همزمان باانتقال مسئولیت

هم زمان با انتقال مسوولیت و کاهش نیروهای خارجی 

 لزوم توجه به مراکز اصلی تروریزم 

 

ازجمع بندی صحبت های پریزدنت اوباما رئیس جمهور امریکا درباره انتقال مسئولیت امنیتی به نیروهای افغان چنین دانسته میشود(1) که امریکا بعد از بررسیهای همه جانبه ومشورت های لازم باتیم امنیتی امریکا ومشوره با شرکای افغانی وپاکستانی وائتلاف بین المللی خود به این نتیجه رسیده که از اوائیل سال2011 الی سال 2014  نیروهای خود را از افغانستان بتدریج کاهش دهد ومسئولیت امنیتی را به نیروهای افغان بسپارد چنانچه آقای اوباما خودش در این زمینه چنین میگوید:( من بارئسای جمهور افغانستان وپاکستان جنابان حامد کرزی وزرداری صحبت داشتم ونظرات خویش را بایگدیگر شریک ساختیم وبمردم امریکا هدف از حضور خود در افغانستان را مکرر بیان نمودم که چرا ما در افغانستان حضور داریم جائیکه ازآنجا القاعده حملات 11 سپتامبر را سازمان داد وسبب کشتن 3000 انسان بی گناه در امریکا گردید واگر شورشیان بار دیگر در افغانستان مسلط شوند و به القاعده فرصت آن میسر میگرددتا با استفاده از خاک آن کشور حملات بیشتری را علیه ما سازمان دهد از این جهت من از ابتدا در مورد اهداف اساسی امریکا واضح وصریح بودم والبته این بمعنی نابود سازی تمام تهدیدات امنیتی که متوجه افغانستان است نمی شود بواسطه اینکه  این مسئولیت خود افغانها است که امنیت کشور خود را خود تامین کنند وما بدنبال دشمنان خود وشکست آنها در افغانستان وپاکستان هستیم ومیخواهیم توانائی های القاعده را تا سطحی پائین بیاوریم که دیگر تهدیدی برای امریکا ومتحدینش در آینده نباشد مابدنبال اهداف اساسی خود شاهد پیشرفت های نیز بودیم امروز دیگر رهبری القاعده در مناطق سرحدی افغنستان وپاکستان تحت فشار کامل ما قرار دارد رهبران ارشد شان کشته شده اند  واستخدام افراد جدیدی برای آنها سختر گردیده وبطور خلاصه  سازمان القاعده نسبت بگذشته ضعیفتر گردیده وشکست کامل آن البته نیاز به زمان دارد آنها دشمنان سرسخت وخطر ناک وبی رحم کشور ما هستند وما علیه آنها در اقدامات خود قاطع هستیم در افغانستان به سه مسئله اساسی تمرکز خواهیم داشت: تمرکز بر مسائیل نظامی برای بدست گیری ابتکار عمل از طالبان  2 آموزش قوت های امنیتی افغانستان تا آنها بتوانند مسئولیت امنیتی کشور خود را بعهده بگیرند 3 کمک های ملکی برای توسعه بیشتر وحکومت داری مئوثر وهمکاری منطقه ای بخصوص با پاکستان بواسطه اینکه بهر دو طرف سرحد بهتر بتوانیم مئوفق گردیم .

 البته پیشرفت ها ی ما بکندی وبا هزینه گزاف بقیمت از دست دادن جان فرزندان مابدست می آید وهنوز پیشرفت های ما شکننده است  برای اینکه مطمئن شویم که جانب افغنستان میتواند مسئولیت امنیتی کشور خود را بدوش گیرد ما روی تعلیم وتربیه وارتقای ظرفیت نیروها ی افغانی تمر کز بیشتری خواهیم داشت ما پیام روشنی مبنی بر انتقال مسئولیت امنیتی به نیروهای افغان وخروج تدریجی نیروهای امریکائی در ماه جولای 2011 بدنیا فرستادیم که این پروسه از جولای 2011 آغاز والی سال 2014 به پایان خواهد رسید در آخرین نشست ناتو در لیسبون روی فراهم سازی کمک های آموزشی ومشورتی به نیروهای افغان در دراز مدت ناتومتعهد خواهد شد واز مجموع بررسی های خود چنین نتیجه خواهیم گرفت که برای پایداری واستمرار دست آورد های امنیتی نیاز جدی وتلاش مستمر برای پیشرفت های سیاسی واقتصادی در افغانستان وجود دارد ودر آینده تمرکز بیشتر ما روی فراهم آوری خدمات ابتدائی شفافیت وحساب دهی خواهد بود ما از روند سیاسی آشتی  باطالبان که از وابستگی شان به القاعده دوری کنند واز خشونت وجنگ دست بر دارند وقانون اساسی افغانستان را بپذیرند حمایت میکنیم ما یک همکاری استراتژیک جدیدی را با افغانستان آغاز خواهیم کرد تا بر مبنای آن بتوانیم اطمینان دهیم که ایالات متحده امریکا یک تعهد دراز مدت برای امنیت وترقی مردم افغانستان دارد ما روی روابط ما با پاکستان تمرکز خواهیم کرد دولت پاکستان میداند که در مناطق روستائی این کشور حضور ترورستان تهدید جدی برای تمام کشورها واز جمله خود پاکستان خواهد بود.

 مابکمک های مان به دولت پاکستان برای تقویت ظرفیت دولت آن بمنظور ریشه کن سازی ترورست ها ادامه خواهیم داد ما بفشار بالای رهبران پاکستان برای از میان بردن پناه گاه های امن ترورستان در مرز های این کشور ادامه خواهیم داد ما از انکشافات سیاسی واقتصادی پاکستان که برای حیات آینده این کشور اهمیت دارد حمایت خواهیم کردما با پاکستان به اساس استراتژی خود برای عمیق ساختن اعتماد وهمکاری مشترک باهم کار خواهیم کردوبه پروژه های مختلف که منجر به رفاه پاکستان میگردد همکاری بیشتری خواهیم کرد ما تلاش های خود برای تشویق همکاری میان افغانستان وپاکستان را سرعت خواهیم بخشید زیرا ایالات متحده امریکا بهمکاری که منجر به تقویت امنیت توسعه وعدالت در پاکستان شود متعهد است مقابله با هریک از این چالش های که من بر شمردم آسان نخواهد بودوروزهای دشواری راپیش روداریم. ماباید به استقامت وپایداری ما ادامه دهیم ما به فراهم سازی استراتژی ها ومنابع که سربازان وافراد ملکی ما برای پیروزی به آنها ضرورت دارند ادامه دهیم ما هرگز در راه رسیدن به اهداف خویش دوچار تزلزل وتردید نخواهیم شد وسر انجام به شکست دشمن خود موفق خواهیم شد.مابه همکاری ما با افرادیکه در راستای پیشرفت وآوردن صلح تعهد دارند ادامه خواهیم داد وبالاخره ما هر آنچه را که میتوانیم انجام خواهیم دادتا از امنیت و مصئونیت مردم امریکا اطمینان حا صل کنیم)

