نگرانی مردم افغانستان از وضعیت مبهم ونا معلوم کشور شان :

 نگرانی مردم افغانستان از وضعیت مبهم ونامعلوم کشورشان :                                  

                  ===============================                                    

بعد از ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ وسقوط رژیم طالبان که باعث جلب توجه  جامعه جهانی به افغانستان گردیده بود انتظار میرفت که از این فرصت بدست آمده ملت ودولت نو پای افغانستان  بتوانند  حد اعظم استفاده رابنمایند  زیرا  جرقه های امیدواری برای مردم افغانستان پدیدار گردیده  و تاحد زیادی  زمینه توسعه وباز سازی کشورشان   از جانب جامعه جهانی مساعد وآماده شده  بود که مردم ودولت افغانستان میتوانستند   ازاین فرصت های  بدست آمده تاحد زیادی بوجه احسن بهره برداری کنند  اما متاسفانه باگذشت ۱۶ سال هنوز نتوانستیم ما به یک وفاق ملی برسر منافع ملی کشورخود باهم   برسیم واز کشمکش های داخلی خلاص گردیم بلکه  هنوز سر هر چیزی باهم  اختلاف داریم وبرهیچ چیزی باهم بتوافق نمیرسیم  حتی بعضا سر اسم کشور –قانون اساسی – سرود ملی – تذکره نفوس و نشنالیتی (هویت ملی )  مذهب و دین – حدود اربعه کشور و... و.. باهم اختلاف پیدا میکنیم  وهر کدام ما  دیدگاهای متفاوتی نسبت به دیگری باهم داریم  وهر تشکل سیاسی جدیدی هم  که ساخته میشود   از محدوده منافع شخصی گروهی – قومی – سمتی قدم را فراتر نمیگذارد واز این مرض ساری خلاصی ندارد  و متاسفانه تاحالا نتوانستیم  خود را از این کشمکش ها ی آزار دهنده رها سازیم و هیچ امیدواری به ملت خود داده نتوانسته  ونمیتوانیم – تا سبب اعتماد واطمینان وخوشحالی  شان گردد وبتوانند براحزاب و جریانهای سیاسی ودولتی  کشور خود دقیق  اطمینان واعتمادی حاصل کنند وباور کنند که راه نجاتی از این همه بد بختی ها ونا بسامانی ها جنگ ها وآوارگی ها در کشور شان  وجود دارد وکسانی دارند  که در این باره فکر میکنند  چنانچه میبینید از یکطرف  جنگ بامخالفین مسلح کشور بقوت خود  جریان دارد وروزانه ده ها وصدها تن از جوانان مدافعین کشور ومردم عام ما  شهید وزخمی میشوند وعملیات های انتحاری وانفجاری از جانب دشمنان وطن همچنان ادامه دارد واز مردم قربانی میگیرند وآوارگی مردم افغانستان  تمامی ندارد واز جانب دیگر اختلافات داخلی میان گروه ها وجریانات سیاسی مختلف وبخصوص ( دولت واپوزیسیون )به شدت خود ادامه  دارد وهیچکس وهیچ جریانی هم  متاسفانه  بفکر نجات ملت بخون تپیده وکشوررنج دیده وزخمی خود نمیباشد  و به بیچارگی وآوارگی ملت اهمیتی قاییل نمیگردد که خداوند ج بلطف خود به این ملت مجروح وزجر دیده وکشور نالان وستمدیده از جانب خودش رحم کند واز این همه مصیبت ها رهایی  بخشد .آمین یارب العالمین  .                          

بیاد بود شهادت شهید صلح ورییس جمهور اسبق کشور ( استاد برهان الدین ربانی)

                                                                                 بیاد بودشهادت  (شهید صلح) ورئیس جمهور اسبق کشور (استاد برهان الدین ربانی )

 

شخصیت شهید صلح استاد برهان الدین ربانی را نمیتوان تنها از یک بعد مورد پژوهش  قرار داد

بلکه لازم است تا شخصیت استاد را از ابعاد مختلف مورد بررسی وتحقیق همه جانبه قرارداد.

