نقش فردوسی در شعر جماسی وادبیات کهن فارسی دری:نقش فردوسی در شعر

نقش فردوسی در شعر حماسی و ادبیات کهن فارسی دری:

      

طوریکه  میدانید  سامانیان توجه خاصی به ادبیات زبان فارسی دری داشتند و خدمات فرهنگی خوبی را به این زبان و ادبیات درزمانش انجام دادند و به دنبال ایشان در دو دوره بعدی (غزنوی ها و سلجوقی ها) این روند رشد واستحکام بیشتری یافت و زبان فارسی دری توانست از گسترش قابل وصف در این دو دوره برخوردار گردد چه میگویند: سلاطین غزنوی و سلجوقی نسبت به شعرا و ادباء بزل و بخشش زیادی داشته اند وبه شعرا وادباء تا حدزیادی میرسیدند در این زمان بوده که زبان وادبیات فارسی دری توانسته وارد قاره هند نیز گردد و شعرای در آن دیار نیز پا بعرصه ظهور گذارند.زیرا طوریکه میدانید بگواه تاریخ  

بدنبال سلسله غزنویان دوره سلجوقیان آغاز میگردد ودر سال 429 هـ. ق طغرل سلجوقی بعد از خروج برشاه مسعود غزنوی اعلان استقلال میکند و در نتیجه سلسله غزنویان ختم و سلسله سلجوقیان آغاز میگردد. سلجوقیان نیز ماننده غزنویان به شاعران و هنرمندان توجه کامل داشته و به آنها احترام و ارج میگذاشتند. خواجه نظام الملک از جمله وزیران دربار سلجوقیان بوده که به علم و هنرپروری شهرت بسزای داشته است. در این دو دوره (دوره غزنویان و سلجوقیان) بحق باید گفت که شعر و ادب فارسی دری طور چشمگیری رشد نموده بوده و شعرای زیادی در دربار آنها حضور داشته و زندگی میکرده اند که آثار گرانبهاء از ایشان باقیمانده از جمله شاعران معروف زمان غزنویان از عنصری، فردوسی، سنائی غزنوی، منوچهری، فرخی سیستانی، دقیقی، ناصر خسرو بلخی، مسعود سعد و غیره میتوان نام برد. که با مرگ خواجه نظام الملک در سال 485 هجری قمری سلسله سلجوقیان نیز مانند غزنویان رو به ضعف و شکست نهاده و میان خاندان آنها جنگ های خانگی طولانی در میگرد و در نتیجه قدرت میان امرای شان تقسیم میگردد که بدینصورت میتوان از ختم دوره اول ادبی نیز یاد کرد. که از جمله مشهورترین شاعران این دوره از فردوسی طوسی متولد 329 هجری قمری حماسه سرای ادبی فارسی دری در در خراسان میتوان یاد کرد که در سال 329 تولد یافته و در سال 416 هجری قمری وفات نموده است .

اسمش حسین بن علی حکیم ابوالقاسم فردوسی است که بگفته خودش بیش از سی سال عمر خود را وقف داستانهای حماسه و کهن فارسی دری نموده و از آن کتاب بزرگ بنام شاهنامه فردوسی بیادگار باقی مانده که نمونه عالی از این حماسه های ادبی است که اینک نمونه ازسروده او را در اینجا پیشکش میکنیم.

 

ستایش خرد   

کنون ای خردمند وصف خرد          

  بدین جایگه گفتن اندر خورد

کنون تا چه داری بیار از خرد         

  که گوش نیوشنده زو برخورد

خرد بهتر از هرچه ایزد بداد           

  ستایش خرد را به از راه داد

خرد رهنمای و خرد دلگشای           

خرد دست گیرد به هر دو سرای  

ازو شادمانی و زویت غمیست           

وزویت فزونی و زویت کمیست  

خرد تیره و مرد روشن روان            

نباشد همی شادمان یک زمان

چه گفت آن خردمند مرد خرد       

   که دانا ز گفتار او برخورد:  