 رئیس جمهور امریکا در ارتباط به کاهش نیروهایش از افغانستان باز از حملات القاعده واسامه بن لادن در 11سپتامبر بر امریکا وقتل شهروندان کشورش یاد آورشده ومسئولیت آن را یکبار دیگر بدوش آنها انداخته واز پیروزی های نیروهای امریکائی در جنگ در افغانستان وعراق یادآوری کرده واز هزینه های جنگ وقربانی های مردم امریکا در عراق وافغانستان واز سختی های جنگ یادآورگردیده وتصمیم اعزام سی هزار نیروی اضافی وتازه نفس به افغانستان در اوائیل شروع حکومت خود را نیز یادکرده واز ادامه جنگ با سازمان القاعده وتعلیم وتربیه نیروهای افغان وآغاز خروج نیروهای امریکائی درماه جولای 2011

 از افغانستان اطمینان داده است. که در مرحله اول تعداد آنها را ده هزار نفر وانمود کرده وگفته: تا تابستان سال آینده 2012 سی وسه هزار سرباز امریکائی از افغانستان خارج خواهند شد بعد از واگذاری مسئولیت امنیتی به نیروهای افغان متباقی نیروهای امریکائی به باز گشت خویش بطور ثابتی ادامه خواهند داد ووطیفه نیروهای امریکائی در آینده از حالت جنگی بحالت پشتیبانی مبدل خواهد شد.وتا سال 2014 میلادی این روند تکمیل خواهدشد وخود افغانها مسئولیت امنیت خویش را بدوش خواهند گرفت واز پیروزی ها وشکست دشمنان خود ودستگیری نیمی از رهبران القاعده با همکاری پاکستان نیز یاد نموده وچنین گفته:ما خسارات جدی را به آنان وارد ساخته وپناه گاهای شان را اشغال وتصرف کردیم مگر چالش های بزرگ هنوز پیشروی ما باقی مانده که آنهارا فراموش نکرده ایم ما در حالیکه نیروهای خویش را از افغانستان خارج کرده ومسئولیت امنیت را به حکومت افغانستان واگذار میکنیم باید بحفظ دست آورد های خود به شدت توجه داشته باشیم ما این را بخوبی میدانیم که صلح رانمیتوان در سرزمینی تامین کرد که جز جنگ راه حل سیاسی را نمی شناسد ما از پروسه صلح دولت افغانستان وادغام مجدد بشمول طالبان حمایت کرده وموضع امریکا در قبال مذاکرات صلح را بشروطی که از سوی حکومت افغانستان مطرح گردیده که قطع رابطه باالقاعده وپذیرش قانون اساسی افغانستان باشد مرتبط دانسته واز آن حمایت میکنیم.

 واهداف آینده ما چنین خواهد بود: عدم موجودیت پناه گاه های که از آنها القاعده ومتحدینش علیه امریکا ومتحدینش حملات خویش را بتوانند اجرا کنند زیرا ما همیشه در جاده ها وکوهای افغنستان گزمه نخواهیم کرد این مسئولیت حکومت افغانستان است که بایداز قدرت خود جهت حفاظت از مردمش کار بگیردووظیفه ما ایجاد فضای همکاری مداوم با مردم افغانستان است وتلاش های ما شامل پناه گاهای امن ترورستان در پاکستان را نیز جزء از هدف ما قرار میدهد وبه پاکستان فشار خواهیم آورد تا با مشارکتش در این منطقه جنگ زده همکاری جدی بنماید ما تا حالا جان های 4500 تن از فرزندان خود را در عراق و1500 تن را در افغانستان از دست دادیم.

 طوریکه از صحبت های رئیس جمهور ایالات متحده امریکا دانسته می شود هدف از حضورنظامی امریکا در افغانستان مبارزه با دشمنانش که باعث کشتار  مردم امریکا گردیده بوده نه نا امنی فقر وناتوانی وعقب ماندگی افغانستان.وحضور نظامی امریکا در اصل بواسطه حفظ وتامین منافع ملی خود امریکا بوده وازهمین سبب بوده که درافغانستان حضور نطامی پیدا کرده است جائیکه آقای اوباما در قسمتی از صحبت های خود چنین میگوید: چرا ما به افغانستان حضور داریم؟بواسطه اینکه از آنجا القاعده حملات 11سپتامبر 2001 را سازمان داد وسبب کشتن 3000تن از انسانهای بی گناه در امریکا گردید واگر شورشیان بار دیگر در افغانستان مسلط شوند برای القاعده فرصت آن میسرمیگردد تا با استفاده از خاک افغانستان حملات بیشتری را  علیه ما سازمان دهند از این جهت من ازابتدا در مورد اهداف اساسی امریکا واضح وصریح بودم والبته این بمعنی نابود سازی تمامی تهدیدات امنیتی که متوجه افغانستان  است نمی باشد بواسطه اینکه تامین امنیت افغانستان وظیفه خود مردم افغانستان است که تامین امنیت کشور خود را خود بدوش گیرند ومادر افغانستان وپاکستان بدنبال دشمنان خود وشکست آنها هستیم تاخطری در آینده دیگر امنیت امریکا ومتحدینش را تهدید نکند لذا دیده میشود که حضور نظامی امریکا در منطقه بواسطه عشق به افغانستان وپاکستان ودل سوزی به مردم آنها نبوده بلکه بدنبال منافع ملی کشور خود شان امریکائی ها درمنطقه ما حضور دارند نه بواسطه نا امنی فقر وناتوانی وعقب ماندگی افغانستان وپاکستان چه در اصل هیچ کشوری عاشق رخساره مردم کشور دیگری نیست تا خود را بپایش قربان کند بلکه هر آنچه که منافع ملی کشور خودش تقاضی کند بدنبال همان خواهند بود وبس. حالا که امریکا توانسته رهبر سازمان القاعده اسامه بن لادن رابکشد وبه دشمنان خود خسارات وتلفاتی را وارد سازد دیگرمهم نیست که جنگ شان در افغنستان بمردم افغنستان چه خساراتی را وارد ساخته وچه تعدادی از مردم افغنستان را قربانی گرفته وچه آتشی را در افغنستان بر افروخته است ؟  بلکه مقصد وهدف خود شان که حالا تا حدی حاصل گردیده چیز های دیگربنظرایشان آن قدر مهم نیست لذا آنهایکه تصورمیکردند که گویا امریکا افغنستان را اروپا می سازد ودیموکراسی ومردم سالاری را در این کشور نهادینه می نماید وچنین وچنان میکند حالا می بینند که از این حرف ها هیچ خبری نبوده وحتی خود امریکائی ها بدنبال این هستند که باطالبان دردور میز مذاکره بنشینند( که نشستند) ومیخواهند مشکل خود را باطالبان حل کنند

