آزادی بیان و عقید;

 آزادی عقیده وبیان ریشه در غرائز فطری انسان دارد و اسلام نیز آن را به رسمیت می شناسد. و کسی را مجبور نمی سازد تا به اکراه و اجبار دین اسلام را جبراًوکرها قبول دار شود چنانچه قرآن کریم در سوره بقره آیه 256 در این ارتباط چنین ارشاد میفرماید:    

(لا اکراه فی الدین قدتبین الرشد من الغیّ) هیچ اکراه و اجباری در دین نیست راه رشد و هدایت از راه گمراهی و ضلالت باز شناخته شده است)(*) تخریب و اهانت به هیچ دین را اسلام زیر عنوان آزادی بیان و عقیده اجازه نمیدهد و آنهائیکه اهانت به ادیان دیگران

را تحت عنوان آزادی بیان روا میدارند در حقیقت مرتکب اشتباه بزرگ تاریخی میگردند حق آزادی بیان را اسلام نه تنها به رسمیت شناخته بلکه آن را بنام (افضل الجهاد) یاد کرده و پیامبر  اسلام در حدیث آن را بما چنین بیان فرموده اند: ( افضل الجهاد کلمة حق عند سلطان جائر) (اظهار کلمه حق در مقابل سلطان جور و ظلم (دیکتاتور) بهترین جهاد است).

در اسلام بهمه چیزها از دید مسئولانه نگریسته شده و از همه اعمال خود چه اعمال فیزیکی و غیر فیزیکی (گفتاری، نوشتاری، نشراتی، تبلیغاتی) از همه آنها انسان مسئولیت دارد تعرض به آبرو و حیثیت کسی زیر نام آزادی بیان جواز ندارد. دروغ، تهمت، افتراء در اسلام حرام است. آزادی بیان فقط و فقط اظهار حقائق بوده که شامل کذب، تهمت و افتراء نمیگردد.        

سابقه آزادی بیان در اسلام بصدر اسلام برمیگردد و از این مقوله حضرت عمر فاروق (رض) که در مقابل والی مصر فرمود: (متی استعبدتم الناس و قد ولدتهُم امهاتهم احراراً) مردم از مادران خویش آزاد بدنیا آمده اند از چه وقتی آزادی ایشان را از آنها سلب کرده و آنها را برده خود ساختید) بخوبی درک می شود و در ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق بشرنیز در ارتباط به آزادی بیان و عقیده چنین میخوانیم:     

(هر کس حق آزادی عقیده و بیان را دارد و حق مزبور شامل آن است تا کسی از داشتن عقائد خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسائل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد و در ماده سی و چهارم قانون اساسی افغانستان نیز این حق به رسیمت شناخته شده و در این رابطه چنین میخوانیم: (آزادی بیان از تعرض مصئون است. هر افغان حق دارد فکر خود را به وسیله گفتار، نوشتار، تصویر و یا وسائل دیگر با رعایت احکام مندرج این قانون اساسی اظهار نماید. هر افغان حق دارد مطابق به احکام قانون، به طبع و نشر مطالب بدون ارائه قبلی آن به مقامات دولتی بپردازد. احکام مربوط به مطابع، رادیو و تلویزیون، نشر مطبوعات و سائر وسائل ارتباط جمعی توسط قانون تنظیم میگردد.) (*)  

سیدمحمد خیرخواه   

 

(نقش زبان در تجلیلگاه فکر و اندیشه انسان)

طوریکه اشاره کردیم زبان در حقیقت محمل و تکیه گاه فکر و اندیشه انسان است.