کسی کو خرد را  ندارد ز پیش         

دلش گردد از کرده خویش ریش 

هشیوار، دیوانه خواند ورا                

همان خویش بیگانه داند ورا 

از ویی به هر دو سرای ارجمند        

  گسسته خرد پای دارد به بند

خرد چشم جانست چون بنگری        

تو بی چشم شادان جهان نسپری

نخست آفرینش خرد را شناس          

نگهبان جان است و آن سه پاس

سه پاس تو چشم است و گوش و زبان 

کزین سه رسد نیک و بد بی گمان

حکیما چوکس نیست، گفتن چه سود 

ازین پس بگو کافرینش چه بود

تو ای کرده کردگار جهان               

ببینی همی آشکار و نهان

به گفتار دانندگان راه جوی             

به گیتی بپوی و به هر کس بگوی

ز هر دانشی چون سخن بشنوی                  

از آموختن یک زمان نغنوی

چو دیدار یابی به شاخ سخن           

بدانی که دانش نیاید به بن

  

 

سیدمحمد خیرخواه  

 

 

ابو علی سینای بلخی در عرصه شعر وادب:(ابوعلی سینای بلخی در عرصه ش

(ابوعلی سینای بلخی در عرصه شعر و ادب)

 

نویسنده: سیدمحمد خیرخواه

    

حجة الحق شرف الملک شیخ الرئیس ابوعلی سینا بلخی ، چهره تابناک جهانی بوده که نه تنها در ساحه علم طبابت، حکمت و فلسفه، شهرت بسزای دارد، بلکه او در ساحه شعر و ادب نیز چهره درخشنده زمان خود بوده است.  

او در سال 370 هجری قمری تولد و در سال 428 هجری قمری وفات نموده است .

اسمش حسین اسم پدرش عبدالله بن سینا و ابوعلی بنام جدش شهرت داشته میگویند: پدرش از بلخ و مادرش از بخارا بوده و بو علی در نوجوانی بسیاری از علوم متداوله را کسب کرده و در سن کودکی قرآن کریم را حفظ و در سن 17 سالگی آموزش علم فقه، منطق، علوم طبیعی، هندسه و فلسفه، طبابت و ریاضیات را آموخته بوده است در دوره تعلیمی خود آثار ارسطو فیلسوف معروف یونانی و از جمله کتاب (ماوراء الطبیعه) او را دقیق مطالعه کرده و به آثار ابونصر فارابی تسلط کامل داشته و بعلم طب شهرت جهانی حاصل کرده است.

میگویند ابوعلی سینا توانسته بود با تداوی امیر سامانی (نوح بن منصور) اجازه مطالعه کتابخانه دربار سامانیان را بدست آورد و از مطالعه کتب موجود در آن کتابخانه حداعظم استفاده را بنماید.

 سینا دارای آثار زیادی در عرصه های علوم مختلف از جمله ریاضی، نجوم، الهیات و طب بوده که از جمله آثار مشهور وی کتاب (قانون) در علم طبابت است که بتعبیر امروزی (اناتومی) کالبد انسان را تشریح میکرده که این کتاب به زبانهای مختلف در دنیا ترجمه شده است. ابوعلی سینا در دوران حیاتش توجه خاصی به تربیه اطفال داشته و در عرفان و تصوف زیر تأثیر معنوی ابوسعید ابی الخیر و شیخ ابوالحسن خرقانی بوده و به آنها ارادت می ورزیده است. برعلاوه از او در عرصه شعر و ادب در دیگر عرصه ها هم آثاری باقیمانده گرچه بیشترین اشعار وی به زبان عربی بوده مگر به زبان فارسی دری نیز شعر سروده است و در جواب کسانیکه او را متهم به تکفیر کرده بودند چنین سروده است:

 

کفر چو منی گزاف و آسان نبود

محکم تر از ایمان من ایمان نبود

در دهر چو من یکی و آنهم کافر

پس در همه دهر یک مسلمان نبود

 