 وموضوعات چون حقوق بشر حقوق زنان دیموکراسی وغیره جزشعار در عمل جایگاه خاصی نداشته ؟و.بطور کلی و خلاصه باید گفت اگر خود یک ملت نتواند ازخود دست آورد اساسی

 د اشته باشد بگفته عامیانه که میگویند: مال مردم گرد ریش است شعار دیگران بحال ما فائیده و سودی نخواهد داشت لذا اگر خود مردم افغنستان نتوانند در عمل حقوق اساسی ومدنی مردم خود رااعم از مرد وزن خودشان تامین کنند و دیموکراسی ومردم سالاری را در کشور خویش خود نهادینه بسازند و امنیت سرتاسری را در کشورشان خود تامین کنند وبه امید دیگران بنشینند توقع بی جای خواهد بود؟. چنانچه رئیس جمهور امریکا در ادامه صحبت خود به این مطلب اشاره کرده و میگوید: تامین امنیت در افغانستان وظیفه امریکا نیست بلکه این وظیفه خود افغانها است که باید امنیت کشور خود را تامین کنند -- امریکائی ها همیشه در جادها وکوهای افغانستان تا زمان نا محدودی گزمه نخواهند کرد تامین امنیت وحفاظت از مردم افغانستان وظیفه دولت افغانستان است نه وظیفه امریکا که این تذکربار دیگر بما هوشدار میدهد که باید روی پای خود ایستاده شد نه تکیه بر عصای دیگران.

بااحترام

سید محمد خیرخواه

افغانستان وجهان اسلام

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

افغانستان و جهان اسلام: 

 

                جهان اسلام اصطلاح وتعبیری است که بر سرزمین های اطلاق میشود که اکثریت ساکنین آنها را مسلمانان تشکیل میدهند . بعد از آمدن اسلام در افغانستان این سرزمین در توسعه ونشرفرهنگ وتمدن اسلامی خدمات شایانی را انجام داده وشخصیت های بزرگی را بجهان اسلام تحویل نموده ودر زمان بحران وتعرض به دین اسلام همیشه این سرزمین بعنوان سنگر داغ دفاع از اسلام قرار گرفته چنانچه تاریخ معاصر ما شاهد آن است که افغانستان در مقابل هژمنه وهجوم اعتقادی فکری سیاسی ونظامی کمونیزم چه قربانی های فراوانی داده که با الآخره بعد از سه دهه جنگ ومبارزه بی امان بیاری خدای بزرگ وثمره خون شهداء گلگون قبای افغانستان توانسته است  بشریت وجهان اسلام را از شر کمونیزم والحاد در حد توان خود رهائی بخشد وامپراتوری شوروی سابق را از هم بپاشاند که با این اضمحلال وفروپاشی کشور های خرد وبزرگ زیادی در جهان به استقلال وآزادی خود رسیدند.

 واز جانب دیگر طوریکه بهمه واضح وروشن است امروز زندگی هر جامعه وملتی در جهان بدون رابطه با سائیرجهان  وکشور های مختلف دیگر بطور مستقلانه امکان پذیر نبوده  و  دنیای امروزی ما دنیای روابط و همکاری­های متقابل میان دولت ها وملت ها بوده چنانچه کسی نمی­تواند از نقش همکاری­های منطقوی و بین­المللی میان کشورها و دولت­ها ومناسبات مختلف فرهنگی زبانی نژادی اعتقادی وخویشاوندی میان ملت ها انکار ورزد تا جایئکه می­توان ادعا کرد: که هیچ کشور و ملتی دردنیا نمی­تواند بتنهایی بدون روابط حسنه و همکاری متقابل با دیگر کشورها زندگی کاملاً مستقلانه داشته باشد زیرا خواهی نخواهی هر کشوری نسبت به کشورهای دیگر بنحوی احساس ضرورت و نیازمندی می­کند. چه زیبا و خوب می­بود اگر روابط کشورهای جهان با یکدیگر بر اساس حسن نیت، تفاهم و همکاری، برابری و برادری استوار بودی و هیچ کشوری نسبت به کشور دیگری احساس برتری و یا کمتری نکرده و از دید انسانی، خوشبینی و تفاهم و همکاری با یکدیگر چنین روابط انسانی وهمکاری متقابل داشتی و در نهایت انسان بتوانیستی از این طریق در جهان عاری از کشمکش ها و تنش ها زندگی کرده و خوشبختی­ها را صاحب شدی!

                کشور عزیز ما  افغانستان بعد از فراموشی و بحال خود رها کردن مدت طولانی بخصوص از سال 1991 الی سال 1994 از جانب جامعۀ جهانی که این ترک ورهائی منجر به عواقب ناگواری نه تنها در افغانستان بلکه در سطح جهان و منطقه گردیدکه امروز جامعۀ جهانی و افغانستان مشترکاً تاوان آن همه عواقب گذشته را می­پردازند که اگر دنیا افغانستان را فراموش نمی­کرد شاید امروز این همه مشکلات  دامنگیر جهان و افغانستان نمی­گردید با آن هم بعد از تشکیل کنفرانس بن و شکل گیری دولت مؤقت و انتقالی افغانستان توانست قدم­های را در سطح روابط خود با جهان و کشورهای منطقه و همسایه طوریکه آغاز شده بود ادامه دهد ولی حضور نیروهای خارجی و بین المللی در افغانستان و حضور اتباع کشورهای عربی و اسلامی در کنار سازمان القاعده و ادامه ی جنگ بین نیروهای بین المللی و این سازمان آن هم متاسفانه در سرزمین افغانستان از یکسو و اشتباهات اولی حکومت بوش در اوایل جنگ که جنگ را بتعبیری گویا بین اسلام و مسیحیت تلقی کرده بود از سوی دیگر (که این جنگ در سرزمین افغانستان متاسفانه ادامه داشت) این ها همه به عنوان عوامل منفی خواهی نخواهی اثرات منفی خود را بر بالای کشورهای محافظه کار عربی واسلامی وبخصوص ملل مسلمان داشت تا آن ها نسبت به افغانستان بنحوی احساس سردی و دوری کنند بخصوص شیخ های ثروتمند عرب که دست باز مالی نیز داشتند و می توانیستند جریان های ضد حکومتی را از نظر مالی کمک ویاری نیز کنند و بر دولت های خود اثر گذار باشند که خوشبختانه امروز بعد از گذشت چندین سال فکر می شود که شناخت کشورهای عربی واسلامی نسبت به افغانستان بخصوص با اعلان خروج وکاهش نیروهای خارجی از این کشور در حال تغیر مثبت بوده و ممکن شناخت و برداشت آن ها نسبت به افغانستان تا حدود زیادی تغییر کرده باشد بخصوص با آغاز  عملی کاهش وخروج نیروهای خارجی از افغانستان  و موضعگیری ها واقع گرا یا نه و استقلال طلبانه افغانستان  که انعکاسات خود را در بیرون از افغانستان در جهان اسلام نیز داشته و کشور های مختلف اسلامی از موضعگیری افغانستان نسبت بحضور و عملکرد نیروهای خارجی و بین المللی بطور مشخص معلوماتی دارند از اینجهت همه جهانیان  وبخصوص کشورهای عربی و اسلامی را ممکن به این درک واقعی وعلنی رسانیده باشد که افغانستان بعنوان کشور مستقلی از خود اهداف مشخص و معیین دارد و ملت مجاهد افغانستان گوش به فرمان هیچ قدرت خارجی نبوده بلکه منافع ملی کشورش هر آنچیزی را که تقاضا کند بدنبال همان است و بس. و در این راستا هر اندازه که دولت افغانستان بتواند نزدیکی روابط کشور خود را با کشور های اسلامی وعربی توسعه وگسترش بیشتری دهد بمنفعت افغانستان خواهد بود و این روند در آینده هر چه بیشتر اگر توسعه یابد سبب نزدیکی ما با جهان اسلام وملل مسلمان بیشتر خواهد گردید. و سزاوار آن است تا مثلیکه امروز روابط کشور ما با اروپا و امریکا و کشورهای منطقه و همسایه به استثنای بعضیها نیک وحسنه است با سائیرکشورهای عربی و اسلامی دیگر در حال انکشاف و رشد بیشتری قرار گیرد و در داشتن روابط سیاسی و بازگشایی سفارت خانه ها و قنسلگری های خود در کشورهای همسایه و منطقه وکشور های اسلامی دور ونزدیک بازنگری داشته باشیم (چه درک داشتن روابط حسنه باکشورها و سیاستمداران وزمامداران جهان تعبیر کلی از دیپلوماسی گفته می شود) که از گذشته ها تا امروز میان دولت ها موجود ومروج بوده است.

