بمناسبت شروع سال تعلیمی 1391

بسم الله الرحمن الرحیم

 بمناسبت شروع سال تعلیمی 1391 هجری خورشیدی

              ( نقش معلم وآموزگار در هدایت

             ورشد جامعه از دیدگاه اسلام و  قرآن )

قرآن کتاب است که با فراگرفتن علم و خوانش (قرائت) قلم و مداد تدبر وتفکرآغاز میگردد( اقرا باسم ربک الذی خلق)(1) این کتاب با نور پر فروغش خواسته تا بشریت را که در تاریکی وجهالت دست وپا می زده از تاریکی وجهل نجات داده و پرده های جهل و اوهام پرستی را از هم گسیسته وبساط آن را درهم به پیچد و بشر را بحیث موجود صاحب اختیار و با ارادة که دارای استعداد و توانائی های فوق العادة خدادادی بوده مورد خطاب قرار داده و به او چنین رهنمائی کند:

(آیا کسانیکه میدانند و کسانیکه نمیدانند با هم برابرند؟)(1) (آیا تاریکی و روشنی یک چیز است؟)(2) (آیا بینایان و نابینایان با هم یکسانند؟)(3) قرآن کریم با این روش و اسلوب زیبای خود برای انسان بخوبی واضح و روشن می سا زدکه علم و جهل یکی نبوده بلکه علم ارزش و جهل ضد ارزش بوده علماء و دانشمندان واقعی با نادانان و جاهلان هم طراز و مساوی نبوده و نیستند بلکه علم حیثیت نور را در تاریکی داشته علماء و دانشمندان ومعلمان هم به منزله چراغ داران و شمع به دستان در هیمن  تاریکی اند که مسئولتی بزرگ رهنمائی بشریت و بخصوص نسل جوان را بدوش دارند تا کشتی طوفان زده جامعه را با روشنی علم و دانش خود به ساحل نجات رهنمائی و هدایت نمایند و کشتی طوفان زده بشریت هم فقط تنها و تنها با رهنمائی و هدایت آنها میتواند از این منجلاب و سقوط رهائی یافته و بساحل نجات برسد.       

مگر متأسفانه جهل هم بعنوان بزرگترین دشمن انسان با قالب ها و چهره های گوناگون و زرق و برق های مختلف از دشمن انسان در طول تاریخ بشری دست بر نداشته و همیشه مانع تعالی و کمال انسان گردیده و بزرگترین سد پیشروی انبیاء الهی قرار گرفته تا جائیکه پیامبر رحمت و انسانیت حضرت محمد مصطفی (ص) در راز و نیازهایش از خدای بزرگ میخواهد تا قوم او را که غرق جهالت و نادانی بوده اند از این بلاء و مصیبت بزرگ نجات داده و به راه راست و صراط المستقیم هدایت و رهنمون شان فرماید از همین جهت است که دشمنان سرسخت و کینه توز اسلام القابی چون (ابوجهل) که سنبل از جهالت را بنمایش میگذارد برای خود کمائی کردند که این خود نمونه از دشمنی عمیق جهالت با علم ودانش و تاریکی با روشنی و علم با خرافه و عدل با ظلم را به شکل سمبلیک نشان میدهد و بما می آموزاند که در هرزمان و شرایطی در مقابل علم و دانش دانشمندان و علماء واقعی که وارثین انبیاء الهی هستند ابوجهل ها و ابو لهب های نیز وجود دارند که از دشمنی های کینه توزانة خویش بهیچ صورت دست بر نداشته و به دشمنی خود همچنان ادامه میدهند، که دین اسلام نه با موجودیت فیزیکی چنین اشخاصی بلکه با افکار جاهلانه و ظالمانة آنها همیشه در دشمنی آشتی ناپذیری قرارداشته و به مبارزة خود در صورت امکان برای اصلاح چنین افکاری و در صورت عدم امکان، برای نابودی آن ادامه خواهد داد.         