 

و در جای دیگر از علم و دانش خدا دادی خود چنین یادآوری کرده

از قعر گل سیاه تا اوج زحل

کردم همه مشکلات گیتی را حل

بیرون جستم ز قید هر مکرو حیل

هر بند گشاده شد مگر بند اجل

ای کاش بدانمی که من کیستمی

سرگشته بعالم از پی چیستمی

گر مقبلم آسوده و خوش زیستمی

ورنه به هزار دیده بگریستمی

 

و در جای دیگر  از نادانی و محدودیت علمی خود نیز چنین شکایت میکند:   

دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت

یک موی ندانست ولی موی شکافت

اندر دل من هزار خورشید بتافت

آخر به کمال ذره ای راه نیافت

 

و در بیت دیگری اشاره به مشیت الهی کرده و همه چیز را از جانب خداوند (ج) دانسته و چنین اشاره میکند:

ماییم به عفو تو تولا کرده

وز طاعت و معصیت تبرا کرده

آنجا که عنایت تو باشد، باشد

ناکرده چو کرده، کرده چون ناکرده

هر هیأت و هر نقش که شد محو کنون

در مخزن روزگار گردد محزون

چون باز همین وضع شود وضع فلک

از پرده غیبش آورد حق بیرون

 

و در غزل دیگری دوران زندگی خویش را چنین بتصویر کشیده است:  

روزکی چند در جهان بودم

بر سر خاک باد پیمودم

ساعتی لطف و لحظه ای در قهر

جان پاکیزه را بیالودم

با خرد را به طبع کردم هجو

بی خرد را به طمع بستودم

آتشی بر فروختم از دل

و آب دیده ازو بیالودم

با هواهای حرص و شیطانی

ساعتی شادمان نیاسودم

آخر الامر چون بر آمد کار

رفتم و تخم کشته بدرودم

کس نداند که من کجا رفتم

خود ندانم که من کجا بودم

 

با وجودیکه ابو علی سیناء بلخی بعلم طبابت شهرت کمال داشته مگر  سر انجام با همه دانش و حکمت که داشته خود بمرض قولینج که او به طبابت آن مهارت کاملی داشته در گذشته و جان به جان آفرین سپرده است.  

روحش شاد باد!   

سیدمحمد خیرخواه  

 

 

 

 

 

شناخت شهید احمدشاه مسعود از بعد ومنظر دیگری

 

شناخت شهید احمد شاه مسعود از بعد ومنظر دیگری :

جمله معروف است که میگوید: چشم هارا باید  شست وهمه چیز رابادید دیگری باید دید: این مقوله درشناخت واقعی زندگی احمدشاه مسعود قهرمان ملی کشور درست صدق پیدا میکند زیرا در دنیای که ما زندگی میکنیم مبینیم همه کس مشغول حمع آوری ثروت ومال خانه وزمین باغ ومزرعه شان وشوکت چه از راه مشروع ویا غیر مشروع  بودهُ وکسی بفکر جیزی دیگری  جز اینها نبوده و نیست.

 تا جائیکه متاسفانه  چنین تصورو ذهنیتی ایجاد می گردد که اگر شهید احمد شاه مسعود هم امروز زنده می بود او هم ممکن مثل مایان به همین چیزها دل خوش میکرد. و مشغول زندگی شخصی خود می گردید.