 نزدیکی کشور ما با کشورهای جهان و اهمیت قائیل شدن به همکاری های منطقه­ای وبین المللی وضرورت داشتن روابط حسنه ونیک با همه کشور ها از جمله اولویت قائیل شدن به همسایگان و جهان اسلام و جهان عرب که افغانستان جزء از جهان اسلام وستون مستحکم آن بحساب میرود بایست از جمله اولویت های روابط سیاسی کشورما بحساب رود. زیرا داشتن روابط حسنه و نیک و اعتماد متقابل میان کشورها ی جهان می تواند زمینۀ تأثیر گذاری افغانستان را در منطقه و جهان وبخصوص جهان اسلام بهتر وبیشتر مهیاء سازد .  و چهرۀ واقعی افغانستان را بهمه جهان وبخصوص جهان اسلام وعرب خوب تر وبهتر معرفی کند زیرا متأسفانه هنوز جهان وبخصوص کشور های عربی واسلامی از افغانستان شناخت درست و واقعی ندارند و عملکرد دشمنان افغانستان نیز بر این معلومات غیر واقعی افزوده است چنانچه مردم افغانستان قبل از 11 سپتامبر 2001 به مفهوم ترور و تروریزم آشنا ئی نداشتند وحتی در زمان جهاد بمقابل اتحاد شوری سابق با همه سختی های جنگ از این قبیل عملیات انتحاری و ترورستی ابداً استفاده نمی کردند که با آمدن ترورست های حرفه ای این تعبیر نامیمون نیز درفرهنگ سیاسی کشور ما راه پیداکرد و امروز متأسفانه و قتیکه نامی از افغانستان برده می شود گویاکه تروریزم و مواد مخدر بر ذهن ها تداعی می گردد که ایجاب می کند تا این مشکل برای مردم افغانستان مهم تلقی گردیده و در سطح ملی و بین المللی  جهت محو و تغییر این ذهنیت و معرفی چهرۀ واقعی افغانستان در جهان همۀ ما کوشا باشیم، دولت مردان، هنرمندان، نویسندگان، سینماگران همه و همه در تغیر این ذهنیت نقش اساسی خود را ایفاء کنند که با رفت و آمد هیأت ها، ارتباط میان علماء دینی و دانشمندان، اخذ و اعطای بورسیه های تحصیلی، اعزام دانشجویان به خارج از کشور، فعالیت های فرهنگی و ورزشی، تبلیغات رسانه ای، معاملات تجارتی، (صادرات و واردات)، مرغوبیت کالا ها تدویر نمایشگاهای تجارتی و فرهنگی، معرفی صنایع دستی افغانستان، آثار تاریخی و غیره هرکدام به نوبه­ی خود می­تواند ما را در این زمینه یاری رساند و نقش اساسی خود را داشته باشد تا باالاخره با سعی و تلاش همه جانبه مردم افغانستان این کشور بتواند چهره واقعی و موقعیت خود را که سرشار از مهمان نوازی، نیکی، بردباری، سعه صدر و تحمل پذیر است بار دیگر بدست آورد که این همه بستگی بهمت و تلاش ما افغانها دارد تا بجهان نشان دهیم که ما ملت با فرهنگ رشید و انسان دوست در جهان بوده و خواهیم بود. 

 

با عرض احترام سید محمد خیر خواه

شناخت شهید احمد شاه مسعود ازبعد ومنظر دیگری

شناخت شهید احمد شاه مسعود از بعد ومنظر دیگری :

جمله معروف است که میگوید: چشم هارا باید  شست وهمه چیز رابادید دیگری باید دید: این مقوله درشناخت واقعی زندگی احمدشاه مسعود قهرمان ملی کشور درست صدق پیدا میکند زیرا در دنیای که ما زندگی میکنیم معمولا مبینیم همه کس مشغول حمع آوری ثروت ومال خانه وزمین باغ ومزرعه شان وشوکت چه از راه مشروع ویا غیر مشروع  بودهُ وکسی بفکر دیگر چیزی جز اینها  نیست.