و بار دیگر سرگذشت پیامبر اسلام «ص» و یاران صبور آن حضرت را به خاطره ها زنده میگرداند که در این راه چه انواع مشقت ها آزارها و اذیتها را قبول کردند.تا درخت تنومند اسلام را پرورش داده وبه ثمر برسانند

                                                                              باعرض احترام

سیدمحمد خیرخواه   

 

 

 

 

 

 

 

 

زیبا ئی وطراوت بهار...فلسفه وزیبائی بهاراز زبان مرحومه محجوبه هر

فلسفه وزیبائی بهاراز زبان مرحومه محجوبه هروی

( متولد 1285 ومتوفی 1345 هجری خورشیدی) شاعره توانمند وشیرین سخن کشور:

 بهار:

آمد از صحرا نسیم مشکبار

مژده آورد از قدوم بهار

شاه خاور شد بر او رنگ حمل

لشکر دی کرد از عالم فرار

باز شد باب نشاط و خرمی

شد برابر از خوشی لیل و نهار

میکند احیای اموات زمین

چون دم عیسی نسیم نوبهار

عطر پاشی میکند باد صبا

ابر نیسان است مروارید بار

لاله حمرا علم افروخته

آتشی افروخته در کوهسار

اطلس اخضر به دوش انداخته

نو نهالان در کنار جویبار

لیلی گل بی نقاب آمد به باغ

گشته مفتونش چو مجنون صد هزار

شد شگوفه چون چراغ افروخته

میدرخشد بر سر هر شاخسار

در بساتین قد کشیده سر و ناز

چشم خود نرگس نهاده با خمار

گشته چون زنجیر زلف مهوشان

حلقه های شاخ سنبل تابدار

نگهت ریحان و گل در بوستان

کرده کاسد عنبر و مشک تتار

سبزها نورسته بر اطراف جوی

همچو خط شاهدان گلعذار

جعد پر پیچ بنفشه در چمن

گشته چون مرغول خوبان مشکبار

در جهان آثار رحمت را نگر

بعث بعدالموت را بین آشکار

مزرع عقبا است دنیا جهد کن

اندر او تخم عبادت را بکار

نیست محجوبه عبث ایجاد ما

 بهر طاعت خلق کرده کردگار

عوامل و انگیزه های قیام 24 حوت 1357 هرات:

عوامل و انگیزه های قیام 24 حوت 1357 هرات:

 

با کوتادی هفتم ثور 1357 و فشاربی حد وحصر حزب دموکراتیک خلق بربالای مردم افغانستان. چنانچه هم زمان با کودتای ثور دست بکشتار مردم زدند و چنان بی رحمانه ووحشیانه عمل کردند که تاریخ گذشته افغانستان کمتر مثال آن را بخود دیده بود- نامردی ها بی مروتی ها تا راج گرهای و غصب املاک مردم بحدی زیاد بود که هیچکس احساس امنیت نمیکرد و هیچ یک  از اقشار مردم در امان نبودند ترس و وحشت در اندک زمانی در همه سرزمین افغانستان سایه افگنده بود چنانچه دکتور حقشناس یکی از نویسندگان دوره جهاد در این باره چنین مینویسد: رعب وترس در اندک زمانی همه جا را فرا گرفته بودو کابوس وحشتناک  مرک بر هوا و فضای کشور سایه افگنده دژخیمان ظالم همه جا با نیزه بر دست و ضبط الصوت در زیر بغل جلوه نمائی میکردند و همین که قد و قامت کسی در نگاه شان مطلوب هم نمیخورد  فوری اورامیگرفتند و به شکنجه گاهش می بردند.

عمارت صدارت زیر خانه های وزارت دفاع، وزارت داخله، وزارت مالیه و چندین خانه و سرای دیگر همه برای شکنجه و نگهداشت زندانیان اختصاص داده شده بود. و شب ها تا سحر انسانهای بیگناه ووطن دوست

و مسلمان را تعذیب و شکنجه میکردند انواع شکنجه ها ووسائیلی که از آنها در این زمینه استفاده می شد چنان زیاد و ننگین و دور از کرامت انسانی بود که نمیتوان از آنها یاد کرد  (1)