مگر تا جاییکه واقعیت های زندگی احمد شاه مسعود به ما نشان میدهد خلاف این تصور و ذهنیت را ثابت میسازد. چنانچه اگر به اسناد دوره جهاد ومقاومت شهید احمد شاه مسعود کوتاه نظری به اندازیم به این حقیقت پی خواهیم برد که مسعود شهید در تمام دوره جهاد وزندگی اش  حساب شخصی او از حساب بیت المال جدا بوده وتمام سرمایه وثروت و وسایلی که به بیت المال تعلق داشته در دفاتر جداگانه ای ثبت وراجستر بوده که بعد ازشهادتش همه این  ا سناد با امکانات و وسایل موجود بعد  از او باقی مانده است.چنانچه می بینید کدام باغ ویلا زمین مزرعه و حتی خانه شخصی از او به فرزندانش  باقی نمانده است.و در حقیقت پاک و وارسته زندگی کرده و پاک و  وارسته شهید شده که این مسائل و موضوعات متاسفانه درمطبوعات کشور کمتر انعکاس پیدا کرده  و تا حالا نویسندگان و پژوهشگران ما اگر  چیزهایی را درباره شخصیت او نوشته اند بیشتر بر مقاومت وسنگر داری و دلاوری وپایمردی دوران جهاد ومقاومتش متمرکز بوده و او را بیشتر یک فرمانده نظامی صاحب استراتتژی معرفی کرده اند.اما از جنبه های اخلاقی و عاطفی زهد و تقوا استغنا وانسان دوستی صلح خواهی پاکی و وارستگی او کمتر نوشته شده حتی بعضا در دوره حیاتش عده ه ای از رقباء و معاندینش چنین تلقی میکردند که گویا ا و و امثال او جنگجویان حرفه ای  بوده اند که بدون جنگ زندگی کرده نمی توانستند.ولی اگر به دوران زندگی پر ثمر و واقعی او توجه بیشتری صورت گیرد دیده خواهد شد که خلاف این ادعا او چقدر انسان با عاطفه و مهربان و صلح خواه خیر اندیش و بیزار از جنگ و در گیری  طرفدار صلح وارامی مردم افغانستان و جهان بوده.و  در ایجاد صلح و اشتی در کشورش چه  زحمتهای فراوانی بوده که او متحمل نگردیده است؟ و در همه حالات زندگی خود در ارتباط وبرخوردش با همه کس اعم ازاطفال اعضای خانواده ها و مردم محل و حتی یک کارگر ودهقان عادی وشبان گوسفند چرانی هم اگرداشته چقدر زیبا وانسانی بوده که به مجرد انس پیدا کردن هر یکی  از این اقشار جامعه خود به خود به او احساس نزدیکی ومحبت میکردند وگویا که با او از سال ها قبل اشنا بوده واو را میشناختند و با او از صمیم قلب احساس خودمانی می نموده اند.از این جهت در زمان حیات وآمریتش می دیدید: که مراجعین اوهمه کس بوده و هرکسی از خود درد وموضوع جداگانه ای داشته که با مراجعت به او می خواستند با او در میان بگذارند.

یکی راجع به مشکلات فامیلی اش با او صحبت میکرده و دیگری در مورد مشکلات محله و قریه اش وان دیگری راجع به جبهه و مجاهدینش خلاصه اینکه هر یکی مشکلات خود را با شخس او در میان میگذاشته.باری می دیدید: که مسعود با همه عظمت و مصروفیت های کاریش به یک بارگی به طور آنی وارد میدان فوتبال با جوانان میگردیده و با انها فوتبال بازی میکند. و با بازیکنان تیم مقابلش به شکل جدی مسابقه می دهد و بعضا می دیدید: با روشنفکران جوان بحث های گرم فلسفی و سیاسی دارد. و یا با نویسندگان و شاعران شعر وکتاب می خواند و راجع به شعرا و بزرگان ادبیات تبادله افکار میکند و احساس ارادتمندی خویش را به انها ابراز می نماید او صاحب چنان قلب پاک و رئوفی بوده که در قلبش هیچ عقده و کدورت وکینه ای نسبت به هیچ کسی وجود نداشته است.او همیشه برای همه انسانها  و به خصوص وطندارانش صلح وارامی را ارزو میکرده وچنان جهانی را می خواسته که در آن جهان جنگ و درگیری و خشونتی وجود نداشته باشد.او همان طوری که صلح و ارامی را برای مردم خود میخواسته است برای همه انسان های جهان ارزو داشته چنانچه یکی از همسایگان تاجیک تاجیکستانی ما اقای شکور جان ظهوروف وزیر سابق کار و اشتغال تاجیکستان ویکی از نمایندگان دولت تاجیکستان در مذاکرات صلح در  همه دوره های مذاکرات صلح تاجیکستان در باره نقش شهید احمد شاه مسعود در ایجاد صلح در تاجیکستان چنین میگوید: ما شب های زیادی تا صبحدم شاهد بودیم که شهید احمدشاه مسعود وپروفیسور استاد برهان الدین ربانی همرای رئیس جمهور تاجیکستان آقای امام علی رحمان و