زبان وسیله فهمیدن و فهماندن مطالب، خواسته ها، بروز احساسات درونی انسان بوده

تأمین ارتباطات بین انسانها، وجوامع  بایگدیگر انتقال معلومات به دیگران، کسب اطلاعات بروز احساسات عاطفی انسانی همدلی و همزبانی، آفرینش هنرهای ادبی و تخیلی و غیره... همه و همه باالوسیله زبان صورت میگرد چه بسا مفاهیم عمده و بزرگی و یا به تعبیر دیگری جهانی از معلومات و معانی را میتوان در مصرع شعری از یک ادیب و شاعری بنمایش گذاشت و خلاصه  اش کرد و انتقال مفاهیم و معانی را به آسانی به دیگران میسر ساخت. که خوشبختانه زبان فارسی دری ما با دیرینه ای تاریخی و ظرافت های ادبی که دارد توانسته مردمان غیردری زبان زیادی را با جذابیت ادبی خود مجذوب خود ساخته که  شاعران غیر فارسی گوی در این عرصه خود نمونة از این مثال است. تاریخ نشان میدهد کهزبان دری فارسی تاثیر عمیق در شبه قارة هند داشته و زبان اردو تأثیر پذیری زیادی از این زبان نموده که شاعران اردو زبانیکه به زبان دری فارسی شعر سروده اند کم نیستند. اگر مطالعات در سرزمین اناتولی (آسیای صغیر) و آسیای میانه و بین النهرین صورت پذیرد تأثیر زبان و ادبیات فارسی دری در این دیار را بخوبی میتوان مشاهد کرد.

 

 ارجحیت امروز در دیپلوماسی وروابط بین المللی

تاامروز تعاریف متعددی برای دیپلو ماسی(Diplomacy)

ازجانب دانشمندان

علوم سیاسی وروابط بین المللی ارائه شده

که هرکدام بنوبه خود گوشه از عرصه

کار دیپلو ماسی وروابط بین المللی

را روشن میسازد بطور مثال در تعریف دیپلوماسی

گفته شده که

(دیپلوماسی عبارت از مجموعه مقررات وقواعدی است که روابط میان

دولت ها وکشورها را ترتیب وتنظیم مینماید(1)ویا عبارت از علمی است

که روابط میان کشورها را نظارت کرده وعرصه کارش بررو ابط خارجی

کشورها تمرکزداردویا علمی است که به دانش ارتباط میان سیاستمداران

وسران کشور ها اطلاق میشود بناء بر این

هر تعریف ازدیپلوماسی اگرداشته باشم شامل روابط کشورهاودولت ها

 بایگدیگرگردیده  که دولت ها ی مذکور با یگدیگر چه نوع روابط دارند

قبل از موجودیت و تنظیم روابط میان دولت ها وکشورهاایجاب میکند

تاشناخت لازم از کشور متعلق به خود وکشورها ودولت ها ی دیگر نیز

داشته باشیم و ارزش واهمیت روابط  میان کشور خودوکشورهای دیگر رابخوبی بدانیم

 ازاین جهت اگر بتوانیم معلوماتی را ازکشورهای جهان منطقه وهمسایه واطراف خود داشته باشم

 وساحه همکاری میان کشور خود وکشور های دیگررا تحلیل وتجزیه نموده

 وانها را مشخص سازیم  بهتر خواهیم توانست ر وابط کشور خود

 باکشور های دیگر راترتیب و ا انسجام بخشیم

 زیرا شناخت از کشورخود وکشورهای دیگر برای تنظیم روابط وهمکاری

 های دو جانبه وچند جانبها اشد ضرورت است.که

. خوشبختانه ا  فغانستان باموقعیت خاص وحساس که درمنطقه وجهان دارد  میتواند نقش خوبی را برای این نوع همکاری هاداشته باشد

فرق هفتم ثور  تا هشتم ثور :

 

طوریکه میدانید باکودتای هفتم ثور 1357 وشدت عمل حزب دموکراتیک خلق بربالای مردم افغانستان واعلان نظام دموکراتیک( سوسیالستی )که مخالف اعتقادات مردم بوده وحمایه همه جانبه   اتحاد شوروی سابق از این نظام واعزام مستشاران آن کشور در اوائیل به کمک این رژیم در افغانستان واعلان جنگ حزب دیموکراتیک با همه ملت افغانستان که عده ی از مردم را بنام سرمایه دار وفیودال و عده ای را بنام ارتجاع واخوان الشیاطین وعده ای دیگری را بنام ناسیونالیست های تنگ نظر و به اساس منطق نا معقولی که

( هر که با مانیست دشمن ما است ) با همه اقشار مردم افغانستان اعلان دشمنی وجنگ کرده ودر نهایت مردم افغانستان را به کشتارگاهها کشانیده وبسیاری از آنها را کشتند وهزاران تن از انسانهای بی گناه دیگر را شکنجه واذیت ، حبس وزندانی نمودند.و بحدی غلو کردند که در مدت کوتاهی تمام زندانهای کشور را در مرکز وولایات پر از مردمان بی گناه نموده وتعدادی را در مخفیگاهها به اثر شکنجه وضرب شهید ساخته ویا معلول ومعیوب گردانیدند..

