جناب وزیر امورداخله ما حرف های خودت را باور کنیم یا لنگ های خروس را :

جنا ب وزیرامور داخله ما حرف های خودت را باور کنیم یا لنگ های خروس را ؟
-----------------------------------------------------------------------------------------------
گویند در یک قریه مرغ دزدی پیداشده بود که مخفیانه مرغ ها وخروس های همسایه های خود را دزدی میکرده اتفا قا روزی مرغ دزد خروس یکی از همسایه های خود را دزدیده ودر زیر چپن وبالا پوشش زیر بغل خود پنهان کرده وروان بوده است مگر چون لنگ های خروس دزدیده شده دراز بوده از دور دیده می شده .مردم قریه اورا در این حالت دیدند که تند و شتابان روان است مرغ دزد که متوجه جریان شده بوده شروع به قسم خوردن کرده که به والله وبا الله من خروس دزد نیستم وچنین وچنان – همسایه هاکه همه جمع شده بودند رو به خروس دزد کرده وگفتند : به والله ما هم نمیدانیم که قسم های خودت را باور کنیم ویا لنگ های دراز خروس را ؟ حالا ما هم به والله نمیدانیم که حرف های خودت را باور کنیم یا متن مکتوب واسناد منتشرشده ه آقای مخکش وامثال آن را فقط همینقدر به شما جناب وزیر وسران وبزرگان حکومت وحدت ملی توصیه میکنیم : که کشمکش های قومی وزبانی خلاف فلسفه واسم حکومت وحدت ملی بوده وبه نفع مردم کشور ما نبوده و نیست . لطفا – لطفا – لطفا – از آنها اجتناب کنید واین قضیه وامثال آن را جدی گرفته ودرست ودقیق پیگیری نمائید وبه مرتکبین آنها جزای لازم وسنگینی بدهید وگرنه عواقب خوبی را بدنبال نخواهد داشت ونا گفته نباید گذاشت که را قم این سطور نه پشتون است ونه تاجیک ولی نمیتواند کشمکش بیجا بین برادران وخوهران واقوام برادر در کشور خود را تحمل کند چطور میتوان تحمل کرد ؟ در حالیکه همه ما در یک مسجد ومحراب باهم خدای واحدی را عبادت میکنیم وبه پیامبر بزرگش ایمان وباور داریم ودر یک سرزمین واحدی بنام افغانستان زندگی میکنیم ودر قبرستان واحدی اموات وبزرگان خود را دفن میکنیم ودر غم وشادی یگدیگر خود را سهیم وشریک میدانیم ومدت قرن ها است در کنار هم زندگی وبوده باش داریم وهمه باهم خویشاوندی وقرابت های فامیلی داریم فرزندان ما از پدر ومادر مشترکی بدنیا آمده ومی آیند و..... و.. پس چطور میتوان امروز این لکه ننگ ( کشمکش قومی ) را تحمل کرد تا میان این قوم وآن قوم کشمکش وجود داشته باشد ؟ و ما خود آتش بیار این معرکه ننگین گردیم ؟ والسلام

بعثت حضرت محمد (ص) به پیامبری :

 

بعثت حضرت  محمد صلی الله علیه وسلم به رسا لت وپیامبری :  