 رهبرا وپوزسیون سابق تاجیکستان اقای سید عبد الله نوری مرحوم شبهای زیادی خواب نمیرفتند.و در باره جزئیات صلح تاجیکستان مذاکره و گفتگو می کردند.وحتی بسیاری وقت ها تا صبح روز بعد بیدار میبودند شهید احمد شاه مسعود به ماتاجیکان می گفت: که ازتجربه تلخی که ما در این سالهای در افغانستان داشتیم شما  پند بگیرید و از فرصت های موجوده خوب استفاده کنید و هر چه زودتر که امکان دارد به صلح برسید .زیراکه جنگ عواقب بسیار بدی دارد.زیرا همانطوریکه میدانید جنگ داخلی در تاجیکستان بعد از استقلال این کشور از اتحاد جماهیر شوروی سابق در تابستان سال1992  میان دولت و اپوزوسیون سابق اغاز گردید.و تا 27 ماه جون سال 1997 زمان امضای توفقنامه صلح تاجیکستان میان دو طرف  در مسکو ادامه پیدا کرد که در نتیجه هزاران نفراز مردم تاجیکستان کشته و بیش از یک میلیون نفر اواره و صد ها  هزار نفر  دیگر بی خانمان گردیدند. که امروز مردم تاجیکستان  همه ساله روز27  جون روز به امضا رسیدن سند توافقنامه نهای صلح تاجیکستان میان دو طرف را  بنام روز وحدت و آشتی ملی تاجیکستان جشن میگیرند و از این  روز یادبود میکنند و در این روز کنفرانس ها و میتینگ ها دایر نموده و از گذشته تلخ جنگ شهروندی و مزایای صلح و اشتی  ملی و یکدیگر بخشی یاد اوری  کرده  و بر حفظ ووحدت و اشتی ملی تاکید میکنند.و هر کدام بنوبه خود از نقش مثبت افغانستان وشهید احمد شاه مسعود در ایجاد مصالحه ملی در تاجیکستان به نیکی وخوبی یاد میکنند.

که افغانستان در شرایط بسیار سخت و دشواری توانسته کشور همسایه خود تاجیکستان را یاری و کمک نماید. چنانچه اولین نشست صلح و آشتی میان تاجیکان ( دولت اوپوزسیون ) به همکاری افغانستان و شهید احمد شاه مسعود و استاد پروفیسور برهان الدین ربانی رییس جمهور وقت افغانستان به تاریخ 17 ماه می سال  1995 میان رییس جمهور تاجیکستان آقای امام علی رحمان و رهبر اوپوزسیون سابق تاجیکیستان مرحوم سید عبدالله نوری در کابل انجام شده که به دنبال آن در ماه آگست همان سال پروتکل پرینسیب های اساسی صلح و آشتی ملی در کابل و دوشنبه به امضا رسید و در این پروتکل ها چارچوب آشتی ملی تاجیکستان طرح ریزی شده بود . که به دنبال  آن ملاقات دیگری میان رهبران دو طرف(دولت و اوپوزسیون )