 تا جائیکه متاسفانه  چنین تصورو ذهنیتی ایجاد می گردد که اگر شهید احمد شاه مسعود هم امروز زنده می بود او هم ممکن مثل مایان به همین چیزها دل خوش میکرد. و مشغول زندگی شخصی خود می گردید.مگر تا جاییکه واقعیت های زندگی احمد شاه مسعود به ما نشان میدهد خلاف این تصور و ذهنیت را ثابت میسازد. چنانچه اگر به اسناد دوره جهاد ومقاومت شهید احمد شاه مسعود کوتاه نظری به اندازیم به این حقیقت پی خواهیم برد که مسعود شهید در تمام دوره جهاد وزندگی اش  حساب شخصی او از حساب بیت المال جدا بوده وتمام سرمایه وثروت و وسایلی که به بیت المال تعلق داشته در دفاتر جداگانه ای ثبت وراجستر بوده که بعد ازشهادتش همه این  ا سناد با امکانات و وسایل موجود بعد  از او باقی مانده است.چنانچه می بینید کدام باغ ویلا زمین مزرعه و حتی خانه شخصی از او به فرزندانش  باقی نمانده است.و در حقیقت پاک و وارسته زندگی کرده و پاک و  وارسته شهید شده که این مسائل و موضوعات متاسفانه درمطبوعات کشور کمتر انعکاس پیدا کرده  و تا حالا نویسندگان و پژوهشگران ما اگر  چیزهایی را درباره شخصیت او نوشته اند بیشتر بر مقاومت وسنگر داری و دلاوری وپایمردی دوران جهاد ومقاومتش متمرکز بوده و او را بیشتر یک فرمانده نظامی صاحب استراتتژی معرفی کرده اند.اما از جنبه های اخلاقی و عاطفی زهد و تقوا استغنا وانسان دوستی صلح خواهی پاکی و وارستگی او کمتر نوشته شده حتی بعضا در دوره حیاتش عده ه ای از رقباء و معاندینش چنین تلقی میکردند که گویا ا و و امثال او جنگجویان حرفه ای  بوده اند که بدون جنگ زندگی کرده نمی توانستند.ولی اگر به دوران زندگی پر ثمر و واقعی او توجه بیشتری صورت گیرد دیده خواهد شد که خلاف این ادعا او چقدر انسان با عاطفه و مهربان و صلح خواه خیر اندیش و بیزار از جنگ و در گیری  طرفدار صلح وارامی مردم افغانستان و جهان بوده.و  در ایجاد صلح و اشتی در کشورش چه  زحمتهای فراوانی بوده که او متحمل نگردیده است؟ و در همه حالات زندگی خود در ارتباط وبرخوردش با همه کس اعم ازاطفال اعضای خانواده ها و مردم محل و حتی یک کارگر ودهقان عادی وشبان گوسفند چرانی هم اگرداشته چقدر زیبا وانسانی بوده که به مجرد انس پیدا کردن هر یکی  از این اقشار جامعه خود به خود به او احساس نزدیکی ومحبت میکردند وگویا که با او از سال ها قبل اشنا بوده واو را میشناختند و با او از صمیم قلب احساس خودمانی می نموده اند.از این جهت در زمان حیات وآمریتش می دیدید: که مراجعین اوهمه کس بوده و هرکسی از خود درد وموضوع جداگانه ای داشته که با مراجعت به او می خواستند با او در میان بگذارند.

یکی راجع به مشکلات فامیلی اش با او صحبت میکرده و دیگری در مورد مشکلات محله و قریه اش وان دیگری راجع به جبهه و مجاهدینش خلاصه اینکه هر یکی مشکلات خود را با شخس او در میان میگذاشته.باری می دیدید: که مسعود با همه عظمت و مصروفیت های کاریش به یک بارگی به طور آنی وارد میدان فوتبال با جوانان میگردیده و با انها فوتبال بازی میکند. و با بازیکنان تیم مقابلش به شکل جدی مسابقه می دهد و بعضا می دیدید: با روشنفکران جوان بحث های گرم فلسفی و سیاسی دارد. و یا با نویسندگان و شاعران شعر وکتاب می خواند و راجع به شعرا و بزرگان ادبیات تبادله افکار میکند و احساس ارادتمندی خویش را به انها ابراز می نماید او صاحب چنان قلب پاک و رئوفی بوده که در قلبش هیچ عقده و کدورت وکینه ای نسبت به هیچ کسی وجود نداشته است.او همیشه برای همه انسانها  و به خصوص وطندارانش صلح وارامی را ارزو میکرده وچنان جهانی را می خواسته که در آن جهان جنگ و درگیری و خشونتی وجود نداشته باشد.او همان طوری که صلح و ارامی را برای مردم خود میخواسته است برای همه انسان های جهان ارزو داشته چنانچه یکی از همسایگان تاجیک تاجیکستانی ما اقای شکور جان ظهوروف وزیر سابق کار و اشتغال تاجیکستان ویکی از نمایندگان دولت تاجیکستان در مذاکرات صلح در  همه دوره های مذاکرات صلح تاجیکستان در باره نقش شهید احمد شاه مسعود در ایجاد صلح در تاجیکستان چنین میگوید: ما شب های زیادی تا صبحدم شاهد بودیم که شهید احمدشاه مسعود وپروفیسور استاد برهان الدین ربانی همرای رئیس جمهور تاجیکستان آقای امام علی رحمان و

 رهبرا وپوزسیون سابق تاجیکستان اقای سید عبد الله نوری مرحوم شبهای زیادی خواب نمیرفتند.و در باره جزئیات صلح تاجیکستان مذاکره و گفتگو می کردند.وحتی بسیاری وقت ها تا صبح روز بعد بیدار میبودند شهید احمد شاه مسعود به ماتاجیکان می گفت: که ازتجربه تلخی که ما در این سالهای در افغانستان داشتیم شما  پند بگیرید و از فرصت های موجوده خوب استفاده کنید و هر چه زودتر که امکان دارد به صلح برسید .زیراکه جنگ عواقب بسیار بدی دارد.زیرا همانطوریکه میدانید جنگ داخلی در تاجیکستان بعد از استقلال این کشور از اتحاد جماهیر شوروی سابق در تابستان سال1992  میان دولت و اپوزوسیون سابق اغاز گردید.و تا 27 ماه جون سال 1997 زمان امضای توفقنامه صلح تاجیکستان میان دو طرف  در مسکو ادامه پیدا کرد که در نتیجه هزاران نفراز مردم تاجیکستان کشته و بیش از یک میلیون نفر اواره و صد ها  هزار نفر  دیگر بی خانمان گردیدند. که امروز مردم تاجیکستان  همه ساله روز27  جون روز به امضا رسیدن سند توافقنامه نهای صلح تاجیکستان میان دو طرف را  بنام روز وحدت و آشتی ملی تاجیکستان جشن میگیرند و از این  روز یادبود میکنند و در این روز کنفرانس ها و میتینگ ها دایر نموده و از گذشته تلخ جنگ شهروندی و مزایای صلح و اشتی  ملی و یکدیگر بخشی یاد اوری  کرده  و بر حفظ ووحدت و اشتی ملی تاکید میکنند.و هر کدام بنوبه خود از نقش مثبت افغانستان وشهید احمد شاه مسعود در ایجاد مصالحه ملی در تاجیکستان به نیکی وخوبی یاد میکنند.