افرادیکه توسط رژیم گرفتار می شدند ماه ها از سرنوشت آنها وابستگانشان آگاهی نداشتند و دراین مدت بسا از مردم در زیر شلاق و ضربات و حین بکار بستن آلات شکنجه جان میدادند وعده که جان سالم بدر می بردند روانه زندان پل چرخی میگردیدند  در بین اعضای حزب  رسم بر آن بود که از مدیر عمومی به بالا همه ایشان بعد از انجام کارهای اداری روزانه مربوطه خود به زندانها میرفتند و زندانیان را شکنجه میکردند پل چرخی یاگشتارگاه انسانهای بی گناه هر شب شاهد جنایات. تازه ای بود و زندانیان بچشم سر میدیدند که هر شب تعدادی از برادران شان فرا خوانده می شوند و دیگر هرگز بر نمیگردند. ماشین های زمین کنیی از صبح تا شام در پولی گون های پلچرخی و حومه آن فعالیت میکردند تا برای قربانیان شب آینده که می آیند گودالی را آماده نمایند. و همینکه سیاهی شب برچشم ها پرده می افگند لاری ها

 ونفر بر ها مملو از زندانیان زنده و مرده و نیمه جان میرسیدند و محموله خود را در آن کودال های فرو می ریختند و توسط بلدزر ها و تراکتورها به روی آنها خاک می ریختاندند و بدینصورت روز های سیاه و خونین یکی بعد از دیگری سپری می شد. و خشم و نفرت مردم فزونی می یافت، که با الاخره افسران مسلمان در قرارگاهای عسکری و روستائیان در دهات وخیابانها به اقدامات عملی دست می یازیدند که در بسا موارد با درگیری های مسلحانه می انجامید   آدم کشان حرفوی بر روی هموطنان خود بی رحمانه اتش میگشودند

و با تمام قدرت و امکانات میکوشیدند تا هر حرکتی را در نطفه خنثی و خاموش سازند. چنانچه عده  از مردم را بنام سرمایه دار و فیودال و عده ای دیگر را بنام ارتجاع سیاه و عده ای را بنام ناسیونالیست های تنگ نظر میکوبیدند وعلنا باهمه دشمنی میکردند و به اساس منطق نا معقولی

 (که هرکسی باما نیست دشمن ما است) با تمام مردم افغانستان اعلان جنگ داده بودند بسیاری از مردم بی گناه وبی خبر از همه چیز را بکشتارگاها می فرستادند و بدون پرسان میکشتند و یا حبس و زندانی کرده تا اینکه در فرصت مناسبی بتوانند آنها را نابود کنند در این زمینه بحدی غلو نمودند که در مدت بسیار کوتاهی تمام زندانهای کشور در مرکز و ولایات  راپر از مردمان بی گناه گردانیده حتی عده ای را در مخفیگاها به اثر شکنجه و لت وکوب میکشتند و یا علیل و نا توان شان می ساختند. که بطوخلاصه میتوان گفت:

که بعد از بقدرت رسیدن حزب دیموکراتیک خلق درافغانستان ( در هفتم ثور 1357هجری شمسی) این حزب زیر نام اصلاحات درعرصه زندگی اجتماعی وفرهنگی مردم تمام انواع افراطگرائی ها را که ممکن بود بکار بست و انجام داد انواع کشتار ها شکنجه ها زندان انداختن ها وتصفیه ها به اساس فلسفه که قبلا یاد آور شدیم( هر کس باما نیست دشمن ماست ) بلند پروازی های انترناسیونالستی ائیدیالوژیکی 3-توزیع اراضی مردم بدون کدام مدرک قانونی وحقوقی به دیگران زیر نام اصلاحات اراضی ومبارزه با فیودالیزم بشیوه خاص خود 4- لغو تمام قروضی که صاحبان اراضی به کشتمندان ودهقانان خود پرداخته بودند .5

- به اصطلاح مبارزه با بیسوادی به شیوه مخصوص خود ویابتعبیر دیگر جنگ با عرف وعادات مردم درسرتاسر کشور. 6- لغو مهریه شرعی زنان زیر نام تامین (مساوات حقوق مردان و زنان) درجامعه. بطور خلاصه همه اینها مجموعه به اصطلاح اصلاحات انقلابی بود که از جانب حزب دیموکراتیک خلق افغانستان بعد از کودتای هفتم ثور در افغانستان علم گردیده بود که عکس العملهای جدی مردم را بدنبال داشت.