که این ابعاد میتواند شامل  بعد علمی ، اخلاقی ، سیاسی، اجتماعی ، حکومت داری ، وغیره گردد

اول بعد علمی زنده گی استاد :                                                                         

          طوریکه از سوانح استاد واضح وهویدا میگردد استاد در خانواده متدین و علم دوست تولد وبرورش یافته  بوده 

که در دوران نوجوانی وجوانی خود جوان بانبوغ وپرتلاش  که در دوره مدرسه ابوحنیفه (رح) توانسته

             همیشه از جمله شاگردان ممتاز در آن مدرسه بحساب رود ودر دوره فاکلته شرعیات نیزتوانسته                                                                                

 تا شاگرد اول در آن دانشکده بوده باشد که در کدر علمی پوهنتون شامل ومستحق بورسیه جامعه (الازهرمصر)                                                                

     برای دوره ماستری ودکترا نیزگردد  ومدت چند سال  بعنوان استاد یار در دانشکده شرعیات مشغول                                                                                    

       تدریس و تا زمان کسب کامل عنوان استادی همچنان  بتدریس محصلین وشاگردان ادامه داده است .                                                                                         

 استاد دارای قلم توانا ورسای نیز بوده که از آثار تحقیقی شان این توانایی ها بخوبی درک ودانسته می شود .

تحقیقات ایشان راجع به مولانا عبدالرحمن جامی و ترجمه تفسیر فی ظلال القرآن که از جمله کارهای تحقیقاتی

 اولی استاد بحساب رفته نمونه از آنها است که بعدا آثار دیگری نیز از خود بیادگار گذاشته اند 

و دردوره ماستری در جامعه الازهر مصر ابن نبوغ بیشتر شگوفا گردید ه که استاد در این دوره با جریانهای

 فکری اسلامی ودانشمندان جهان اسلام آشنایی بیشتری پیدا میکند و قرائت ها و برداشت ها مختلف فقهی از دین را در آن

 مرکز علمی بخوبی لمس کرده وآگاهی کاملی در زمینه کسب میکند که اثرات دانش علمی وفقهی شان خودبیانگرآن است

بعد اخلاقی  زنده گی استاد: کسانیکه با استاد یک روز و یا چند ساعتی هم اگر بسر برده باشند بخوبی گواهی میدهند 

که استاد شخصیت حلیم، برد بار وبا حوصله و بر خویش همیشه مسلط و با همه کس مهربان وبا عاطفه بوده ورویه

 عطوفت آمیز را به همه کس توصیه میکردند چنانچه چیزی که خودم در دوران جهاد بچشم سرشاهد

 آن بودم که شما خلاصه آن را در سطورزیرخوانده میتوانید : در زمان جهاد روزی چند تن از مجاهدین بسیار

 با عصبانیت بحضور استاد رسیدند و ادعا داشتند که یک جاسوس از دشمن را دستگیر کردند که باید

 هر چه زودتر در محضر عام محاکمه و  جزا ببیند استاد در جواب شان گفتند آیا شما تحقیق وبررسی درستی کردید؟ 

و او بجرم خود اعتراف کرده است؟ و سوال های مختلف دیگری از این قبیل مگر مجاهدین اصرار داشتند 

که ماهمه تحقیقات لازم را انجام دادیم و او بجرم خود اعتراف نموده است که بعد از این گفتگو های

 که میان استاد و مجاهدین رد وبدل شد استاد گفتند: او را به مسئول مهمان خانه بسپارید و شما 

مرخص هستید که بعد از چند وقت دیدم آن شخصی که مجاهدین ادعای مجرمیت آن را داشتند آزاد گردیده

 و به زنده گی شخصی خود مشغول است این مهربانی و عطوفت استاد تنها نسبت به وابستگان رژیم تنها نبود

 بلکه نسبت به اسرای دشمن اصلی(اتحاد شوروی) که در جنگ دستگیر می شدند نیز از این عطوفت

 ومهربانی برخوردار بودند وهمیشه توصیه شان به حسن برخورد و رفتارنیک با اسرای دشمن بوده و 

به همه فرماندهان و مجاهدین دستور اکید داده بودند که با اسرای رویه زشت و برخورد نا مناسب ونا پسند نداشته 

باشند که همین برخورد نیک باعث شده بود تا تعدادی از آنها مسلمان نیزگردند  ودیگر به شوروی ووطن اصلی خود بر نگردند .

