ضروریات اولی برای ایجاد ثبات درکشور:                                                               ه

معمولا کشورها برای ثبات وبقای خود احتیاح به امنیت پایدار اشتغال بکار ومصروفیت های مختلف دارند وافغانستان درشرائط موجود ازهمه بیشتربه این مسائل ضرورت دارد همچنین این  کشور برای ثبات و دوام دولت وحدت ملی خود احتیاج به پروژ

های اساسی دارد. تا مردم افغانستان در آینده امید وار گردند. لذا افغانستان بطورکلی احتیاج به پروژه های طویل المدت میان مدت و کوتاه مدت مختلفی اشد ضرورت دارد. و به تعبیر دیگر به پروژه های بزرگ و کوچکی در این زمینه احتیاج است تا مردم امید وار گردند.ماننده پروژه های بزرگی که در سطح ملی بتوانند مطرح شوند مثل رسانیدن آب رود خانه

پنجشیر به شهر کابل و گازشهر شبرغان به کابل و استفاده از آب دریای آمو برای شهر مزار شریف  وزدن نیروگاهای آبی در بالای دریاهای افغانستان وفعال ساختن فابریکجات گذشته واستخراج معادن ویا پروژه های کوچک دیگری که مصرف بزرگ با خود همراه ندارند ماننده ترمیم خط لین اوتوبوس های برقی در شهر کابل ازدیاد اوتوبوس های شهری ایجاد شهرک ها برای اسکان مهاجرین داخی وخارجی احداث پارک ها وسنجیدن چاره برای دریای کابل ومحیط زیست دراین شهر وایجاد سرسبزی در شهر ها و توجه به ثبات نرخ ها به خصوص احتیاجات اولیه مردم و کنترول معادن و ثروت های ملی وایجاد کار برای مردم وتکمیل ارگانها ی دولتی وازهمه مهمتر ایجاد صلح وامنیت پایدار و امثال اینها خواهد بود چنانچه اگر مسئولین دولتی به فکر و چاره چنین پروژه های امید وار کننده نگردند مردم افغانستان خسته تر میشوند و به تدریج از دولت جدید فاصله بیشتری میگیرند. و جریانات سیاسی از حضور مردم تجرید خواهند شد و مردم از بدنه سیاسی آنها جدا خواهند گردید و مسئولین دولت وحدت ملی میتوانند ابتکار چنین پروژه های را عهده دار شوند و مردم را همچنان باخود حفظ کنند.واز بی سرنوشتی آنها را نجات دهند درغیرآن طوریکه نظر سنجی اخیر نشان داد سبب تجرید خودشان خواهد شد

بااحترام

 

 


ضروریات اولی برای ایجاد ثبات درکشور:                                                                                          معمولا کشورها برای ثبات وبقای خود احتیاح به امنیت پایدار اشتغال بکار ومصروفیت های مختلف دارند وافغانستان درشرائط موجود ازهمه بیشتربه این مسائل ضرورت دارد همچنین این                             

کشور برای ثبات و دوام دولت وحدت ملی احتیاج به پروژه های اساسی دارد. تا مردم افغانستان در آینده امید وار گردند. لذا افغانستان بطورکلی احتیاج به پروژه های طویل المدت میان مدت و کوتاه مدت مختلفی اشد ضرورت دارد. و به تعبیر دیگر به پروژه های بزرگ و کوچکی در این زمینه احتیاج است تا مردم امید وار گردند.ماننده پروژه های بزرگی که در سطح ملی بتوانند مطرح شوند مثل رسانیدن آب رود خانه