 و درقسمت تصفیه مخالفان باید گفت: بحدی غلو وافراطگرائی کردند که در مدت بسیار کوتاهی دها هزار نفررا بکام مرگ فرستادند وهزاران انسان دیگررا به زندانها ومیلیونهارا آواره دیار دیگران ساختند.کشتن بدون محاکمه زجر وشکنجه توهین وتحقیر ضبط اموال واملاک مردم یک امر عادی وپیش پا افتاده گردیده بود که هریک از اعضای حزب صلاحیت آن را داشتند که چنین کاری را انجام دهند ظاهر طنین در کتاب خود بنام افغانستان در قرن بیستم (1) از این رفتارها چنین یاد میکند: دستگیر شدگان یابکشتار گاه معروف به پولیگون پل چرخی ویا به زندان پل چرخی فرستاده می شدند که میان مرگ وزندگی شان فاصله کوتاه بود زندان پل چرخی خود یک شکنجه گاه بشمار میرفت زندانی ها حق نداشتند باهم صحبت کنند زندانی ها حق نداشتند درمحوطه زندان آزاد گشت وگذار کنند طی 24 ساعت یکبار جهت رفع ضرورت میتوانستند بیرون بروند وهر روزهر زندانی را که می آوردند کسی نمیتوانست از او پرسان کند که به چه اتهام آورده شده چه جرمی داشته ودرکجا دستگیر شده ویاباشنده کجا است؟ معلوم نیست چه تعدادی دردوران حکومت بیست ماهه خلقی ها بقتل رسیدند ویازندانی شدند ولی پس از برکناری تره کی حفیظ الله امین یک لیست دوازده هزار نفری کشته شده ها را اعلام کرد تانشان دهد که مسئول بازداشت ها وکشتارهای خود سرانه تره کی بوده است اما سیدمحمد گلاب زوی یکی از فعالان کودتا ی هفتم ثورکه بعدها عضو دفتر سیاسی ووزیر داخله وقت گردیده بود مدعی است که مسئولیت کشتارها وسرکوبها را امین بعهده داشته است.او علاوه میکند برخورد در مجموع بامردم بسیار زشت بود کلتور(فرهنگ) وعنعنات مردم را در نظر نداشته عمل میکردیم بدون محاکمه کشتن  بندی کردن واموال مردم را ضبط کردن درهیچ یک از قوانین دنیا وجود ندارد که از جمله بزرگترین اشتباه ما بعد از هفتم ثور این بود که صورت میگرفت بطور مثال بنقل از (گلاب زوی) چنین حکایت میکند: برای تان بگویم: درمورد موسی شفیق همینکه صبح شد عمل انجام شده بود اورا بشهادت رسانده بودند ویا نور احمد اعتمادی اومیگوید من

 وتره کی صاحب سر چای نشسته بودیم حفیظ الله امین آمد وگفت تره کی صاحب والله بچه ها این طور یک کاررا کردند از دست تره کی پیاله افتید گفت چرا اینها مردمان ملی بودند خوب موقتا در آنجا می نشاندی شان(موقتا در زندان می بودند) اینهارا چرا بشهادت رسانیدید امین گفت: والله بچه ها این کار را کردند گلاب زوی میگوید: من گفتم امین صاحب فردا تاریخ است درمورد تاریخ چه میگوئی؟ او به پشتو گفت :سید محمد جانه وائی هر حوک تاریخ په خپله گته نوشته کوی گفت هر کس تاریخ را بنفع خود نوشته میکند من که نباشم هر چه میکنند بکنند.