بعد سیاسی حیات استاد: سیاست استاد از اعتقادات  و استقلال فکری شان سر چشمه میگرفت استاد با همه مجاهدین

 و تنظیم های جهادی بچشم برادر میدیدند وبمراتب میگفتند: اگرچه  خیمه های ما جداست ولی قلب های ما یکی است

 و همه یک هدف را دنبال میکنیم و آن هم آزادی افغانستان از چنگال کمونیزم و اتحاد شوروی است که برای رسیدن

 به این هدف از هیج سعی و تلاشی نباید دریغ کرد زمانیکه حکومت موقت مجاهدین درتبعید تشکیل گردیده بود با وجود 

داشتن جبهات فعال و قوماندانان ورزیده (جمیعت اسلامی) در داخل کشور استاد حاضر شدند وزارت احیا و بازسازی

 را بعنوان سهمیه جمیعت در این حکومت ائتلافی در حالیکه اکثریت اعضای شورای اجرائیه جمیعت معترص 

ومخالف آن بودند به پذیرند و دراین مورد حاضر به بحث بیشتر نبودند و سکوت را اختیار کرده ونمیخواستند

 دیگر این بحث وگفتگومیان شان مجددا مطرح وجریا ن پیدا کند  .

ونظر شان راجع باکشورها ودول دیگر چنین بود: استاد شهید میخواستند با همه کشور های که از داعیه جهاد

 افغانستان حمایت میکردند ویا خوشبینی داشتند روابط نیک و حسنه را بر قرار سازند که در این راستا میتوان از سفر شان 

در امریکا ، وکشور های اروپایی ، آسیایی وعربی وغیره یاد کرد استاد میگفتند: ما خواسته برحق خود را با همه دول 

وحتی بادشمن خود (اتحاد شوروی) نیزحاضریم آزادانه در میان بگذاریم که سفر شان به اتحاد

 شوروی در دوران جهاد  را نیز میتوان از این دیدگاه مورد مطالعه وبررسی  قرار داد.

 قیادت ورهبری:  استاد رهبر بود که مردمش را در مصائب و مشکلات هیچگاه تنها نگذاشت، صداقت وپای مردی خود

 را برای همگان با شهادت واستقامت خود درتاریخ به اثبات رسانید و صحنه را در حیاتش هیچگاهی  تخلیه نکرد وبا همه 

گرمی ها و سردی ها روزگار ساخت و همه سختی ها و مصیبت ها را به آغوش باز استقبال کرد  که توانسته بود باور و اعتماد

 مردمش را با صداقت ویا بمردی خود بدست آورد. استاد چنان شخصیتی بود که در حقیقت درد مردم خود

 را درک کرده  و ازجوانی به دنبال نجات ایشان از جهل - فقر - استبداد بود. استاد زمانیکه در مصر درس میخواند

 واز نزدیک با حلقات اسلامی آشنایی حاصل کرده بود غبطه میخورد که ثمره اندیشه های هموطن او سید جمال الدین 

افغانی در مراکز علمی واز جمله در جامعه الازهرمصرچطور توانسته بخوبی جای خود را باز کند و بچشم سر مشاهده میکرد 

که ملل دیگربه اندیشه های سید جمال الدین افغانی چقدر بهاء میدهند مگر در کشور خودش متاسفانه این اندیشه ها هنوز 

غریب مانده است استاد بعد از بازگشت از مصر با تعداد از همفکران خود چون استاد غلام محمد نیازی سید محمد موسی 

توانا پوهاندو فی الله سمعی مولوی حبیب الرحمن عبدالرحیم نیازی و انجنیر حبیب الرحمن وعده دیگر 

از جوانان خشت زیربنای نهضت اسلامی را بنام (جمیعت اسلامی) گذاشت که با کودتای محمد داود خان در سال 1352 اعضاء 