پنجشیر به شهر کابل و گازشهر شبرغان به کابل و استفاده از آب دریای آمو برای شهر مزار شریف  وزدن نیروگاهای آبی در بالای دریاهای افغانستان وفعال ساختن فابریکجات گذشته واستخراج معادن ویا پروژه های کوچک دیگری که مصرف بزرگ با خود همراه ندارند ماننده ترمیم خط لین اوتوبوس های برقی در شهر کابل ازدیاد اوتوبوس های شهری ایجاد شهرک ها برای اسکان مهاجرین داخی وخارجی احداث پارک ها وسنجیدن چاره برای دریای کابل ومحیط زیست دراین شهر وایجاد سرسبزی در شهر ها و توجه به ثبات نرخ ها به خصوص احتیاجات اولیه مردم و کنترول معادن و ثروت های ملی وایجاد کار برای مردم وتکمیل ارگانها ی دولتی وازهمه مهمتر ایجاد صلح وامنیت پایدار و امثال اینها خواهد بود چنانچه اگر مسئولین دولتی به فکر و چاره چنین پروژه های امید وار کننده نگردند مردم افغانستان خسته تر میشوند و به تدریج از دولت جدید فاصله بیشتری میگیرند. و جریانات سیاسی از حضور مردم تجرید خواهند شد و مردم از بدنه سیاسی آنها جدا خواهند گردید و مسئولین دولت وحدت ملی میتوانند ابتکار چنین پروژه های را عهده دار شوند و مردم را همچنان باخود حفظ کنند.واز بی سرنوشتی آنها را نجات دهند درغیرآن طوریکه نظر سنجی اخیر نشان داد سبب تجرید خودشان خواهد شد

بااحترام

 

 


الف جهل ونادانی: یکی دیگر از جمله عوامل افراطگرائی وتعصب جهل ونادانی است چنانچه بصراحت گفته میتوان که جهالت ونادانی بحیث بزرگترین دشمن انسان در طول تاریخ بحساب رفته  که با چهرها وکرکترهای  گوناگونی همیشه ظهور کرده و از دشمنی انسان هیچ زمانی دست برنداشته وهمواره مانع تعالی وترقی انسان گردیده است وامروزنیز یکی ازجمله بزرگترین مشکلات موجود بشر بحساب می رود.و درد اصلی وکشنده جهان اسلام نیزدر همین جهالت وتعصب ناروا ریشه داشته که اکثر مشکلات امروزی مسلمانان ازآن منشاء میگیرد وتازمانیکه هیولای جهل بعنوان دشمن اصلی انسان دربین جوامع مسلمانها همچنان حکمرانی کند مسلمانان مجبور خواهند بود تا با انبوه مشکلات موجود دست وپنجه نرم کنند چنانچه همه میدانندکه جهل و نا دانی روزی زیریک عنوان وروزی زیر عنوان دیگری چهره نمائی میکند. اگر هنوز مردم افغانستان ازجنگ و بی عدالتی انتحار وانفجار بیسوادی  وخود خواهی انحصارطلبی عدم پیشرفت وترقی و صدهاناهنجاری های دیگر اجتماعی رنج وعذاب می کشند ریشه اکثر آنها برمیگردد به جهالت ونادانی که سبب اصلی همه این بد بختیها ونابسامانی ها بوده و مبارزه با جهالت ونادانی کار سهل و آسانی هم نخواهد بود که به آسانی بتوان بر آن فائق آمد بلکه مبارزه با آن زمان  طولانی که با صبر وتحمل زیادی همراه باشد میطلبد .وجا معه جنگ زده ماننده افغانستان که مدت طولانی گرفتار جنگ ونابسامانی بوده وجنگ طبیعتا خشونت بی عاطفگی وبیسوادی عدم انکشاف وترقی رابا خود همراه دارد که همه این عوامل دست بدست هم داده و سبب عقب ماندگی بیشتر کشورما گردیده است.

