواره کرده                    

 همه هست وبودش  بیکاره کرده-                  

-- هزاران طفلکان نازنین را                       

   همه از درس ومشق بیگانه کرده                   

 همه فرزندان شان جامه ندارد                

 یکی در پای خود کهنه ندارد            

یکی معلول گشته هر دو پایش                

کسی نبود کند خدمت برایش                

- یکی از جور زمن دیوانه گشته               

 که بینی دائما تنها نشسته                 

- که دیو جنگ عزیزش را در ربوده –                   

 دیگر زندگی براش چه سوده؟                   

-خلاصه هر یکی باشد گرفتار                       

 همه از زندگی هستند دل آزار                  

مسلمانان همه باهم بگوئید                       

 امیدی صلح و امن از او بجوئید                   

دعا باید که از دل ها بر آید-                    

   که تا جای خودش پیدا نماید-                   

امید واریم دعا ها مان رد نگردد –                    

  وطنداران ما گرفتار این همه ذلت نگردد                

همه شان دائما دل شاد باشند   

همه از غصه ها آزاد باشند.ُآمین

هر کله بیر خیال :

هرکله بیر خیال :                                                                

 این یک ضرب المثل ترکی است که میگوید : هرکله بیرخیال یعنی  هر سر وسرداری فکر جداگانه در کله ومغزخود دارد که حاضرنیست با افکار دیگران شریک وسهیم شود وبه تعبیر دیگر  میتوان گفت :کشمکش های داخلی بین جناح های موجود در افغانستان بیشتر شبیه مسابقه بزکشی وپهلوانی است که هرکس وهر جناح میخواهد بتنهائی قهرمان میدان شود در حالیکه امروز در دنیای سیاست برعکس میبینیم که مبارزات سیاسی شبیه ببازی فوتبال است  که بشکل تیمی بازی میشود نه بشکل پهلوانی وبه تنهائی – بلکه هرتیمی به هم تیمی خود پاس وموقع میدهد تا بازی کند وباالاخره اگر برنده بازی هم میشوند تیم برنده بازی میشود نه پهلوان اگر در تاریخ گذشته افغانستان نظری به اندازیم خواهیم دید که در تاریخ گذشته افغانستان از زمان تشکیل دولتی بنام افغانستان همفکری وهمنوائی جایگاه چندانی بین سران ونخبگان کشور  نداشته است وهرکس وهر سر سرداری زور میزده تا بتنهائی برنده بازی وموفق میدان شود وحتی همیشه یک نوع ترس وهراس از دیگر سران قبائیل کشور موجود بوده  که بگواهی تاریخ موئسس افغانستان زمانیکه قدرت را در کشور بدست میگیرد بامشکلات سران قبائیل دیگر روبه رو میگردد چنانچه تاریخ نویس مشهور انگلیسی بنام الفنستون در این رابطه چنین مینگارد :( آنان یعنی افغانها هرگیز زیر فرمان یک پادشاه خودی متحد نشده بودند وچنان در میان خود شیفته برابری بودند که برای شان برتر دیدن یکی از افراد ملت خود شان دشوار تر بود تا گردن نهادن بربیداد یک ارباب بیگانه وخارجی  ) ودر جای دیگری تاریخ میگوید : بر همین مبنا بوده که احمدشاه ابدالی موئسس افغانستان رویه تعامل ومدارا را با خانان وسران قبائیل دیگر تا آخرین روز های حکومتش در حد امکان حفظ کرده ورضائیت خاطر آنان را در نظر داشته است .امروز هم میبینیم که در کشور ما هیچکس بحق خود قناعت نکرده وخود را مستحق تر از آنچه که در دست واختیار دارد میداند وادعای ضایع شدن حق خویش را دارد وباز زمانیکه قدرت را تصاحب کند به دیگران هیچ حقی را قائیل نمیگردد در حالیکه چنین رویه وروشی از حق وعدالت هم بدور باشد برایش فرق نمیکند  که همه ما باید بخاطر داشته باشیم که افغانستان هیچ زمانی موفق وآرام نخواهد شد تا اینکه یگدیگر پذیری  در میان مردم  ما حاکم نگردد وهر کس وهر گروهی به حق وحقوق دیگران مثل حق وحقوق خود احترام قائیل نباشد وبمصداق حدیث پیامبربزرگ اسلام ( ص ) که میفرمایند : مسلمان کاملی گفته نمیشود آن کسی که چیز های را بخود میپسندد به دیگران نپسندد  ( لا یومن احدکم حتی یحب لاخیه ما یحب لنفسه  اوکما قال علیه الصلاه والسلام )