و هواداران این نهضت تحت فشار رژیم وقت قرار گرفته و در سال 1353 استادربانی وعده دیگر از فعالان نهضت اسلامی مجبور 

به مهاجرت به بیرون ازکشور شدند استاد که مخالف جنگ مسلحانه با داود خان بود بواسطه نزدیکی بعضی از

 حلقه های نهضت اسلامی به پاکستان عناصر میانه رو در نهضت اسلامی از جمله استاد ربانی مجبور به ترک پاکستان گردیدند

 و استاد اجباراً مدتی در عربستان سعودی رفته ودر آنجا رحل اقامت گزید مگر اوضاع وشرایط کشورش به او این فرصت

 را نداد که بتواند مدت زیاد تری در سعودی باقی بماند چون کشورش از جانب اتحاد شوروی وقت اشغال گردیده بود 

که استاد مجبور شد تا مجدداًبه کشور پاکستان که قبلاً آن را ترک کرده بود باز گردد و به تنظیم مجاهدین

 وملت خود برای مقابله با شوروی ها اشغالگر بپردازد و مدت سالهای (دوره جهاد )بر ضد اشغالگران شوروی 

رهبری ملت خود را عهدا دار گردد وزیر نام (جمیعت اسلامی) نقش اساسی خود را در آزادی کشور از زیر تسلط اتحاد

 شوروی شجاعانه ومردانه ایفا کند .

در عرصه حکومت داری: با همه کم تجربگی مجاهددین از حکومت داری استاد کوشش میکرد تا همه مجاهدین را زیر 

چتر دولت واحد مجاهدین ( دولت اسلامی افغانستان )جمع کند وبه همه گروه ها نقش را قائیل بود در تشکیل شورای 

(اهل حل وعقد ) با مراجعه به سران مجاهدین از ایشان مکررا خواسته بود تا با حکومت مخالفت نکنند

 و هرکس ازآنها نقش را در دولت اسلامی بدوش گیرند مگر متاسفانه به بهانه های مختلف از آن ابا ورزیده می شد 

و آنهائیکه با دولت اسلامی می پیوستندنیز نقش دوگانه را ایفا میکردند هم بادولت بودند وهم جنگ میکردند که این جنگ 

ها متاسفانه بنام جنگ های داخلی شهرت پیداکرد و سبب تخریب شهر کابل نیزگردید استاد در زمان انتقال قدرت بشکل

 مسالمت آمیز به حکومت موقت وانتقالی در سال 1380 طی مراسم رسمی وخاصی حکومت را به اداره موقت تحویل دادند

 که در تاریخ افغانستان نظیری ندارد استاد ربانی در دوران جهاد با همه تنظیم ها و مجاهدین طوریکه گفتیم رویه اسلامی وبرادرانه

 را به همه توصیه میکردند ومیگفتند:  گرچه ما به واسطه ایجاب شرایط به تنظیم های مختلف تقسیم گردیدیم 

ولی آرمان و اهداف ما آزادی افغانستان عزیز و تاسیس حکومت واحد اسلامی در این کشورمسلمان  است

  طوریکه بیشتر اشاره کردیم استاد رحمه الله در ایجاد اتحاد تنظیم های

  جهادی نقش بسیار برجسته وسازنده داشت ودر عرصه سیاسی نمیخواست تنها حمایه یک کشورویا چند کشور  به خصوص 

را  جهاد افغانستان داشته باشد وجهاد در انحصار یک کشور و یا چند کشور خاص بوده باشد استاد می خواست

 با همه کشورهایی که موضع ضد شوروی داشتند نزدیکی و روابط دوستانه ای را برقرار کند وبه نهضت اسلامی افغانستان میخواست

 رنگ مستقلانه بدهند چنانچه درآن زمان اثری به نام (استقلال انقلاب) که در آن ریشه های استقلال طلبانه نهضت اسلامی افغانستان

 را مطرح کرده بود به دست نشر سپرد و زمانی که هیچ کسی جرئت نمی کرد با غرب وامریکا حرفی از نزدیکی 