که برای واضح شدن مطلب میتوان جامعه بشری را به یک باغ وبوستان سرسبز وپرمحصولی شبیه دانست که دارای میوهای مختلف وگل های رنگارنگ و زیبای که محصولات باغ وبوستان را تشکیل میدهند بوده جامعه انسانی نیز شبیه همان باغ وبوستان است که نسل جوان و تحصیل کرده وبا معرفت محصولات نیک وبا ثمر جا معه بحساب میرود حالا اگرهمان باغ وبوستان یادشده خود سر رهاشود ودر آن بموقع آبیاری صورت نگیرد توجه بدرختان ونهال هایش مبذول نگردد زارع و دهقان موظف در آن باغ بیل نرند وزمین هارا آماده بهره برداری نکندعلف های هرزه وبی فائیده را نچیند بگل وگیاه ودرختانش رسیدگی نشود آن باغ وبوستان بعد از مدت زمانی نابود خواهدشد ویا علف های هرزه وحیوانات موزی ودرنده وخزندگان سمی در آن باغ وبوستان سکنی اختیارکرده آن باغ وبوستان را بعد ازمدتی از استفاده خارج خواهند ساخت. جامعه انسانی نیز شبا هت بهمان باغ وبوستان رادارد که اگر به نسل جوان جامعه توجه لازم وکافی صورت نگیرد وخود سرانه رهاشود وازهرمنبع خوب وبدی تغذیه کند فرقش باهمان باغ وبوستان علفزار هرزه وبی ثمر نخواهد بود ؟ و حتی ممکن که چنین جامعه گرفتار هزاران مرض اجتماعی واخلاقی وروانی دیگری نیز گردد وجهالت ونادانی بتواند درهمه ابعاد وعمق جامعه رسوخ کند ودر نتیجه افراد جامعه را بهر راهی نادرستی وازجمله بجانب افراطگرائی وتروریزم  انتحار وانفجار و اعتیاد وقاچاق مواد مخدر نیز بکشاند.

 

بسم الله الرحمن الرحیم:

( خوشبینی وحسن نظر بمردم از نظر اسلام)

 

از نظر علماء، عرفاء و فقهای اسلامی، خوشبینی و حسن نظر به مردم در اسلام به اندازة قوی و استوار وجود دارد که هیچ کس حق ندارد به کس دیگری به دیدة شک و تردید بنگرد چه در آثار و متون اسلامی ما (ظن المؤمن خیر) آمده است.  و از نظر عدالت وقضاوت اسلامی و حقوق پذیرفته شدة بین المللی هم هیچ کس تا زمان اثبات جرم وی در دادگاه صالحه به دیدة مجرم و گنهگار دیده نشده و به حیث مجرم شناخته نمیشود. چنانچه در ماده 11 اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز چنین آمده است:

(هر کس که به جرمی (گناهکاری) متهم شده باشد، تا وقتی که در جریان یک دعوای عمومی که در آن، کلیه تضمینات لازم برای دفاع او تأمین شده باشد تقصیر و گناه او قانوناً محرز نگردد بی گناه محسوب میگردد.  

هیچکس برای انجام یا عدم انجام عملی که در موقع ارتکاب آن عمل به موجب حقوق ملی یا بین المللی جرم شناخته نمی شده محکوم نخواهد شد. به همین طریق هیچ مجازاتی شدید تر از آنچه که در موقع ارتکاب جرم بدان تعلق میگرفته در بارة احدی اعمال نخواهد شد.)(1)   

حسن نظر از دیدگاه رأفت و رحمت اسلامی نسبت بمردم هم طوری است که اگر علامات مثبت و منفی هر دو در اثبات و نفی ایمانداری شخصی دلالت کند به این صورت که علامات کمتری برای اثبات و علامات بیشتری برای نفی ایمانداری آن وجود داشته باشد همین علامات کمتر نسبت به علامات بیشتر ترجیح داده شده و چنین شخص را کسی حق ندراد از دایرة اسلام خارج ساخته و مسلمانش نداند. که این خود نمایانگر وسعت نظر و حسن نیت اسلام نسبت بمردم را نشان میدهد. اینطور نیست که مهر و تاپة فسق و تکفیر در جیب هر  کسی به عنوان مفتی موجود بوده و هر کسی که به نظر آن بدجلوه کند فوراً از مهر و تاپة تکفیر استفاده نماید و آن را متهم به بی دینی و فسق و لامذهبی کند. چنانچه در مذهب امام اعظم ابوحنیفه «رح» این خوشبینی و حسن نظر نسبت بمردم به اندازة قوی، متین و استوار است که ایشان هیچ کس از اهل قبله مسلمین را از دائره دین خارج ندانسته و همه اهل قبله مسلمین را مسلمان میدانند(1) و اعمال هر کس را به خود کس مربوط دانسته و کس دیگری را جوابگوی آن اعمال نمیدانند. حتی نسبت به اسلاف و وقایع تاریخی و جنگهای داخلی بین مسلمانان در گذشته تاریخ چنین ابراز عقیده میکند: «هم رجال و نحن رجال و لا تسئلون عما کانوا یفعلون» گذشتگان انسانها و شخصیت های بودند که خودشان جوابگوی اعمال خودها، هستند و ما هم مردمانی هستیم که جوابگوی اعمال خود خودمان، میباشیم، یقیناً که هیچ کس از اعمال کس دیگری مسئولیت جوابگویی ندراد بلکه هر کس جوابگوی اعمال خودش خود او است.(اصل برائت ذمه)     