گرچه در ابتدای کودتای نظامی هفتم ثور حضور شوروی ها در افغانستان علنی نبوده بطور مخفی به همکاری همدستان شان میشتافتند ولی بعد از میان رفتن نور محمد تره کی توسط حفیظ الله امین وکشته شدن حفیظ الله امین توسط شوروی ها وبه قدرت رسیدن ببرک کارمل وجناح پرچم این بار شوروی ها با ارتش و قوای مکمل در ششم جدی 1358 وارد افغانستان شدند وافغانستان را عملاً اشغال نظامی کردند ارتش شوروی با ورود به افغانستان علاوه بر اینکه مانور نظامی انجام داد ، نقاط مهم واستراتیژیک رادر کشور نیز اشغال کرد شوروی ها ماننده دیگران در ابتدا از جنگ با مجاهدین وملت افغانستان  انکار میورزیدند و خود را بحیث نیروهای ناظر وکمک دهنده در افغانستان میگفتند ولی این کذب شان زمانی آشکارا گردید که مجبور شدند تعدادی از کشته شده گان ومجروحان جنگی شان را به شوروی انتقال دهند.

ایجاد نظام متکی به ایدولوژی ماتریالیستی (مادی) وکمونستی در افغانستان وظلم و ستم بی حدو حصر

با ایجاد جو خفقان و اختناق در کشورو سلب آزادی مردم عواملی بود که باعث شدت بیشتر مقاومت هاو مهاجرت ها در افغانستان گردید واین مقاومت هاو مهاجرت ها زمانی شدت بیشتری بخود گرفت که مقاومت مردم افغانستان در مقابل شوروی ها ورژیم دست نشانده شان هر روز نسبت بگذشته اوج و افزایش بیشتری می یافت.

بنا به گواهی تاریخ مقاومت شدید مردم افغانستان در برابر قوای شوروی در هیچ گوشه ای از کشورها دیگری که تا آنروز شوروی ها در آنها مداخله نظامی کرده بودند سابقه نداشت است وهیچگاه شوروی ها تصور چنین مقاومتی را از مردم افغانستان نداشتند به تصور ایشان وضیعت افغانستان ماننده کشور های آسیای مرکزی شباهت داشته که در آنجا نیز مقاومت های در اوئیل در مقابل اتحاد شوروی صورت گرفته بود ولی نهایتاً شکست خوردند واز صحنه خارج گردیدند مانند قیام (باسمچی ها ) که توسط ارتش شوروی بمدت کوتا هی ساکت شدند ولی در افغانستان هر روز یکه از حضور شوروی ها در افغانستان  میگذشت قیام مردم التهاب بیشتری بخود میگرفت وهمه امید شو روی ها را به یاس تبدیل میگردانید در حالیکه روز به روز مشکلات خود اتحاد شوروی افزونتر میشد تا اینکه بالاخره در 15 فبروری 1989 ارتش متجاوز شوروی  مجبور به اخراج از کشور افغانستان شد و گورباچف رییس جمهور وقت شوروی ، افغانستان را برای شوروی بمثابه زخمی خونین یاد کرد که  این زخم خونین به گفته گورباچف ویا (دژتسخیر نا پذیر)نه تنها خودش از زیر سلطه شوروی ها با ا لاخره نجات پیدا کرد بلکه باعث متلاشی شدن اتحاد شوروی سابق نیز گردید.

تجاوز به افغانستان برای شوروی ها به قیمت بسیار سنگینی تمام شد که از جانبی نهایتاً خود شوروی ها متلاشی وفروپاشیدند واز جانب دیگر اقتصاد، سیاست وایدیوژی کمونیزم را نیز با خود دفن گردانید.