روابط داشته باشد وهرکسی چنین جرات را می کرد فوراً مارک امریکایی می خورد او با استدلال ومنطق از سفر رهبران مجاهدین

 به امریکا دفاع کرد وچنین گفت: ما نمی خواهیم سرنوشت ملت ما در زیر خیمه ها وزیر زمینی ها با افراد امنیتی گرفته شود

 بلکه ما می خواهیم علناًاز آزادی برحق ملت خود با حضور سران کشور ها دفاع کنیم واین آمادگی را کاملا داریم ودر

 سفر امریکا حین ملاقات  بارئیس جمهور اسبق امریکا آقای ریگان به وی از خطرات کمونیزم در منطقه و جهان هوشدار 

داد.بودند خلاصه اینکه طوریکه همه مردم افغانستان وجهانیان میدانند استاد ربانی شهید در دوران جهاد ومبارزه با شوروی ها واجیران شان نیم قرن از عمر گرانبهاء خود را صرف جهاد و مبارزه درراه خدا وآزادی

 وطن کرد و جبهات عظیم وگسترده را از بدخشان در شمال شرق گرفته تا دهنه ذوالفقار در غرب واز سپین بولدک در جنوب

 گرفته تا حیرتان در شمال کشورتاسیس نمود و فرماندهانی نیرومند و پر تحرک و فعالی را در افغانستان رشد 

داد واز آنها حمایه عملی کرد و تاحد امکان تعادل را در توزیع امکانات جهادی در نظرداشت تا اینکه بعد از پیروزی مجاهدین و شکست 

حکومت دست نشانده شوروی و شروع مرحله جدید با همه کم تجربگی مجاهدین از دولتداری بازاستاد کوشش میکرد

 تا هماهنگی و همنوایی همه مجاهدین را در عمل دریک دولت ممثل داشته باشد اما این بار باز هم دست های بیرونی نگذاشتند به این هدف خود برسد و جهاد را بد نام ساختند تا اینکه زمینه حضور طالبان را مساعد ساخته وآنها را از اسپین بولدک وارد افغانستان گردانیدند در این مرحله از جانب استاد شهید کوشش بسیار زیادی صورت گرفت تا طالبان را قانع سازد که از جنگ دست بردارند واز طریق صلح و مسالمت آمیز حکومت را با شرکت سایر مجاهدین تشکیل دهند اما طالبان همیشه این خواست را رد کردند تا آنکه به کمک بیرونی ها کابل در سال 1375 سقوط کرد و دولت مجاهدین مجبور به تشکیل جبهه مقاومت درمقابل طالبان گردید ولی استاددر این دوره هم  دروازه گفتگورا با ایشان هیچگاه بسته نکرد وخواهان صلح با ایشان بود مگراین طالبان

بودند که با سیاست های غلط خویش درواقع سبب سقوط خود و حضور خارجیان درکشور گردیدند که با سقوط طالبان اینبارفرصت های

 جدیدی در افغانستان پیش آمد که دولت ومردم افغانستان با استفاده از این فرصت ها میتوانستند در بازسازی کشور و نظام جدید خویش  بخوبی استفاده کنند که متاسفانه نتوانستند بطور درستی استفاده کنند استاد در این مرحله (بعد از انتقال قدرت به حکومت جدید ) باز کوشش های زیادی به خرج داد تا نقش مجاهدین دردولت جدید پا برجا باقی بماند مگر به آن کمتر توجه واعتناء شد.

 شهید استاد ربانی در (مرحله نوین )از رهنمایی گرفته تا انتقادات سازنده به دولت فرو گذار نکرد تا اینکه در اواخر 

مرحله نوین باز مسوولیت شورای عالی صلح را به عنوان یک وجیبه ملی و فریضه دینی پذیرفت وشب و روز تلاش میکرد 

تا در افغانستان صلح پایدارودوامداری به میان آید ولی دشمنان افغانستان به او این فرصت را ندادند و با یک عمل نا جوانمردانه انتحاری

 در روز 29 سنبله 1390 هجری خورشیدی شهیدش ساختند

(انا لله وانا الیه راجعون )

روح بزرگوارش  شاد ویادش گرامی باد.