در عرفان اسلام مردم دوستی و حسن نیت به خلق الله به اندازه عالی و صریح بیان شده که از توان این نوشته کوچک بیرون است. در این سلوک (عرفان اسلامی) خودنمایی و خودپسندی به اندازة مذموم و نکوهش شده که گویند: شخصی در سحر از شبی برای ادای نماز تهجد برخواسته بود و چون مردمان دیگر را در آن سحر در خواب دید لب به اعتراض گشود که چرا اینان همه در خوابند؟ بزرگی که او را نظاره میکرد در جوابش چنین گفت: ای کاشکی تو هم در خواب میبودی تا بر مردم چنین اعتراض نمیکردی؟  

میبینید چقدر وسعت نظر و همت والا در این دیدگاه و نظر موجود است که هیچگاهی از دید بخالت، حسادت و تنگ نظری و سوء نیت به مردم که عبادالله و عیال الله هستند نمیبیند و جوهر وجود ذاتی انسان را مثبت ارزیابی کرده ولو بطور عارضی در مسیر زندگی فردی خود به انحرافات هم کشانیده شود به رخش دروازة بازگشت و توبه را بسوی خدا مسدود نمی داند و شرایط توبه و انابه را از او سلب نمی نماید حتی هیچ کس را اجازه نمیدهد که بعنوان نمایندة خدا مانع بازگشت و انابه بندگان خدا بسوی خدا گردد و دروازة رحمت و غفران خداوندی را بر رخ مردم که بندگان خدا هستند مسدود اعلان نماید و با اعمال فریبکارانة خود سبب مأیوسیت و ناامیدی مردم از رحمت و رأفت خداوندی گردد.  

چنانچه در قرآن کریم در سورة زمر آیه 53 در بارة رحمت و رأفت خداوندی برای بندگانش چنین آمده که میفرماید:

(قل یا عبادی الذین اسرفواعلی انفسهم لاتقنطوا من رحمته الله ان الله یغفرالذنوب جمیعاً انه هوالغفور الرحیم (سوره زمر آیه 53)  

بگو (از طرف من) ای بندگان من! آنان که زیادتی و اسراف کردید بر نفس های خود ناامید مشوید از رحمت خدا، به تحقیق که خداوند می آمرزد گناهان را همه، به تحقیق او است آمرزگار مهربان.

مفسر میگوید: این آیه مقام رفیع عفو و رحمت بی پایان حضرت خداوند ارحم الراحمین را اعلان میکند که در حق شدیدترین مریضان (مایوس العلاج) حکم اکسیر شفا را دارد. مشرک ملحد، زندیق، مرتد، یهودی، نصرانی، مجوسی، مبتدع، بدکردار، فاسق و فاجر هر که باشد بعد از اینکه این آیت را بشنود سببی وجود ندارد که از رحمت و غفران خداوندی مایوس

 و نا امید گردد و به کلی قطع امید نماید، زیرا که حق تعالی گناهان هر که را بخواهد معاف نموده و می بخشد و هیچکس مانع او شده نمیتواند. بنابر این نباید بنده از رحمت حضرت حق تعالی مایوس و ناامید شود) (1)

 

باز آی باز آی هر آن چه هستی بازآی          گرکافر و گبر و بت پرستی بازآی

این درگة ما درگه نا امیدی نیست                 صد بار اگر توبه شکستی باز آی

    منابع:

1-   ابوالمنتهی شرح فقه الاکبر از امام اعظم ابوحنیفه «رح»    

