دنیای که برادر نکشند آنم آرزو است :

دنیای که برادر نکشند آنم آرزو است :

==========================

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر

 وزدیو دد ملو لم وانسانم آرزو ست

 گفتند یافت می نشود جسته ایم ما

گفت آنکه یافت می نشود آنم آرزوست(1)

  گفتیم که صدق وصفا گم گشته از جمع ما

 گفت آنکه گم گشته ازشما همانم آرزوست

گفتیم در ملک ما برادر برادر کشد

گفت دنیایکه برادر نکشند آنم آرزوست  

 گفتیم که زار پریش است حال ما –

گفت احوال با نشاط سرو خرامانم آرزوست

  گفتیم در همه جا دشمن کمین کرده است

گفت همت باصلابت قوت ایمانم آرزوست

 گفتیم دمادم دشمن میدان طلب همی کند

 گفت شیر خدا ومرد میدانم آرزوست –

گفتیم دل ز غوغا وجنگ سیر گشته است –

 گفت دنیای با صفا ومحبت اخوانم آرزوست –

 گفتیم ممکن نرسی هرگز بر آرزوی خود

گفت امید واتکاء بخالق یزدانم آرزوست

 

 

 

 

حقوق دیپلوماتیک چیست ؟

حقوق دیپلوماتیک چیست ؟

بنا بتحقیقاتیکه تا امروز از جانب پژوهشگران حقوق وعلوم سیاسی صورت گرفته حقوق دیپلوماتیک یکی از جمله قدیمی ترین شاخه های حقوق بین المللی است که باپیدایش دولت هم در مفهوم قدیمی وهم در مفهوم امروزی عرض اندام کرده که با پیدایش دولت ضرورت تامین واستقرار روابطش بادیگر دول احساس گردیده که حقوق دیپلوماتیک نوین عبارت از همین روابط است . تا امروز تعاریف متعددی برای دیپلو ماسی(Diplomacy) وروابط بین الدول ازجانب دانشمندان علوم سیاسی وروابط بین المللی ارائه شده که هرکدام بنوبه خود گوشه از عرصه کار دیپلو ماسی وروابط بین المللی را روشن میسازد بطور مثال در تعریف دیپلوماسی گفته شده که (دیپلوماسی عبارت از مجموعه مقررات وقواعدی است که روا بط میان دولت ها وکشورها را ترتیب وتنظیم مینماید(1)ویا عبارت از علمی است که روابط میان کشورها را نظارت کرده وعرصه کارش بررو ابط خارجی کشورها تمرکزدارد هر تعریف ازدیپلوماسی اگرداشته باشم شامل روابط کشورهاودولت ها بایگدیگرگردیده که قبل از موجودیت و تنظیم روابط میان دولت ها وکشورهاایجاب میکند تا درقدم اول شناختی ازدولت و کشور خود ودولت های دیگر داشته و ارزش روابط  میان کشور خود و کشورهای دیگر رابخوبی درک نمائیم ازاین جهت اگر بتوانیم معلوماتی را ازکشورهای جهان وکشورهای ( منطقه وهمسایه) داشته

 باشیم وساحه همکاری میان کشور خود وکشور های دیگررا تحلیل وتجزیه نموده وعرصه همکاری هارا مشخص سازیم  بهتر میتوانم ر وابط کشور خود باکشور های دیگررا انسجام بخشیم زیرا شناخت از کشورخود وکشورهای دیگر برای تنظیم روابط وهمکاری های دو جانبه وچند جانبه ضروری پنداشته میشود