حضرت محمد ( ص ) دردوازدهم ماه ربیع الاول ( پنجا وسه سال قبل از هجرت بمدینه منوره ) و مطابق بتاریخ 570 میلادی جهان بشریت را بنور تولد خود منور ساختند که هم زمان باتولد آن حضرت (ص) در جهان آن روز تحولات وواقعات شگفت انگیزی   پدید آمد از جمله آتشکده زردشتیان خاموش وقصر کسری شکست وتزلزل در بت ها وبت پرستان بمیان آمد حضرت محمد (ص ) در خانواده عبدالمطلب از طائیفه قریش بدنیا آمدند اسم پدر شان عبدالله بن عبدالمطلب واسم مادرشان آمنه بنت وهب بود هنوز تولد نیافته بودند که پدر شان وفات کرد وبا یتیمی بزرگ شدند در دوران طفولیت ونوجوانی خود مشکلات ومصیبت های زیادی را پشت سر گذشتاندند – هنوز به سن رشد وجوانی نرسیده بودند که مادر وجد مهربان شان عبدالمطلب نیز دنیا را وداع گفتند که بعد از آنها مسئولیت آن بزرگوار به دوش ابوطالب عموی شان افتاد – دوران طفولیت ونوجوانی خود را با رنج وزحمت فراوان سپری کردند جناب شان از طفولیت در بین مردم به اخلاق پسندیده وحمیده شهرت داشتند وبا اخلاق نیکوی خود توجه مردم را بخود جلب کرده بودند مردم با ایشان اعتماد واطمینان کاملی داشته  وبنام محمد الامین ایشان را میشناختند ودر دوران جوانی خود سفرهای را در اطراف  حجاز بخصوص در شام انجام دا ده بودند ودر سن جوانی خود با اخلاق نیک وپسندیده خویش توانسته بودند تا مسائیل ذات البینی مردم را حل کنند ومردم برای حل مسائیل خود به ایشان مراجعه میکردند بیشتر اوقات  خود را در عالم تفکر واندیشه بسرمیبردند – تفکر در جهان وخلقت کائینات -  تفکر در باره لجنزار شرک وفساد وراه اصلاح آنها – تفکر در عالم آفاق وزیبائی ها کائنات وطبیعت -  وقدرت خالق لا یزال وپدید اورنده آنها – تفکر در باره انسان وراه اصلاح وهدایت آن  اگر خواسته باشیم  جامعه آن روز عربستان را بدانیم بهتر است تا از زبان حضرت جعفر بن ابی طالب پسر عموو یار گرامی آن حضرت (ص) بشنویم که او در این باره چنین میگوید : قبل از بعثت ان حضرت (ص) بمقام رسالت وپیامبری ماقومی بودیم – جاهل که بت ها را عبادت میکردیم – خود مرده هارا میخوردیم – فحشا ء را انجام میدادیم – صله رحم را قطع کرده بودیم – بریکدیگر ظلم وجفا میکردیم – همسایگان را فراموش نموده بودیم – اقویای ما ضعفارا میخوردند ما در چنین حالتی بسر میبردیم تا اینکه خداوندج برما پیغمبری  را از نفس خودما بر ما فرستاد وبمصداق آیه قرآن کریم که فرموده است

 ( ای مومنین بشما رسولی از نوع ونفس  خود شما فرستاده شده دشوار است براو رنج شما – حریص است بر هدایت شما وبرشما مومنان بسیار بخشاینده ومهربان است 1) که ما صدق وامانت داری – عفت ونسب اورا میشناختیم وبپاکی وطهارت او عقیده وباور داشتیم وداریم اوما را بسوی توحید وعبادت خداوند بزرگ ویکتا ج  وترک شرک وبت پرستی ها دعوت کرد ومارا بصداقت وامانتداری – صله رحم – حسن همجواری – خوداری از ریختاندن خون ناحق خود داری از ازدواج محارم –امر کرد واز فسق وشهادت ناحق – خوردن مال یتیم – قذف محصنات مومنات واز شرک آوردن بخدای واحد ویگانه و اطاعت ازطاغوت نهی کرد وبه توحید وخدا پرستی خدای واحد ولا شریک - واقامه صلاه - ودادن زکوات وصوم رمضان -  وجهاد فی سبیل الله -  وامر با المعروف ونهی عن المنکر وباقی اعمال صالحه امر وهدایت فرمود که ما بر پیغمبری او تصدیق کرده وایمان آوردیم وآن چیزیکه از نزد خداوندج بما آورده بود همه را تصدیق واطاعت کردیم حلال خدا را حلال وحرام خدا را حرام دانسته وبر آنها عمل کردیم . زیرا مشرکین عرب قبل از بعثت محمد (ص) به پیامبری در لجنزار شرک وفساد غوطهور بودند واز این حالت خود نمیخواستند تا کسی آنها را دور ساخته ونجات دهد زیرا فکر میکردند که این حالت بزعم خود شان آزادی تلقی گردیده ونمیخواستند که این حالت از ایشان سلب گردد زیرا کسی که آنها را را از این حالت بیرون کشد او قدرت ظاهری وشان وشوکت شان را صاحب میگرددودیگر بزرگی قوم از دست شان خارج میگردد لذا برا ی ممانعت وجلوگیری از دعوت وهدایت ورهنمائی  پیامبر اسلام راه های مختلفی را پیشه گرفتند از طریق زور وفشار گرفته تا راه های حیله وتزویر – تهدید وتطمیع تا جایکه بنزد ابی طالب عموی شان آمدند وگفتند : که برادر زاده ات را مانع شو- وگرنشوی ما با تو وقبیله تو قطع رابطه وصله رحم وقطع مناکحه ومعامله ومحاصره وانحصار مواد ارتزاقی خواهیم کرد که این کار را هم کردندوبه آن هم اکتفا نکرده مکررا آمدند که به برادر زاده ات بگو که چه میخواهد هر چیزیکه میخواهد ما حاضرم برایش میدهیم بشرطیکه او از این کار دست بردارد اگر زن میخواهد بهترین دختر های قریش را بنکاح اودر می آوریم – واگر پول وسر مایه میخواهد هر قدر که خواسته باشد در اختیارش میگذاریم که هیچ یک از این پیشنهاد های شان فائیده نبخشید وهمه توطئه ها وموانع شان بی اثر ماند تا اینکه اقدام بقتل آن حضرت زدند وخواستند که ایشان را با توطئه مبنی بر اینکه از هر خانواده یک جوان با یک شمشیر در دست گرفته ودر قلب شب برآن حضرت حمله کنند وایشان را بقتل برسانند تاخون شان پایمال گردیده وخاندان ابی طالب نتوانند که قصاص وتلافی این کار را بنماید که بر این توطئه نیز موفق نشدندوخداوند ج نور هدایت خود را علی رغم همه مخالفت ها متجلی گردانید وبنور اسلام جها منور گردید