که افغانستان در شرایط بسیار سخت و دشواری توانسته کشور همسایه خود تاجیکستان را یاری و کمک نماید. چنانچه اولین نشست صلح و آشتی میان تاجیکان ( دولت اوپوزسیون ) به همکاری افغانستان و شهید احمد شاه مسعود و استاد پروفیسور برهان الدین ربانی رییس جمهور وقت افغانستان به تاریخ 17 ماه می سال  1995 میان رییس جمهور تاجیکستان آقای امام علی رحمان و رهبر اوپوزسیون سابق تاجیکیستان مرحوم سید عبدالله نوری در کابل انجام شده که به دنبال آن در ماه آگست همان سال پروتکل پرینسیب های اساسی صلح و آشتی ملی در کابل و دوشنبه به امضا رسید و در این پروتکل ها چارچوب آشتی ملی تاجیکستان طرح ریزی شده بود . که به دنبال  آن ملاقات دیگری میان رهبران دو طرف(دولت و اوپوزسیون )

بتاریخ 10 دسامبر سال  1996  در منطقه خوست ده ولایت تخار که زمینه ساز اصلی آشتی  ملی تاجیکستان به حساب می آید صورت گرفت که بعدا سند اصلی توافقنامه صلح در مسکو وتهران بر مبنای آن به امضاء رسید .ودرهمه این مراحل نقش شهید احمد شاه مسعود برازنده بوده چنانچه باز آقای شکورجان ظهواوف وزیر کار وامور اجتماعی سابق ویکی از نمایندگان دولت تاجیکستان درهمه دوره های مذاکرات چنین میگوید: ما در ملاقات خوست ده تخار لوایح و شرطنامه های بسیار مهمی را در این قریه دور افتاده  آماده میساختیم. ما در کنار لوایح مربوط به مذاکرات یک شرطنامه مهمی را نیز ساخته بودیم.که درباره تشکیل کمیته آشتی ملی  و آتش بس متمرکز بود ما چنان ‍پرتوکولی را آماده نموده بودیم که در آن مسائیل مهم نظامی داخل گردیده بود.که بعدا اساس همه کارهای آینده ما در پروسه  صلح واقع گردید بطور مثال دولت تاجیکستان عهده دار شده بود که به منطقه( طویل دره )وغرم حمله نکند و هر دو طرف قوت های نظامی خود را از مراکز نواحی  و شهر ها بیرون بکشند.  ومخالفین تعهد کرده بودند تا راه ها راباز واسیران رارهاکنند هر دوی این اسناد

 وتوافقنامه ها(حجت ها) در روز 11  دسامبر سال 1996 میان دو طرف به امضاء رسید آقای ظهوروف ادامه میدهد ومیگوید ما بسا شاهد بودیم که رئیس جمهورتاجیکستان آقای امام علی رحمان وپروفیسور برهان الدین ربانی واحمدشاه مسعود شهید وسید عبدالله نوری رهبر اپوزیسیون سابق تاجیکستان شب های زیادی تا صبح خواب نمی رفتند ومصروف کار ومذاکره بودند وبعضا تاصبح روز بعد هم بیدار می ماندند وبدین صورت رهبران دو طرف (دولت واپوزسیون) طی سه سال بهمکاری احمد شاه مسعود شهید ودولت وقت افغانستان توانستند چندین مرتبه باهم ملاقات کنند هفت مرتبه این ملاقات هابین رهبری دولت ورهبری اپوزیسیون بوده واز جمله دودیدار مهم شان در افغانستان صورت گرفته است که در این دو دیدار وملاقات اساس وپایه های صلح وتفاهم ملی تاجیکستان گذاشته شده که بعدا سنگ تهداب اصلی صلح تاجیکستان بحساب می رود که درسال1997 سند اصلی توافقنامه صلح بر مبنای همین مذاکرات وگفتگوها در مسکو به امضاء رسید که امروز از برکت صلح است که تاجیکستان  شاهد آرامی وانکشاف اقتصادی روبه رشد گردیده ونقش احمد شاه مسعود شهید در ایجاد  پروسه صلح وآشتی ملی تاجیکستان در تاریخ دو کشور بیادماندنی است. وراجع بزحمات وتپ وتلاش های احمدشاه مسعود در ایجاد مصالحه ملی در کشورخودش از آغاز تشکیل دولت مجاهدین وآمدن طالبان تا روز شهادتش میتوان کتاب های را نوشت که او چه زحماتی را کشیده تا بتواند راه را پیدا کند که سبب صلح وآرامی دائمی در کشورجنگ زده اش افغانستان گردد.

چنانچه تاریخ معاصر افغانستان خوب به یاد دارد که مر حوم شهید احمدشاه مسعود بواسطه ایجاد صلح وآشتی به تنهائی به ملاقات طالبان رفت وسعی کرد تا آنها را قانع سازد که دست از جنگ وبرادر کشی بکشند وبمصالحه حاضر شوند او تمام خواسته های طالبان را در مورد تطبیق شریعت اسلام ورفع پاتک ها وقومندان سالاری ها را پذیرفت ولی این طالبان بودند که یک خواسته خود را تکرار میکردند وآن هم تسلیم بلا قید وشرط تمام مجاهیدین به جریان طالبان در یک برنامه تاریک ومبهم که پژوهشگرونویسنده افغان محمد اکرام اندیشمند در باره اولین ملاقات شهید احمدشاه مسعود با طالبان چنین مینویسد ( شهید احمدشاه مسعود در روز 22 ماه دلو سال 1373 یک روز بعد از سقوط میدان شهر بدست طالبان بصورت ناگهانی وارد این شهرک گردید که سفر او نزد بسیاری از هوا داران وهمسنگرانش یک کار خطرناک ومتهورانه ای بود اوفقط با چند تن از محافظینش در حالی به منطقه تحت کنترل طالبان رفت که هیچ گونه تضمینی در امنیتش دیده نمی شد اما از نظر مسعود این سفر ومذاکره رو در روی ومستقیم با طالبان یک ضرورت اجتناب ناپذیری بود زیرا موصوف تا آن زمان از طریق هیات های اعزامی کابل که در مذاکره وگفتگو باطالبان در رفت وآمد بودند باطالبان ورهبران شان شناخت حاصل کرده بود در حالیکه او این شناخت را ناقص وغیر دقیق تلقی میکرد برای احمد شاه مسعود دسترسی به صلح وپایان بخشیدن به جنگ یکی از اولویت های بود که پای اورا در مذاکره باطالبان کشاند او میخواست مستقیما با طالبان که با شعار تامین صلح وختم جنگ پا بمیدان گذاشته بودند وارد گفتگوشود وبتوافق کلی وهمه جانبه دست یابد اما طالبان در این مذاکره بهیچ توافقی با احمد شاه مسعود نرسیدند ملا ربانی بعدا رئیس الوزراء حکومت طالبان وشخص شماره دوم در تحریک طالبان که از جانب طالبان با شهید احمد شاه مسعود مذاکره میکرد نا توانائی های دولت مجاهدین را در تطبیق شریعت اسلامی وتا مین امنیت بر شمرده او به احمد شاه مسعود توضیح داد که طالبان از هیچ تنظیمی حمایت نمیکنند وبا تنظیم وگروه خاصی هم دشمنی ندارند بلکه آنها خواهان ختم جنگ در کشور وتامین صلح هستند.