 بگفته بارنت روبین افغانستان شناس امریکائی (1) او میگوید سیاست سرکوب وتروراز ساده انگاری وبرخورد میکانیکی رژیم نسبت بمسائل پیچیده اجتماعی مایه میگرفت اساسا آنها میخواستند گروهای را که در میدان قدرت رقیب خود میدانستند ازمیدان بر دارند وهمه را به زندان بیندازند وهمین امر نشان میدهد که درک ودریا فتی که آنها از جامعه داشتند بسیار ساده انگارانه وسطحی نگرانه واز لحاظی مغاییر با اخلاق انسانی بود به این معنی که آنها فکر میکردند که تودهای مردم زندانی عناصر نا باب شده اند ویا گروهای ناصالح آنها را به اسارت خود در آورده اند واگر آنها کار گذارا ن این گروها را بکشند آن وقت مردم از تصورات کاذب خود دست برخواهند داشت وبا گروه جدیدی که میخواهد آنها را رهائی بخشد متحد خواهند شد واین طرز فکر نشان دهنده آن است که آنها ازطبیعت وخصلت جامعه وفرهنگ افغانستان هیچ گونه شناختی نداشتند.

 که این اعمال و حرکت ها باعث قیام های عمومی مردم بتدریج در گوشه وکنار کشور گردید و قیام های عمومی یکی پی دیگری در ولایات مختلف آغاز میگردید. که از جمله قیام های عمومی مردم افغانستان یکی هم قیام عمومی 24 حوت خونین سال 1357 هرات است که این قیام بتدریج.

از قریه ها و روستاها آغاز و بصوب شهر هرات به پیش میرفت. چنانچه که هر روزه مردم در ولسوالی ها دست به اقدامات عملی میزدند و مآمورین دولتی از جمله ولسوال ها و سایر مآمورین را اگر با مردم همراه نمیگردیدند از سه راه خود آنها را بر میداشتند ولسوالی ها پشتون زرغون او به، غوریان، زندجان انجیل گذره از دیگران پیش قدم بودند. چنانچه اولین اقدامات عملی بمقابل رژیم از قریه (سلیمی) در ولسوالی پشتون زرغون آغاز شد که بعد در قریه( ده نو) در ولسوالی گذره و قریه (مار آباد) در ولسوالی پشتون زرغون و قریه صبیره  در ولسوالی اوبه و در قراء از ولسوالی های غوریان، زندجان انجیل و گذره قیام های مردم هر روز شدت بیشتری بخود میگرفت. چنانچه بمدت کمی مردم توانستند ولسوالی ها را از دست رژیم آزاد سازند ودر روز 23 حوت 1357 مردم هرات با یگدیگر قرار گذاشته بودند که همه مردم از اطراف و نواحی شهر هرات به داخل شهر تعرض کنند و شهر هرات را نیر از دست رژیم آزاد سازند و در همین زمان بود که پیام رهبران مجاهدین از بیرون نیز بمردم مواصلت کرده بود.

مردم بوقت موعود همه از اطراف شهر بصوب شهر با نعره های تکبیر و بیرق های سبز با تزئین کلمه طیبه (لااله الا الله محمد رسول الله) و الله اکبر بحرکت در آمدند و پسته های خرد و کوچک رژیم را با دست خالی از سر راه خود برداشته و خلع سلاح میکردند. مگر در دو جای در داخل شهر هرات بمقاومت شدیدی روبه روگردیدند یکی در قلعه اختیارالدین (ارک) و دوم در قوماندانی امنیه هرات بود که آنهم بعد از مدت مقاومت بادادن تلفات از هر دو طرف این هر دو مرکز را مردم باالاخره تسخیر کردند و تقریباً کل شهر هرات دیگر بدست مردم افتاده بود. که در این وقت رژیم به فرقه ( زلمی کوت (مرکز اردو) امر اور (آتش) را بالای مردم و شهر هرات داد مگر منصبداران مسلمانان از این امر رژیم سر پیچی کردند و اطاعت نه نمودند و بر بالای مردم آتش نگشودند بلکه بر عکس به وابستگان رژیم هجوم آوردند وعدة ای را از پای در آوردند. در این وقت طیارات جنگی رژیم و شوروی ها از کشور های همسایه افغانستان به پرواز در آمده شهر و مرکز فرقه زلمی کوت از جمله منطقه پل( رنگینه) محل تجمع مردم  ودرب قندهار را سخت بمباردمان کردند که بمردم تلفات بسیار سنگینی وارد آمد.