    

آغاز وحی برای پیامبر بزرگ اسلام (ص) :

 پیامبر اسلام برای تفکر واندیشه در عالم هستی ومشاهده قدرت لایزال الاهی بعضا در گوشه های خلوت بتفکر فرومیرفتند روزی ان حضرت در گوشه از غار حراء در جهانی از تفکر فرورفته بودند که ناگهان ملک مقرب الاهی یار دیرین انبیاء چون ابراهیم – موسی – وعیسی علیهم السلام بر ایشان با پیام خداوندج نازل گردید وپیامبر را در آغوش گرفت و فشارداد وبر اوگفت : بخوان واو در جواب گفت من خواننده نیستم باز بتکرار گفت : بخوان بنام پروردگارت که خلق کرد وانسان را از خون بسته آفرید (1) که بعد از نزول اولین آیات وحی بر محمد (ص) بواسطه سنگینی وبزرگی این امانت بر پیامبر اسلام (ص)  ایشان بحالت مضطرب وپریشان به خانه خود برگشتند وبه همسر مهربان خود ام المومنین خدیجه الکبری فرمودند : زملونی زملونی ) مرا به پوشانید مرا بپوشانید وتا مدتی این تاثیر سنگینی وحی ورسالت خدائی بروجود بزرگوار ان حضرت باقی بود ولی دیگر این امانت بزرگ به ایشان سپرده شده بود وباید اورا بعد از قبول به مردم میرساند ودر این راه کمر می بست این است که بتعقیب اولین آیه وحی آیات دیگری پی در پی بر ایشان نازل گردید وایشان را هشدار ومامور ساخت تا قیام وحرکت نماید  ( یا ایهاالمدثر قم فا نذروربک فکبر وثیابک فطهر والرجز فاا هجرولاتمنن تستکثر ولربک فاصبر (2) که ای مرد جامه بخود پیچیده برخیز وهشدار ده ( انسانها را) وخدایت را ببزرگی یادکن وجامه هایت را پاک وتمیز گردان واز پلیدی ها دوری کن – منت مگذار وزیاده روی مکن وبرای پروردگارت صابر باش .)

بدین صورت است که محمد صلی الله علیه وسلم از جانب خداوند ج به اعلان وابلاغ رسالت خویش مامور میگردد وبر اوهشدار داده میشود که دیگر زمان نشستن گذشته باید بر خیزد ودست بکار شود وخود را آماده مبارزه گرداند وطهارت وپاکی را پیشه خود سازد وبرای اعلای کلیمه خدا برخیزد . از گناه ومعصیت دوری بجوید برکسی منت مگذارد استقامت وصبر پیشه کند که این پیام وامر خداوند ج بر پیامبرش نمایانگر این حقیقت  است که وظیفه بس عظیم وبزرگی بر دوشش گذاشته شده که باید تحملش کند – استقامت وپایداری از خود نشان دهد – صبور وبرد بار باشد – پاک ومطهر از عیوب ظاهری وباطنی باشد زیرا چنان وظیفه سنگینی وامانت بزرگی بر دوشش گذاشته شده که با ر سنگینی آن را  قدرتمند ترین موجودات عالم هم تحمل کرده نتوانسته  واز آن عاجز مانده واباء ورزیدند  ( لوانزلنا هذا القران علی جبل لرئیته خاشعا متصدعا من خشیته الله  ( 1 ) که اگر این قرآن را خداوندج برکوهی هم نازل میگردانید حتما میدیدی که آن کوه خاشع ونرم وپاره پاره شدی از خشیت وخوف الله (ج) که این بار سنگین وامانت بزرگ را زمین وآسمان وکوه ها همه  تحملش نکرده ونپزیرفتند واز آن اباء ورزیدند واین انسان بود که این امانت بزرگ را پزیرفت وقبولش کرد ( 1) سوره حشر آیه 21