. خوشبختانه ا فغانستان باموقعیت خاص وحساس که درمنطقه وجهان دارد  میتواند نقش خوبی را با این نوع همکاری هاداشته باشد تاجائیکه میتوان گفت از موقعیت حساس و استراتژیک افغانستان طوریکه   میشود بهره برداری مثبت صورت گیرد متاسفانه بعضا ممکن بهره برداری منفی نیز صورت گیردچه بساکشورما درگذشته قربانی همین موقعیت حساس خود نیز گردیده.و بمراتب چنین شده است.و امروز افغانستان بازخم های عمیقی که در دوسه دهه اخیر(قر ن بیستم واوائیل بیست ویکم م.)ازجفای روزگار ومداخلات گوناگون اجانب ودشمنان خود برداشته بمرحله رسیده که مردم افغانستان به انسان مارگزیده شباهت دارند که از تناب سیاه وسفید(ابلق)ممکن هراس داشته باشند حتی تاجا ئیکه اگر کدام کشور دور ویانزدیکی بکشورما سلام دوستانه هم بنماید ناخود اگاه بامعذرت باید گفت .که مردم مارا بفکر وامیدارد که پشت سر این سلام توطئه نهفته نباشد؟ وواقعا سلام دوستانه باشد؟ ودها سئوال دیگرکه به ذهن ها متاسفانه هنوز  خطور میکند .امید واریم روزی فرا رسد تا این ذهنیت ها تغییر مثبت پیدا کند وبمر حله برسیم تا به همگان اعتماد کرده بتوانیم البته.در این میان افغانستان ازخود دوستان مورد اعتمادی نیزدارد.که بخوبی میتواند به آ نها اعتماد کند.

 

 بااحترام سید محمد خیرخواه

 

 

 

پیر مرد دور افتاده...

                                                     پیرمرد دور افتاده :

پیر مردی بود در دور افتاده کوی

بالباس ژولیده وانبوه موی  

بوده دائم مشغول باکشت وکار

لحظه ای در جای خود نگرفتی قرار

 از قضاء چند روزی اوبیمار شد

  لاجرم فارغ هم از کشت وکار شد 

با تاسف در قریه داکتر موجود نبود

 جان پیر مرد هر روزه میگردید کبود  

با الاخیره پیر مرد جان باحق سپرد 

 بعد رنج طولانی آن بیچاره مرد

 گر به قریه داکتر و بیمار خانه بود

 پیر مرد را ممکن تداوی مینمود  

لیک با تاسف داکتر دارو وراه

 هر سه آن موجود نبوده در آن ولا

 زندگی بیشتری ما باشد چنین

 جهل . بیماری ومرگ اند درکمین 

جنگ تنها با دشمن ظاهری نیست

دشمن اصلی تو میدانی که کیست ؟

 جهل ونادانی دشمن اصلی توست

 جنگ باید کرد با دشمن اصلی نخست.

 

 

تفاوت آراء انسانها......

                                                                                           بسم الله الرحمن الر حیم

                             تفاوت آرا ء ونظریات  انسانها  :

 

باحکمت بالغة که خداوند «ج» در خلقت بشر داشته، افراد بشر را یکی نسبت به دیگری متفاوت آفریده که تأثیر این تفاوت خلقتی را میتوان در خوی و خصال، استعدادها و توانایی های متفاوت انسان و در زندگی فردی و اجتماعی او به خوبی ملاحظه کرد و به روشنی دید که همنوا با خلقت انسان، برداشت های او نسبت به مسایل مختلف زندگی اجتماعی از یکدیگر متفاوت بوده برداشت های درست و نادرست، سطحی و عمیق، منطقی و غیر منطقی حق و ناحق در کنار هم در فکر و ذهن هر کدام از افراد بشر موجود بوده که در عمل چهره نمایی میکند. 