طوری که میدانیدشوروی ها در زمان اشغال افغانستان مصارف بسیار سنگینی را سالانه متحمل میشدند که معادل سه الی جهار میلیارد دالر امریکایی در هر سال میگردید که این برای شان کمر شکن بود که بالاخره سبب نابودی خود شوروی در ساحه ای اقتصادی شده واز صحنه گیتی نظام شوروی بالاخره بر چیده گردید . واما در افغانستان:

شوروی ها با مداخله نظامی خویش  در شیشم جدی در افغانستان سبب نابودی تمام منابع زیر ساخت های اقتصادی افغانستان گردیدند زمینهای زراعتی از بین رفت اشجار وباغات مردم منهدم جویها وانهار بلا استفاده شهر ها وقریه ها تخلیه و نابودگردید راهها وجاده های مواصلاتی از کار افتاد تجارت ومعاملات به رکود مطلق مواجه گردید و مردم افغانستان مهاجر و آواره در گوشه وکنار عالم سرگردان وپریشان گردیدند که بیش از یک میلیون وپنج صد هزار نفر از ابتدای کودتای ثور تابعد از خروج ارتش شوروی از افغانستان از مردمان این کشور شهید شدند وصدها هزار تن دیگر معلول ومعیوب ووجود میلیونها مین فرش شده در خاک افغانستان به قوت خود باقی ماند و میلیارد ها دالر خسارات مالی عاید این سرزمین گردیده وبه مدت سه دهه فرزندان مردم افغانستان از تعلیم وتربیه محروم گذاشته شده اثرات روانی جنگ بر روح و روان مردم به قوت خود باقی ماند کدر و پرسونل تعلیم یافته دولتی اکثرا متواری شد ، ودر حدود هفت میلیون از مردم افغانستان مهاجر گردیدند سیستم دولت داری بکلی از هم پاشیدوصدها مصیبت دیگر این تجاوز برای مردم افغانستان ارمغان داشت . وبرای شوروی ها بجز از کینه ونفرت ملت افغانستان ونابودی اتحاد جماهیر شوروی وسربازان کشته و بی دست و پا و هزینه سرسام آور جنگ و محکومیت متوالی درعرصه بین المللی و ضربه خوردن به وجهه وادعا های ضد امپریالیستی و ضد استعماری شوروی و مشروعیت دادن به دخالتهای دیگران در عرصه جهانی وساحه بین المللی واثبات ناتوانی شوروی در مقابله با قوتهای ایمانی ومعنوی ومقاومت های ملی ومردمی وکوبیدان آخرین میخ بر تابوت کونیزم بین المللی دیگر  هیچ ارمغان نداشت. البته این تجاوز برای مردم افغانستان طوریکه گفتیم نیز خسارات بسیار زیادی را همراه داشته که یکی از جمله این خسارات

 حضور میلیونی مهاجرین این کشور درخارج از افغانستان تا امروز است که زمینه بازگشت  آنها

 هنوز هم مهیا نگردیده است .ومتاسفانه میراث بران شوروی ها هم تا هنوز کدام کمک چشمگیری به افغانستان نکرده اند در حالیکه اقلا از نظر اخلاقی اگر شده بازهم مسئولیت اخلاقی داشتند تا به افغانستان کمک وهمکاری نمایند.

                                               هشتم ثور:

 

 طوریکه در بالا اشاره کردیم ثمره جهاد مقاومت ومهاجرت مردم افغانستان بیشتر در همین پیروزی نسبی آنها در هشتم ثور 1371  تبلور یافته که می بایست از این روز بعنوان روز پیروزی جهاد مردم افغانستان تجلیل کرد و اقلا از فداکاری وجان نثاری جان بر کفان وشهداء وجانبازان کشور در این روز یاد آوری نمود واز نقش ا یشان در آزادی افغانستان ارج گذاری کرد وبه ارواح شهدای کشور دعا ودرود فرستاد  و از ضعف ها وکاستی ها دیروزی مجاهدین پند وعبرت گرفت و عمل کردشان را مورد نقد سازنده قرار داد تا در آینده چنین اشتباهاتی صورت نگیرد دین هموطنی وهم کیشی خود را نسبت به آنها انجام داد .