آغاز دعوت به اسلام :

بعد از اینکه خداوندج حضرت محمد صلی الله علیه وسلم را به پیغمبری برگزید وانتخابش کرد  ابتدا مامور گردانید تا مردم را در راه خد دعوت کند وآنها را در این را ه بشارت وبیم دهد ودر اول از خود وخیشاوندان واقرباء خود آغاز کند که بدین منظور محمد علیه الصلاه والسلام خاندان عبد المطلب را بشمول مردان وزنان – کودکان ونوجوانان همه شان را جمع کرد وبر ایشان چنین خطاب نمود : ای قبیله عبد المطلب وای فاطمه دختر محمد ص وای صفیه دختر عبد المطلب ای بزرگان وخوردان خاندان عبد المطلب : بدانید وآگاه باشید که من از جانب خداوند ج مامور شدم تا شما را بسوی ایمان بخداوند ج وتصدیق پیغمبرش دعوت کنم که این دعوت پیامبر اسلام را آنهایکه نصیب وبهره از ایمان داشتند پزیرفتند وبخداوند ج وبه پیامبرش ایمان آوردند واورا تصدیق کردند وکسانیکه نصیب وبهره ای از ایمان نداشتند این ندا ودعوت پیامبرش را نپزیرفته وبا او به مبارزه – عناد وسر کشی بر خواستند . در مراحل اول بیشتر جوانان وانسانهای تهی دست ومظلوم به اطراف پیامبر اسلام جمع شدند چنانچه مورخین میگویند : از جوانان علی ( رض) واز زنان خدیجه ( رض) واز بزرگان ابوبکر ( رض )  از جمله کسانی بودند که در اول به ندای اسلام ومحمد (ص) لبیک گفتند وایمان آوردند وپیامبری آن حضرت را تصدیق کردند جوانان چون بلال حبشی – عمار ویاسردر این راه بحیث پیشتازان واسوه های مقاومت شهرت یافتند

شعار های خسته کننده ونا ممکن :