چنانچه اگر رشد و تحول مثبت و سازنده در مغز و فکر انسان بوجود نیاید و مغز انسان همدوش با دیگر اندامها و اعضای وجودی انسان رشد متناسبی نکند،و تحول مثبتی را نپذیرد و یک حالت انجماد و ایستا را بخود داشته و در حالت انجماد باقی بماند، ماننده مغز طفل کوچک و خورد عقب مانده ذهنی که خودش هر روز از نظر سنی و جسمی رشد کرده ولی مغزش متعادل با اعضای دیگر وجودش رشد متناسب و متعادلی نداشته و در یک حالت ایستا و.انجماد باقی مانده و هرچه اندام های دیگر وجودش رشد میکنند مغز آن به همان حالت اولیه باقی میماند و به ماننده انسانهای عقب ماندة ذهنی که هر چند از نظر جسمی بزرگ میشوند، مگر مغز شان مغز همان طفل کوچک وخوردی بوده که رشد متوازن و متکاملی ندارد که بعضاً میبینید بعد از کمال رشد فیزیکی و با داشتن هیکل بزرگ و کلان آنچنانی هنگام صحبت و گفتگو حرف های کودکانه و نا متناسب به سن و موقعیت خویش به زبان میرانند که خود نمونة از عدم رشد و یا رشد نا متعادل فکر و مغز ایشان را با سایر اعضای فیزیکی وجود آنها نشان میدهد. البته این رشد نا متعادل سبب بروز مشکلات غیر طبیعی در مسیر زندگی فردی و اجتماعی انسان و جامعه میگردد و این مشکل زمانی بغرنج و بزرگ میشود که اشخاص دارای مشکلات مغزی این چنینی،به مخالفت باعلم وپیشرفت جامعه برخواسته نه تنها تصمیم گیرنده بر سرنوشت شخصی خود بوده بلکه تصمیم گیرندگان سرنوشت جامعه و ملتی نیز گردند ضعف این بلوغ فکری و رشد ذهنی زمانی بیشتر احساس میشود که در سطح بالا جامعه ای به کمبود و یا نبود چنین رشد فکری مواجه گردد و این مشکل زمانی حادتر خواهد شد که افراد دارای مغز خورد و کوچک بدون رشد ذهنی و بلوغ فکری خواسته باشند تا برداشت های ناقص و نارسای خود را از مسایل عمدة اجتماعی و سیاسی جامعه به منزلة وحی منزل الاهی غیر قابل تعدیل و تغییر تلقی کرده و زمانی مصیبت بارتر خواهد گردید که برداشت های سطحی ناقص و ناپخته خویش را از دین جزء از دین دانسته و خواسته باشند تا چنین افکاری را به زور و سرنیزه بر جامعه ای بقبولانند که در آن صورت وای بر حال چنین جامعه و ملتی خواهد بود! ؟. در حالیکه ماننده خورشید روشن است اسلام عزیز که دین همه امت مسلمه است عاری از هرگونه چنین کج اندیشی ها، بدعت و خرافه پرستی ها افراطگری وتفریط گرائی ها  بوده  نه تنها احترام و ارج کاملی بر علم و دانش بشری داشته بلکه علم را گم شده ای مومن دانسته وکسبش را به او ازهمه سزاوار تر میداند وهمه خصوصیتهای فطری در روح و گوهر این آئین پاک نهفته بوده که هیچ نوع تعرض و تصادمی با پیشرفت علم و ترقی بشر و تکنالوژی عصر و تجارب مکتسبه انسان ندارد، بلکه با زندگی فطری انسان هماهنگی کاملی دارد و بشر را ابداً از فطرت بشری او جدا نمیسازد، بلکه بر عواطف و غرائز فطری انسان اعتنا کرده و آن را در حد اعتدالش میپذیرد. چه اسلام ماننده چشمة زلالی است که هر کس به قدر تشنگی خود میتواند از آن رفع تشنگی نموده به همه مذاق ها غذایی و به همه دردها دوایی دارد. چه اسلام آئینی است که هیچ کس و هیچ جمعی را از خود نمیراند. انسانیت را بدون تبعیض ملاک ارزش قرار داده (ولقد کرمنا بنی آدم ) بر رنگ، قوم، نژاد، ثروت و دارای انسان ارزش ذاتی قایل نبوده، فقط عمل و تقوای انسان را ملاک حقیقی قرارداده مزیت و برتری هر انسانی را در گرو عملکرد خود او میداند وبس .

  با احترام سید محمد خیرخواه