و از طرف دیگر بقوای جهاد زرهی از جانب قندهار دستور داده شده بود تا با برافراشتن بیرق های سبز بر بالای تانگها بصوب هرات حرکت کنند و بظاهر جهت فریب مردم چنان نشان دهند که گویا این قوا بکمک مردم آمده و تا با فریب ونیرنگ بتوانند به شهر هرات داخل شوند که این کار همینطور صورت گرفت و قوای زرهی  بانیرنگ وفریب  از طریق میر داود داخل شهر هرات کردیدند وبمجرد ورود به عملیات جنگی آغاز کردند که بعد از عملیات جنگی تصفیه ها آغاز شد بحدی کشتند که جوی ها وسرک ها  وبازار ها بخون مردم رنگین گردید تعدادی را که نکشتند دستگیر و شب ها به گورهای دستجمعی  زنده ومرده بگور کردند  که در این اواخر گورهای دستجمعی زیادی در هرات کشف گردیده که شاهد مدعی است. مردم که در آن وقت جنگ با تانگ زرهی را بلد نبودند با کارد و شمشیر و سنگ وچوب به

 تانگ ها حمله میگردند با وجود کشتار بسیار زیادی از مردم بازهم بعضاً مردم با تیل وپترول وفرش و لحاف بعضی از تانگ ها را به آتش میکشیدند حتی مردم درختان نا جو سر بفلک کشیده خیابانهای هرات  را اره کرده جلو روی تانگ ها می انداختند تا اینکه مانع عبور آنها گردند مگر تانگ ها از آنها عبور میکردند و مردم را میکشتند ومیرفتند بعد از شکست مردم در حمله عمومی مجبور به عقب نیشنی گردند و رژیم مجدد به شهر هرات مسلط شد بعد از تسلط رژیم برشهر هرات کشتار مردم آغاز گردید وبحد زیادی از مردم را کشتند وحتی مردم را به زنجیر ها بسته کرده طور دستجمعی دفن می نمودند که میتوان گفت که از آغاز قیام تا تسلط مجدد رژیم بر شهر هرات  بیست الی بیست پنج هزار نفر از مردم هرات را کشتند که بعد از این کشتارها تاکتیک جنگ مردم با رژیم در هرات عوض گردید و مردم اجباراً بجنگ های پارتیزانی وچریکی روی آوردند و جبهات خرد وکوچکی را تأسیس نمودند و جنگ را به طور دیگری ادامه دادند که خرابی های شهر و قصبات هرات و مزار شهدا خود شاهد آن است.

بعد از قیام .24  هرات رژیم دست پاچه شده زمانی این مقا ومت را به ایرانی ها وزمانی به دیگران نسبت میداد..و به بادران خود در اتحاد شوروی التماس میکرد که هر چه زود تر بکمک رژیم نیروی نظامی بفرستند.

که بعد از التماس های زیاد شوروی ها تصمیم گرفتند که به افغانستان نیرو نظامی اعزام کنند که درششم  جدی سال بعدی (58) دیدید که این تصمیم عملی شد. و افغانستان عملاً اشغال نظامی ارتش سرخ گردید و در واقع قیام 24 حوت 57 هرات کمر رژیم دست نشانده را در افغانستان شکستاند و باعث از هم پاشیدن رژیم گردید که با حضور ارتش شوروی واشغال نظامی افغانستان بازهم رژِیم وحامیانش نتوانستند چیزی را جبران کنند که باالاخره بعد از چندین سال مبارزه و جهاد بی امان ومقدس مردم افغانستان رژِیم دست نشانده وحامیانش ( اتحاد شوروی) را خداوند همه را نابود کرد وکشور های زیادی بعد از آن

به آزادی و استقلال خود رسیدند. که همه از بر کت جهاد مقدس مردم افغانستان وخون پاک شهدای این کشور است:

بااحترام سید محمد خیرخواه.

قلب مادر: بمناسبت روز زن که مادر است: تقدیم به همه مادران