شعارهای خسته کننده وناممکن ؟                                                          

 در بین جامعه ما یک عادت نا پسندی از گذشته ها تا امروز موجود بوده که همیشه خود را بزرگ می پنداریم وبر هیچ افتخار میکنیم چنانچه اگر در صحبت های روزانه عامیانه مردم خود دقیق شوید می بینید که ذهنیت اکثر ما بر این است که همیشه همه چیز خوب را ما داشته وداریم به تعبیر مرحوم ( رحمان بابا ) – خورم سورسک خیال دحلواکوم تر کومه؟ نان جوین  میخورم وخیال حلوای شیرین میکنیم تا به کی ؟  علم – دیانت – شجاعت – غیرت – وطن دوستی و...و...   همه را ادعا میکنیم که ماداریم در حالیکه نود در صد مردم ما بی سوادند نه از امروز بلکه از زمانهای متمادی ومتوالی وآنهایکه سواد دارند چه  سوادی دارند ؟ حتی برداشت تعدادی از علماء دینی ما از مساپیل دین بحدی نا موزون است که دین اسلام را بعضا  به حرج مواجه میگرداند وسبب دوری مردم از دین میگردد ؟ شجاعت افغانی ؟  کدام شجاعت ؟ شجاعتیکه توان تامین امنیت خانه خود را نداریم ومحتاج دیگرانیم تا خانه مارا تامین امنیت کنند ؟  - غیرت ؟  کدام غیرت ؟ همان غیرتیکه روزانه  زنان خود را لت وکوب کنیم وآنها را از حقوق حقه وشرعی وانسانی شان همیشه محروم سازیم ؟ - وطن دوستی ؟ آیا واقعا ما وطن دوستیم ؟ همان وطن دوستیکه خارجی ها میلیارد ها دالر برای ساختن وطن ما بما کمک کردند تا ما وطن خود وشهر های خود را بسازیم  مگر وطن دوستی ما همین بوده که همه کمک های جهانی را غارت کنیم ؟ وسنگ روی سنگ در کشور خود نگذ اریم وهمه کمک های خارجی ها را در بست بخارج کشور انتقال دهیم بگفته آشنای قدیمی ما که گفته بود ( اگر دزدی هم میکنید در داخل کشور اقلا مصرف کنید پروا ندارد ؟ )وبخارج کشور انتقال ندهید ؟ هیچ فراموش نکردم شعار های را که بعضا سر داده می شد : وممکن که هیچ زمانی هم تحقق نیابد ولی سر میدادند ( اسلام صد در صد ویا هیچ ) حکومت عدل الاهی – عدالت عمری – غیرت افغانی – جهان وطنی – هرملک ملک ما است که ملک خدای ما است – حاکمیت لشکر خدا در سرزمین خدا -  لوی افغانستان ویا افغانستان بزرگ و......و... حالا خدا کند که ما تواناپی آن را هم داشته باشیم که عدالت نسبی را در کشور خود تامین کنیم  عدالت عمری سر جایش باشد وبتوانیم افغانستان را در محدوده جغرافیاپی موجود حفظ کنیم واز راکت پراکنی همسایگان جلوگیری کرده بتوانیم وقسمت از خاک موجود در محدوده جغرافیای کشور خود ما مورد منازعه ومناقشه قرار نگیرد   والسلام  

صفات انبیاء علیهم الصلاه والسلام :

 

 

 

                                                                                 صفات انبیاءعلیهم الصلاه والسلام :

                                 صفاتی را که انبیاء علیهم السلام به آنها متصف اند عبارت است از –                                              

                                  1-  عصمت :                                                                                                                                                

 البته عصمت انبیا ء علیهم السلام  , ماننده عصمت ملائکه نبوده که در وجود شان غرائز شهوانی وانسانی وجود نداشته باشد چه در واقع ملائکه قدرت ارتکاب گناه ومعصیت را ندارند ونمیتوانند گناهی را انجام دهند ولی از انبیا الاهی این چنین نیست وهمچنین برای مراقبت انبیاء ع کدام ملک غیبی موظف وماموری موجود نبوده که ایشان را جبرا وکرها از ارتکاب گناه ومعصیت باز دارد بلکه انبیا (ع )بازهد وتقوا وقوت ایمان وروح ومعنویت قوی که داشتند برای شان تقوا وپرهیز گاری ملکه گردیده بوده بحدیکه بمرحله مصئونیت ومعصومیت از گناه رسیده بودند واز ایشا ن بواسطه امین بودن شان در امر رسالت  کدام گناه ومعصیتی سر نمی زده است از این جهت انبیا ع از گناهان صغیره وکبیره از همه  معصوم بوده  اند واز ایشان اشتباه وکناه سر نمی زده است وتکلیف رسالت خویش را که از جانب خداوندج بردوش انها گذاشته شده بوده بوجه احسن بدون هیچنوع اغماض وسهل انگاری وچشم داشت مادی  انجام میدادند                                                                        

 دوم امین بودن انبیا ء (ع ):                                                                                                                         

 در پهلوی صفات نیک وخجسته دیگریکه انبیا (ع )به آنها متصف بودند صفت امین بودن از جمله صفات برجسته انبیاء  بوده  که اگر نظری به  سیرت وزندگی  پیامبران علیهم السلام انداخته شود دیده خواهد شد که  همه شان اشخاص معتمد وامینی بودند چنانچه  پیامبر بزرگ اسلام قبل از بعثت شان به پیامبری بنام محمد الامین در بین مردم  شهرت داشته اند                                                                               

 سوم صلابت وقاطعیت انبیا (ع) :                                                                                                            