2-  قرآن کریم سورة زمر آیه 53

3-  تفسیر کابلی

4-  کتاب  مواهب الهی یا ارزش های معنوی ،  اثر نویسنده    

5-   شعر از مولوی بلخی و یا ابوسعید ابوالخیر

6-  اعلامیه جهانی حقوق بشر ماده 11 بند 1 و 2  

باعرض احترام سیدمحمد خیرخواه

 

همسایگان

مردمانیکه در یک حوزه جغرافیائی زندگی میکنند وگذشت زمان آنها را بنام (همسایه) باهم پیوند داده که این پیوند بیشتر شبیه رابطه قومی وخانوادگی بوده که بخواست واراده خود آنها این مناسبات بمیان نیامده وتبدیل وتغییرآن هم از توان شان بیرون است. خوشا بحال آنهایکه در همسا یگی نیک برادری ودوستی باهم حیات بسر برده ودر جهان مملو از محبت وصمیمیت  بدون کشمکش ومداخله در امور داخلی یگدیگر زندگی دارند ودر غم ها وشادی های خویش باهم شریک وهمنوا بوده ودر غم یگدیگر غمگین ودر شادی یگدیگر شاد اند.

 چه طبیعت همسایگی طوری است که زندگی همسایه ها را با یکدیگر مرتبط و گره زده است چنانچه اگر در محوطه خانه یکی از همسایه ها گلستانی از گلهای معطر تربیه شود بوی عطر آنها خانه همسایه های دیگر را نیز معطر میسازد وبر عکس اگر آب ها گندیده وکثیف در خندق محوطه خانه همسایه جمع شده باشد بوی بد آنها همسایه های دیگر را نیز میتواند نا راحت بسازد. واگر خدای نا خواسته خانه همسایه ای راآتش بگیرد خانه همسایه دیگر را نیز اقلا سیاه ودودی کرده میتواند ویا اگر یکی از همسایه ها در خانه خود سگهای آدم خوار ویا حیوانات مضر و موزی را تربیه ونگهداری نماید اطفال همسایه های دیگر نیز در امان بوده نمیتوانند که اینها نمونه های از روابط نزدیک وتنگا تنگ همسایه ها با یگدیگر است.

.بهر صورت تجربه جامعه شناسی بما نشان میدهد: که مفهوم همسایه شامل مجموع مردمانی بوده که در طول تاریخ در یک حوزه جغرافیائی که بقطعات خرد وکوچکی بنام کشورها تقسیم شده زندگی میکنند و از گذشته ها تا حال با یگدیگر روابط عمیق دینی فرهنگی تاریخی خویشاوندی قومی ونژادی وغیره  دارند وبطول قرن ها توانستند بعنوان همسایه باهم زندگی نمایند وتلخی وشیرینی های زندگی وروزگار رادر کنار هم به چشند و چه بسا بر خلاف اراده وخواست خود بوسیله دیگران بعضا وادار بتجاوز بخانه همسایه های خود نیز گردیدند وحتی بعضا زمامداران شان نخواستند تا با همسایه های خود باخوشی وراحتی زندگی کنند وبا یگدیگر مراودات نیکی داشته باشند.

 بلکه بر عکس سعی کردند تا آنها را از یگدیگر هر چه بیشتر دور نگهدارند که همه اینها نمونه ای از تحولات تاریخی است که در زندگی همسایه ها ممکن رونما گردیده باشد.

 که در این میان کشور ما افغانستان باهمسایگان خود دارای تاریخ پر نشیب وفرازی بوده وطعم تلخ وسختی روزگاررا همیشه چشیده است.

 وخا طرات نیک وبد - تلخ وشیرینی را از همسایه های خود نیزدر طول همین تاریخ دارد چه آنهایکه در زمان سختی ها ومصیبت ها دست شان را گرفته وبه یاری وکمک شان شتافته اند وچه آنهایکه از وضعیت مصیبت بار آنها سوء استفاده وبهره برداری کرده وهمیشه از انگشت افگار شان گرفته وفشار دادند همه این حوادث را بخاطرات خود محفوظ وثبت دارند.