و بصراحت کامل می بایست گفت:که همیشه کار یکه بمر دم افغانستان تعلق داشته مردم از عهده آن کار بخوبی بر آمده اند ولی کاریکه به رهبری سیاسی در افغانستان تعلق داشته همیشه دارای کاستی وضعف های فراوانی بوده چنانچه اگر مرور کوتاهی بعد از پیروزی مجاهدین تا امروز در کشور خود داشته باشیم بخوبی میتوانیم ببینیم که هم زمان باپیروزی مجاهدین چه کشمکش های در این کشور جریان داشته وبعد از پیروزی مجاهدین جنگ های داخلی وراکت پراگنی ها که سبب خرابی شهر زیبای کابل گردیده وسبب ظهور جریانی بنام طالبان در افغانستان شده وتا امروز هم متاسفانه مردم افغانستا روی آسایش وامنیت را ندیده اند وهنوز هم جنگ از مردم افغانستان قربانی میگیرد وعملیات انتحار و انفجار هنوز ادامه داشته و از مردم قربانی میگیرد واشک چشم های مادران این کشور هنوز خشک نگردیده ودر ماتم عزیزان خود اشک ماتم می ریزند وبه عزای عزیزان خود هنوز نشسته اند . وبار دیگر به ارواح پاک همه شهدای کشور دعا ودرود می فرستیم ویاد همه شان را گرامی میداریم وبدست دعا میگوئیم :

 الهم اغفر لشهدائنا وشهداء کافته المسلمین وارفع درجاتهم فی اعلی علیین واحشرهم مع الانبیاء والصالحین آمین برحمتک یا ارحم الراحمین:

 

                                       باعرض احترام سید محمد خیرخواه

 

 

افزایش تنش بیشتر  میان کشور ها :

  بعداز فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی وتبدیل جهان بنظام تک قطبی امید بسیا ری وجود داشت که ممکن جهان بتنش زدائی برسد اما قرائن نشان میدهد که چنین چیزی علاوه بر اینکه صورت نگرفت بلکه بر عکس جهان بطرف تنش و تشنج بیشتری به پیش رفت چنانچه دراواخرقرن بیستم باختم جنگ سرد ونابودی اتحاد جماهیر شوروی سابق از صفحه روزگار تصویرمثبتی در ذهنیت ها درجهان ایجاد گردیده بود که ممکن زمینه تنش ومنازعه میان کشورها باالاخره ازبین برود ویا اقلا کمتر گردد ولی روند تحولات جهانی ومنطقه ای بر عکس نشان میدهد که بیانگر این حقیقت است : که هنوز تاختم تنش ومنازعه میان کشورها فاصله زیادی وجود دارد وحتی جریان تحولات جدید درعرصه سیاسی جهانی نمایانگرآن است که تنش ها ورقابت های جدیدی درحال آمادگی و شکل گیری است. چنانچه تعدادی ازکشورهای درحال صنعتی شدن درقاره آسیا ماننده هنگ کنگ تایوان کره جنوبی سنگاپور زیر نام( ببرهای آبی) وظهورجمهوری خلق چین باسرعت تمام درعرصه رشد وتوسعه اقتصادی ووضعیت موجودیکه امروز درخاورمیانه جریان دارد وعوامل بازدارنده دیگر همه سبب میگردد که نتوان ازتنش ورقابت میان کشورها بطور کامل مطمئن بود و حتی عده ازناظران وتحلیل گران بر این باور اندکه جنگ سرد جدیدی درجهان درحال ظهوراست این بار نه دراروپا بلکه درقلب آسیا که یک طرف آن را جاپان کره جنوبی بهمکاری نزدیک ا یالات متحده امریکا وجانب دیگر رادوقدرت اتمی دیگر جهان یعنی چین وکوریای شمالی تشکیل میدهند واوضاع در خاور میانه واروپای شرقی چون مصر سوریه عراق یمن  واکراین از آن هم پیچیده تراست که به آسانی نمیتوان ازحالا آینده درست راپیشبینی کرد.و امید واربود که به زودی وآسانی تنش میان کشورهای جهان از میان رفته ویا کاهش جدی پیدا میکند