 تمام انبیا (ع) در راه خود ودر شریعت خود ثابت قدم وقاطع بوده اموریکه از جانب خداوندج به آن امور مامور وتوظیف می شدند باصلابت وقاطعیت تمام انجام میدادند قاطعیت حضرت موسی (ع ) در مقابل فرعون وابراهیم (ع ) در مقابل نیمرود وقبول انداختنش در آتش وقاطعیت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم در مقابل مشرکین به این فرموده شان (که اگر شمس را بدست راست من ومهتاب را بدست چپ من قرار دهید از راهیکه در پیش دارم برنخواهم گشت ) قاطعیت شان را بهتر بما آشکارا    میسازد                                                                 

  چهارم تحرک ورهبریت :                                                                                                                  

 انبیا ء (ع ) در امور رسالت وپیامبری وتکالیف آن در تمام دوران رسالت خود فعال ودر حال تحرک وانجام وظیفه بوده ووظائیف عمده وبزرگ را خود شان شخصا عهده دار میگردیدند ماننده موضوعات جنگ وصلح انعقاد پیمانها و رهبری عملی نظامی و سپاه ولشکر وپیروان خویش را ماننده رهبری پیامبر بزرگ اسلام لشکر مسلمانان را در تمام غزوات  شان                                                          

 پنجم مبارزه دائیمی باشرک – ظلم وفساد :                                                                                               

 اگر به سر گذشت انبیا (ع ) از منظر قرآن کریم به بینیم از مبارزه حضرت آدم (ع )با ابلیس وحضرت ابراهیم (ع) بانمرود حضرت موسی (ع) بافرعون وانبیاء دیگر با عاد وثمود وطاغوت ها وستمگران زمان شان وحضرت محمد صلی الله علیه وسلم با ابوجهل وابولهب ودیگر سران کفر ونفاق را خوب میتوانیم آگاه شویم که انبیا (ع) همیشه علیه شرک – ظلم وفساد ورزائیل اجتماعی واخلاقی همیشه  در مبارزه بودند وباهمه مشقت ها وسختی ها استقامت وپایداری میکردند که تعداد زیادی از انبیا ء الاهی در این راه جان دادند که قرآن کریم از قتل انبیا (ع) چنین یادآوری

میکند  ( وقتلهم الانبیا بغیر الحق ) 1   کشتن شان انبیاء الاهی را بناحق                                                                                                                  

 ششم ساده وعادی بودن زندگی شخصی انبیا (ع) :                                                                                        

 انبیا (ع) چون بشر بودند ماننده دیگر افراد بشر میخوردند ومی آشامیدند وازدواج میکردند وقبل از بعثت به پیامبری ماننده افراد دیگر جامعه خود به شغل وکاری که از آنطریق بتوانند معیشت وزندگی خود را تامین نمایند ماننده صنعت مالداری کشاورزی تجارت وغیره مشغول میبودند وبعد از رسالت باز هم زندگی انبیا (ع) بدون تکلف ودبدبه ظاهری سپری می شده است .

 هفتم اخلاص وسائیر صفات نیک دیگر :                                                                                                    

پیامبران الاهی وظائیف خویش را با اخلاص وعشق وعلاقه بطور همیشگی در همه وقت وهمه جا ی با خلوص که از عمق ایمان شان سرچشمه میگرفته بدون احساس خستگی ویاس ونا امیدی انجام میدادند ووظائیف رسالت خود را بدون هیچ چشم داشت ومزد مادی وپاداش دنیوی بسر میرسانیدند  که قرآن کریم بطور مکرر در بسا آیات خود از حالات شان بما چنین بیان میکند

 ( وما اسئلکم علیه من اجر ان اجری الا علی رب العالمین ) یعنی هیچ پاداشی را از شما نمیخواهم پاداش من با خداوند رب العالمین است

 سوره شعراءآیات 145- 180- 164   

اسلام دین عاری از افراطگرائی خرافه برستی کج اندیشی وبدعت سازی است :

بسم الله الرحمن الرحیم

اسلام دین عاری از افراطگرائی، خرافه پرستی، کج اندیشی و بدعت سازی است

 

نویسنده: سیدمحمد خیرخواه  

 

با حکمت بالغة که خداوند «ج» در خلقت بشر داشته، افراد بشر را یکی نسبت به دیگری متفاوت آفریده که تأثیر این تفاوت خلقتی را میتوان در خوی و خصال، استعدادها و توانایی های متفاوت انسان و در زندگی فردی و اجتماعی او به خوبی ملاحظه کرد و به روشنی دید که همنوا با خلقت انسان، برداشت های افراد بشر نسبت به مسایل مختلف زندگی نیز از یکدیگر متفاوت بوده برداشت های درست و نادرست، سطحی و عمیق، منطقی و غیر منطقی حق و ناحق در کنار هم در فکر و ذهن هر کدام از افراد بشر موجود بوده که در عمل چهره نمایی میکند.  