بتاریخ 10 دسامبر سال  1996  در منطقه خوست ده ولایت تخار که زمینه ساز اصلی آشتی  ملی تاجیکستان به حساب می آید صورت گرفت که بعدا سند اصلی توافقنامه صلح در مسکو وتهران بر مبنای آن به امضاء رسید .ودرهمه این مراحل نقش شهید احمد شاه مسعود برازنده بوده چنانچه باز آقای شکورجان ظهواوف وزیر کار وامور اجتماعی سابق ویکی از نمایندگان دولت تاجیکستان درهمه دوره های مذاکرات چنین میگوید: ما در ملاقات خوست ده تخار لوایح و شرطنامه های بسیار مهمی را در این قریه دور افتاده  آماده میساختیم. ما در کنار لوایح مربوط به مذاکرات یک شرطنامه مهمی را نیز ساخته بودیم.که درباره تشکیل کمیته آشتی ملی  و آتش بس متمرکز بود ما چنان ‍پرتوکولی را آماده نموده بودیم که در آن مسائیل مهم نظامی داخل گردیده بود.که بعدا اساس همه کارهای آینده ما در پروسه  صلح واقع گردید بطور مثال دولت تاجیکستان عهده دار شده بود که به منطقه( طویل دره )وغرم حمله نکند و هر دو طرف قوت های نظامی خود را از مراکز نواحی  و شهر ها بیرون بکشند.  ومخالفین تعهد کرده بودند تا راه ها راباز واسیران رارهاکنند هر دوی این اسناد

 وتوافقنامه ها(حجت ها) در روز 11  دسامبر سال 1996 میان دو طرف به امضاء رسید آقای ظهوروف ادامه میدهد ومیگوید ما بسا شاهد بودیم که رئیس جمهورتاجیکستان آقای امام علی رحمان وپروفیسور برهان الدین ربانی واحمدشاه مسعود شهید وسید عبدالله نوری رهبر اپوزیسیون سابق تاجیکستان شب های زیادی تا صبح خواب نمی رفتند ومصروف کار ومذاکره بودند وبعضا تاصبح روز بعد هم بیدار می ماندند وبدین صورت رهبران دو طرف (دولت واپوزسیون) طی سه سال بهمکاری احمد شاه مسعود شهید ودولت وقت افغانستان توانستند چندین مرتبه باهم ملاقات کنند هفت مرتبه این ملاقات هابین رهبری دولت ورهبری اپوزیسیون بوده واز جمله دودیدار مهم شان در افغانستان صورت گرفته است که در این دو دیدار وملاقات اساس وپایه های صلح وتفاهم ملی تاجیکستان گذاشته شده که بعدا سنگ تهداب اصلی صلح تاجیکستان بحساب می رود که درسال1997 سند اصلی توافقنامه صلح بر مبنای همین مذاکرات وگفتگوها در مسکو به امضاء رسید که امروز از برکت صلح است که تاجیکستان  شاهد آرامی وانکشاف اقتصادی روبه رشد گردیده ونقش احمد شاه مسعود شهید در ایجاد  پروسه صلح وآشتی ملی تاجیکستان در تاریخ دو کشور بیادماندنی است. وراجع بزحمات وتپ وتلاش های احمدشاه مسعود در ایجاد مصالحه ملی در کشورخودش از آغاز تشکیل دولت مجاهدین وآمدن طالبان تا روز شهادتش میتوان کتاب های را نوشت که او چه زحماتی را کشیده تا بتواند راه را پیدا کند که سبب صلح وآرامی دائمی در کشورجنگ زده اش افغانستان گردد.