 طالبان معتقدند که یگانه راه رسیدن به صلح وتطبیق شریعت اسلام جمع آوری اسلحه از تنظیم ها وگروها مختلف است . احمد شاه مسعود از مذاکره با ملا ربانی درک کرد که طالبان تصمیم خلع سلاح او وسرنگونی دولت مجاهدین را نیز در سر دارند او در پایگاه طالبان با توضیحات ونطریات ملا ربانی به مخالفت جدی نپرداخت واظهار داشت که با برنامه واهداف تحریک  طالبان در خلع سلاح عمومی وتامین صلح موافقت دارد اما برای تحقق این مرام وبر نامه های بعدی بگفتگوهای گسترده ومستمری ضرورت است ) خلاصه اینکه احمد شاه مسعود شهید در تمام دوره حیات وزندگی خود خود را وقف افغانستان کرده بود واز عنفوان جوانی تا دم شهادتش دمی آرام وآسوده نیاسائید بلکه همیشه برای نجات مردم وکشورش سعی وتلاش زیادی انجام داد تا اینکه خداوندج افغانستان را از هیولای کمونیزم ازاد گردانید که نقش احمد شاه مسعود در آزادی کشورش از هیولای کمونیزم برازنده است وبازدر مقابله با افراطگرائی وتروریزم کمر همت بست وتا اخرین روز حیات از مبارزه دست بر نداشت تااینکه در این راه شهید شد که از خداوند بزرگ ج میخواهیم تا روح اورا در اعلی علیین جای دهد و جنت الفردوس را در آخرت ماوای اوگرداند واو را باانبیا وصالحین حشر نماید.

روحش شاد ویادش همیشه گرامی باد.                          

با عرض ارادت: سید محمد خیر خواه

سلام به دوستان

سلام خدمت دوستان عزیزم 

  

من بعدازاین ازطریق وبلاک خود بنام  ( baresh.blogsky.com  )در خدمت عزیزان  بوده و در آینده مطالب ومضامین خویش را ازطریق این وبلاک منتشر  خواهم کرد  

                                                              با احترام  

 

                                                      سید محمد خیر خواه

ارزوی ملت افغانستان

بشم الله الرحمن الرحیم 

 

 

                        آ رزوی ملت افغانستان صلح  

                       پایدار و دوامدار درکشوراست 

 

  

اگر جامعه­ای را که گرفتار بحران، جنگ، نزاع بی امنیتی، فقر، بی­سوادی و بی­اعتمادی باشد به انسان مریضی که گرفتار امراض گوناگون است شبیه بدانیم، قبل از اقدام بهر نوع تداویی لازم است تا امراض او تشخیص گردد که گرفتار چه نوع مرضی است بعد از تشخیص مرض میتوان بتداوی او اقدام کرد. همچنان جامعه که گرفتار جنگ منازعه و بحرانهای اجتماعی دیگری باشد در قدم اول لازم است تا عوامل منازعه و جنگ و بحرانهای اجتماعی دیگر همه ریشه با بی گردد. تا دانسته شود که چه عوامل باعث ایجاد جنگ، بی­اعتمادی و بحرانهای اجتماعی دیگر در آن جامعه گردیده   که بعد از تشخیص عوامل جنگ وبحرانهای اجتماعی دیگر میتوان راه­های جلو­گیریی از جنگ و بی اعتمادیی و بحرانها را جستجو کرد و به اقدام عملی دست یازید.