 چنانچه از اواخر قرن بیستم تا اوائیل قرن بیست ویکم  مدت سه دهه است که افغانستان در جنگ ها ی مختلف وخانمان سوزی در منطقه میان همسایه های خود می سوزد شهر ها وآبادی هایش ویران وفرزندانش بخاک وخون کشیده میشود وهنوزهم نسبت بعوامل مختلفی نتوانسته بصلح پا یداری دست یابد. ویکی از جمله این عوامل البته مداخلات است که از جانب بیرون بخصوص همسایگان در این کشور صورت میگیرد.

که اگر همسایگان ما صمیمانه جهت ایجاد صلح وتامین امنیت با افغانستان کمک ویاری میکردند تا افغانستان میتوانست بصلح دائمی وپا یداری برسد ( که ان شاء الله خواهد رسید) اثرات مثبت صلح وثبات را کشورهای منطقه وهمسایه بصورت محسوس ومثبتی میتوانستیند به بینیند. واگر خدای ناخواسته بی ثباتی وجنگ در افغانستان همچنان ادامه پیداکند  اثرات منفی جنگ در کشورهای همسایه ومنطقه بی تاثیر نخواهد بود. که بارز ترین وروشن ترین اثرات مثبت صلح وثبات در افغانستان برای همسایگانش  باز گشت میلیون ها مهاجر از این کشورها به افغانستان ورونق تجارت میان افغانستان واین کشورها وانتقال انرژی برق وگاز از کشورهای همسایه شمالی بکشورهای همسایه های جنوبی وغربی افغانستان از جمله پاکستان وهند وایران خواهد بود وسبب افزایش واردات وصادرات به افغانستان واز افغانستان به این کشورها ورونق ترانسپورت وترانزیت زمینی میان همه آنها وامتداد ووصل خط آهن وپیوست شدن کشورهای همسایه جنوبی وغربی افغانستان از طریق راه زمینی بکشورهای آسیای میانه وکشور های آسیای میانه به این کشورها واز طریق آنها بکشورهای شرق میانه وکشورهای عربی وترکیه وجنوب آسیا را در بر میگیرد. که همه اینها باعث رونق اقتصادی کشور های همسایه ما خواهد گردید.

که اگر یک محاسبه سطحی انجام دهیم خواهیم دید که با وجود نا امنی های موجود بازهم سطح صادرات کشورهای همسایه به افغانستان چند صد برابر نسبت بگذشته افزایش داشته وبازارهای افغانستان مملو از محصولات کشورهای همسایه است.که اکر صلح پایدار وثبات دائمی در افغانستان تامین گردد از نظر اقتصادی منفعت های خوبی اقتصادی نصیب همسایه های ما خواهد شد چه افغانستان ازنظر موقعیت جغرافیائی که دارد میتواند راه وصل آسیای میانه به جنوب غرب آسیا وشرق میانه بحساب رود وامروز دیگر بهمه روشن گردیده که راه زمینی طبعی وارزان برای آسیای میانه به کشورهای جنوب غرب آسیا چون هند وپاکستان وکشورهای شرق میانه چون ترکیه ایران وکشورهای عربی از طریق افغانستان وکشورهای همسایه آن ممکن ومیسر است واگر کشورهای همسایه شمالی ما چون تاجیکستان ازبکستان وترکمنستان خواسته باشند انرژی طبعی گاز وبرق آبی تولید شده و ارزان خود را ببازارهای منطقه وجهان عرضه کنند ارزانترین وطبعیترین راه برای نیل به این هدف افغانستان خواهد بود  موقعیت ترانزیتی وترانسپورت زمینی که افغانستان در منطقه بین آسیای مرکزی وآسیای جنوبی وشرق میانه دارد از نظر هیچ کار شناس وصاحب نظری پوشیده نیست که از این جهت میتوان گفت: صلح وثبات در افغانستان نه تنها برای افغانستان اهمیت دارد بلکه باموقعیت که افغانستان صاحب است میتواند کلید صلح وثبات وسبب رونق اقتصادی در منطقه وحتی در جهان باشد که این واقعیت را جهان وکشورهای منطقه وهمسایه ما همه بخوبی میدانند پس چه بهتر که از موقعیت که ایجاد شده حد اعظم استفاده صورت گیرد تا حوزه جغرافیائی ما بشکوفائی لازم اقتصادی وامنیتی خود برسد.

  با احترام تهیه کننده سید محمد خیرخواه