چنانچه تاریخ معاصر افغانستان خوب به یاد دارد که مر حوم شهید احمدشاه مسعود بواسطه ایجاد صلح وآشتی به تنهائی به ملاقات طالبان رفت وسعی کرد تا آنها را قانع سازد که دست از جنگ وبرادر کشی بکشند وبمصالحه حاضر شوند او تمام خواسته های طالبان را در مورد تطبیق شریعت اسلام ورفع پاتک ها وقومندان سالاری ها را پذیرفت ولی این طالبان بودند که یک خواسته خود را تکرار میکردند وآن هم تسلیم بلا قید وشرط تمام مجاهیدین به جریان طالبان در یک برنامه تاریک ومبهم که پژوهشگرونویسنده افغان محمد اکرام اندیشمند در باره اولین ملاقات شهید احمدشاه مسعود با طالبان چنین مینویسد ( شهید احمدشاه مسعود در روز 22 ماه دلو سال 1373 یک روز بعد از سقوط میدان شهر بدست طالبان بصورت ناگهانی وارد این شهرک گردید که سفر او نزد بسیاری از هوا داران وهمسنگرانش یک کار خطرناک ومتهورانه ای بود اوفقط با چند تن از محافظینش در حالی به منطقه تحت کنترل طالبان رفت که هیچ گونه تضمینی در امنیتش دیده نمی شد اما از نظر مسعود این سفر ومذاکره رو در روی ومستقیم با طالبان یک ضرورت اجتناب ناپذیری بود زیرا موصوف تا آن زمان از طریق هیات های اعزامی کابل که در مذاکره وگفتگو باطالبان در رفت وآمد بودند باطالبان ورهبران شان شناخت حاصل کرده بود در حالیکه او این شناخت را ناقص وغیر دقیق تلقی میکرد برای احمد شاه مسعود دسترسی به صلح وپایان بخشیدن به جنگ یکی از اولویت های بود که پای اورا در مذاکره باطالبان کشاند او میخواست مستقیما با طالبان که با شعار تامین صلح وختم جنگ پا بمیدان گذاشته بودند وارد گفتگوشود وبتوافق کلی وهمه جانبه دست یابد اما طالبان در این مذاکره بهیچ توافقی با احمد شاه مسعود نرسیدند ملا ربانی بعدا رئیس الوزراء حکومت طالبان وشخص شماره دوم در تحریک طالبان که از جانب طالبان با شهید احمد شاه مسعود مذاکره میکرد نا توانائی های دولت مجاهدین را در تطبیق شریعت اسلامی وتا مین امنیت بر شمرده او به احمد شاه مسعود توضیح داد که طالبان از هیچ تنظیمی حمایت نمیکنند وبا تنظیم وگروه خاصی هم دشمنی ندارند بلکه آنها خواهان ختم جنگ در کشور وتامین صلح هستند.

 طالبان معتقدند که یگانه راه رسیدن به صلح وتطبیق شریعت اسلام جمع آوری اسلحه از تنظیم ها وگروها مختلف است . احمد شاه مسعود از مذاکره با ملا ربانی درک کرد که طالبان تصمیم خلع سلاح او وسرنگونی دولت مجاهدین را نیز در سر دارند او در پایگاه طالبان با توضیحات ونطریات ملا ربانی به مخالفت جدی نپرداخت واظهار داشت که با برنامه واهداف تحریک  طالبان در خلع سلاح عمومی وتامین صلح موافقت دارد اما برای تحقق این مرام وبر نامه های بعدی بگفتگوهای گسترده ومستمری ضرورت است ) خلاصه اینکه احمد شاه مسعود شهید در تمام دوره حیات وزندگی خود خود را وقف افغانستان کرده بود واز عنفوان جوانی تا دم شهادتش دمی آرام وآسوده نیاسائید بلکه همیشه برای نجات مردم وکشورش سعی وتلاش زیادی انجام داد تا اینکه خداوندج افغانستان را از هیولای کمونیزم ازاد گردانید که نقش احمد شاه مسعود در آزادی کشورش از هیولای کمونیزم برازنده است وبازدر مقابله با افراطگرائی وتروریزم کمر همت بست وتا اخرین روز حیات از مبارزه دست بر نداشت تااینکه در این راه شهید شد که از خداوند بزرگ ج میخواهیم تا روح اورا در اعلی علیین جای دهد و جنت الفردوس را در آخرت ماوای اوگرداند واو را باانبیا وصالحین حشر نماید.

روحش شاد ویادش همیشه گرامی باد.                          

با عرض ارادت: سید محمد خیر خواه

ن