کشور عزیز ما افغانستان از مدت سالیان درازی است که گرفتار جنگ، اشغال نظامی «توسط اتحاد شوروی سابق» و بی­اعتمادی، نابسامانی و نا هجاری­ فقر و بحرانهای اجتماعی دیگر بوده است و متآسفانه هنوزهم جنگ در این سرزمینی بیداد میکند. آوارگی ها و خانه خرابی ها ادامه می­یابد صدای مدهش سلاح های مخرب جنک( انتحار وانفجار) در کشور هنوز خاموش نگردیده و از مردم قربانی میگرد و اگر مساعی هم جهت ایجاد صلح و ثبات از جانب مجامع ملی و بین المللی تا حالا صورت گرفته نتیجه دلخواه و مطلوبی را هنوز ببار نیاورده است البته که این بدینمعنی نخواهد بود که می بایست از مساعی صلح جویانه دست برداشت و به طبل جنگ همچنان نواخت و جنگ را ادامه داد. زیرا همة ما باور داریم که هر جنگی نهایت آن صلح است و در حقیقت جنگ بزرگترین مصبت در یک جامعه وکشور بوده که بنیاد جامعه انسانی را متزلزل ساخته و زندگی سر سبز انسان را درو میکند و از انسان مهر و عطوفت انسانی را میتواند برباید لذا می­بایست صادقانه و مخلصانه همه قلم ها و قدم ها در این مسیر بسیج گردد.تا چنان صلحی در کشور ایجاد گردد که دیگر جنگی را بدنبال نداشته باشد و طور نباشد که فقط جاها عوض گردد طوریکه تا حالا چندین بار چنین شده است عده اداره شهر ها را بدست گرفته و عده دیگر بکوه ها پناه برده و بتدریج به قریه ها سرازیر شدند و اداره قراء و قصبات را بدست گرفتند و با مساعد بودن شرایط محیطی و منطقه ای بجنگ خود توانستند ادامه دهند چه در کشور ما چنین شرایط همیشه موجود بوده لذا هر قدم که برای ایجاد صلح بر داشته می­شود باید اساسی و پایدار باشد و از امتیاز گیری و امتیاز دهی کرده بیشتر بصلح پایدار و دوامدار بطور اساسی فکر شود و همه عوامل، ریشه ها و انگیزهای جنگ و منازعه درست وصحیح ارزیابی گردد و به اصل مشکل جنگ توجه جدی صورت گیرد. صبر و حوصله مندی دست اندرکاران صلح درکشور متزلزل نگردد و هر دو طرف منازعه اقلاً بیک سلسله اصول اساسی عملاً پایبندی خود را نشان دهند.تا قدم­های بعدی استوارتر متین­تر بتواند برداشته شود زیرا جنگ چه از نظر اجتماعی و چه از نظر روان­شناسی هر دو یک پدیده مصیبت بار و زشت بوده که بر بالای انسان و جامعه به اجبار تحمیل میگردد که در اصل با کرامت انسانی انسان و جامعه هیچ نوع سازگاری و توافق ندارد و از نظر شرع مقدس اسلام هم اگر جنگ در جایی مشروعیت پیدا می کند جنگ دفاعی بوده نه تعرضی زیرا از نظر اسلام جنگ بذات خود هیچ حسن ذاتی نداشته چه جنگ ( قتل عبادالله و تخریب بلادالله است) که هیچ نوع زیبایی ذاتی ندارد و در یک کشور بار اصلی جنگ را مردم آن کشور بدوش میکشند که خانه هایشان خراب و فرزندان شان به قتل می­رسد تلفات انسانی، خسارات اقتصادی، هزینه­های عاطفی همه و همه مصیبت­های است که مردم گرفتار جنگ در یک کشور می­بایست همه را بپردازند، غرامت دهندگان اصلی جنگ( مردم) بوده در حالی که خوشان در ایجاد جنگ کمترین نقش را هم نداشته و ندارند ولی غرامت­های کلی جنگ را آن­ها می­بایست بپردازند چنان غرامت­های که طور اجباری بر دوش آن­ها تحمیل گردیده و برعکس تصمیم گرندگان جنگ (رهبران جنگی و سیاست مداران) بوده که خود شان هیچ نوع غرامت جنگی نمی­پردازند و اگر درجایی خطریی جان آن ها را تهدید کند ممکن راه های دیگری را جستجو کنند تا خود را از مهلکه جنگ نجات دهند در حالی که خود شان مسببان اصلی جنگ اند. البته مؤثرترین و مهمترین راه جلوگیری از جنگ و ادامه ای ناگوار آن بلند رفتن سطح شعور جامعه بوده که می تواند نقش مهم و اساسی را در جلوگیری از جنگ و ادامه آن داشته باشد. چه جامعه ا­ی روشن حساس و منور می­تواند با فشار همه جانبه بر بالای رهبران جنگی و سیاست مداران خود از وقوع و ادامه­ی جنگ جلوگیری کند و جنگ را به زودی متوقف و خاتمه بخشد چنانچه می­گویند در جریان جنگ امریکا با ویتنام این تظاهرات وسیع و فشار مختلف مردم امریکا بوده که بالاخره دولت وقت امریکا را وادار به خروج از ویتنام کرده و سبب توقف جنگ گردیده است در کشور ما هم می­توان با فشار بربالای جنگ طلبان به ایجاد صلح در کشور کمک کرد. و راه دیگری که می­تواند از جنگ و خشونت گرایی جلوگیری کند تعمیم فرهنگ صلح است که فرهنگ صلح می­تواند در تامین صلح و امنیت نقش اساسی خود را داشته باشد. بخصوص در جوامع گرفتار جنگ های طولانی که در چنین جوامع تعمیم فرهنگ صلح در اولویت کاری همگانی می­بایست قرار داشته باشد و تمام منابع و امکانات باالقوه و باالفعل موجود در کشور جهت تحقق صلح و آشتی به کار گرفته شود و حتا در مؤسیسات تعلیمی و آموزشی (مکاتب و مدارس) مضمونی درسی بنام (مبانی صلح) در نصاب تعلیمی مکاتب و مدارس گنجانیده شود. تا فرهنگ صلح و آشتی همه جانبه تعمیم یافته و فرهنگ جنگ و منازعه بتدریج کاهش پیدا کند و جای خود را به فرهنگ صلح و آشتی بدهد و علماء دینی در این مسیر میتوانند نقش اساسی داشته باشند. و هر قدر سرمایه گذاری هم اگر در  این زمینه صورت گیرد بهدر نخواهد بود و اثرات مثبت خود را میتواند به جای گزارد،. زیرا جنگ پدیده شوم و نامیمون است که از جمله بدترین اختراعات انسانی است که بکرامت ذاتی انسان سازگاری ندارد جنگ زندگی انسان را نابود کرده دونیا را برای او جهنم می­سازد فکر و اندیشه انسان را منقلب گردانیده و انسان را به ستیزه جویی و انتقام گیری بیشتر وا میدارد طوریکه روان فرد و جامعه را متقلب ساخته درست را نادرست و نادرست را درست می نمایاند. اثرات منفی جنگ حتی ارزش­های انسانی و معنوی را کم رنگ ساخته فکر و اندیشه انسان را به انحراف می­کشاند. انسانیکه تا دیروز همنوعان خویش را بدیده قدر می­نگریست امروز بواسط جنگ از همه وجودش تنفر و انتقام گیری بمشام میرسد. همنوائی انسانی دوستی، غم شریکی برادری هموطنی همه و همه بفراموشی سپرده شده و بجز از انتقام گیری و ادامه جنگ و خون ریزی بشتر بچیزی دیگری فکر کرده نمی­تواند لذا ایجاب میکند تا فرهنگ صلح طور جدی در جامعه همگانی شود تا همه زوایای تاریک و دور افتاده کشور. از این نغمه روح پرور و دلنواز مستفید شوند و عملاً بمراکز تعلیمی و تربیوی مراجعه شده و از آنجا کار آغاز گردد تا نسل جوان کشور که در هر دو طرف جنگ قربانیان اصلی جنگ هستند بتوانند از مزایایی صلح همگانی بهره مند گردند تا بدین وسیله از حس انتقام گیری و تنفر کاسته شده و حس خوشبینی و مدارا گری جایگزین آن گردد و از اعمالیکه باعث برانگخته شدن احساسات و جریحه دار شدن اعتقادات مردم میشود طور جدی پرهیز گردد و از مبانی اخلاقی و دینی دین مقدس اسلام که دین صلح و برادری است طور کامل استمداد جسته شده چه در دین مقدس اسلام رفتار نیکو بادیگران و همزیستی مسالمت آمیز و زندگی در صلح و آرامش اصل و اساسی زندگی بشری را تشکیل داده جنگ و درگیری حالت غیر طبعی و عارضی بین انسانها بحساب میرود و آنهانیکه از اسلام صرف جنگ و خصومت را درک و برداشت می نمایند در حقیقت اسلام را درست نشناخته اند زیرا از نظر اسلام طوریکه گفتم هیچ زیبایی و حسن ذاتی برای جنگ وجود ندارد و در جای اگرجنگ مشروعیت پیدا میکند فقط بواسط دفع و رفع ظلم و تجاوز بوده نه بواسطه تعدی و ستم بدیگران زیرا صلح و زندگی مسالمت آمیز حالت اصلی زندگی انسانی را تشکیل داده و زمینه ساز توسعه و همکاری و تساند اجتماعی بین انسانها میگردد و در سایه صلح میتوان بهتر زمینه همکاری بیشتر و نوع دوستی عمیق و واقعی­تری را بین انسانها ایجاد کرد لذا بصراحت گفته میتوانیم که از نظر اسلام زندگی صلح آمیز و همزیستی مسالمت آمیز اصل و اساس زندگی بشری را تشگیل داده و و از اهداف اصلی آن است زیرا در سایه صلح بهتر میتوان پایه ها مهر و محبت و نوع دوستی بشری را اساس گذاشت و جهان عاری از جنگ و خشونت را باهمکاری یگدیگر ساخت.

  با احترام  سید محمد خیر خواه