چنانچه اگر رشد و تحول مثبت و سازندة در مغز و فکر انسان بوجود نیاید و مغز انسان همدوش با دیگر اندامها و اعضای وجودش رشد مناسبی نکرده، تحول مثبتی را نپذیرد و یک حالت انجماد و ایستا را بخود داشته و در حالت انجماد مطلق باقی بماند، به مانند مغز طفل کوچک و خوردی که خودش هر روز از نظر سنی و جسمی رشد کرده ولی مغزش متعادل با اعضای دیگر وجودش رشد متعادلی نداشته و در یک حالت ایستا باقی مانده و هرچه اندام های دیگر وجودش رشد میکند مگر مغز آن به همان حالت اولیه باقی میماند و به مانند انسانهای عقب ماندة ذهنی که هر چند از نظر جسمی بزرگ میشوند، مگر مغز شان مغز همان طفل کوچک بوده و رشد متوازن و متکاملی ندارد که بعضاً میبینید بعد از کمال رشد فیزیکی و با داشتن هیکل بزرگ و کلان آنچنانی هنگام صحبت و گفتگو حرف های کودکانه و نا متناسب به سن و موقعیت خویش به زبان میرانند که خود نمونة از عدم رشد و یا رشد نا متعادل فکر و مغز ایشان با سایر اعضای فیزیکی وجود آنها را نشان میدهد. البته این رشد نا متعادل سبب بروز مشکلات غیر طبیعی در مسیر زندگی فردی و اجتماعی انسان و جامعه میگردد و این مشکل زمانی بغرنج و بزرگ میشود که اشخاص دارای مشکلات مغزی این چنینی، نه تنها تصمیم گیرنده بر سرنوشت شخص خود بوده بلکه تصمیم گیرندگان سرنوشت جامعه و ملتی هم گردند. ضعف این بلوغ فکری و رشد ذهنی زمانی بیشتر احساس میشود که در سطح بالا جامعه ای به کمبود و یا نبود چنین رشد فکری مواجه گردد و این مشکل زمانی حادتر خواهد شد که افراد دارای مغز خورد و کوچک بدون رشد ذهنی و بلوغ فکری خواسته باشند برداشت های ناقص و نارسای خود را از مسایل عمدة اجتماعی و سیاسی جامعه به منزلة وحی منزل غیر قابل تعدیل و تغییر تلقی کرده و زمانی مصیبت بارتر خواهد شد که برداشت های سطحی ناقص ناپخته خویش را از دین جزء از دین دانسته و خواسته باشند تا چنین افکار را به زور و سرنیزه بر جامعه بقبولانند که د رآن صورت وای بر حال چنین جامعه و ملتی خواهد بود!. در حالیکه مانند خورشید روشن است که اسلام عزیز که دین همه امت مسلمه است عاری از هرگونه افراطگرائی، کج اندیشی، بدعت و خرافه پرستی بوده و احترام و ارج کامل به علم و دانش بشری داشته خصوصیتهای فطری در روح و گوهر آن نهفته است که هیچ نوع تعرض و تصادمی با پیشرفت علمی و ترقی بشر و علم و تکنالوژی عصر و تجارب مکتسبه انسان نداشته، و با زندگی فطری انسان هماهنگی کامل دارد و بشر را ابداً از فطرت بشری او جدا نمیسازد، بلکه بر عواطف و غرائز فطری انسان اعتنای کاملی کرده و آن را میپذیرد. چه اسلام مانند چشمة زلالی است که هر کس به قدر تشنگی خود میتواند از آن رفع تشنگی نموده به همه مذاق ها غذایی و به همه دردها دوایی داشته و دارد. چه اسلام آئینی است که هیچ کس و هیچ جمعی را از خود نمیراند. انسانیت را بدون تبعیض ملاک ارزش قرار داده بر رنگ، قوم، نژاد، ثروت و دارای انسان ارزش ذاتی قایل نبوده، فقط عمل و تقوای انسان را ملاک حقیقی قرارداده مزیت و برتری هر انسانی را در گرو عملکرد خود او میداند.

این آئین مقدس چنان واضع، روشن و آسان است که هر انسان عاقلی میتواند بدون تکلف به آن آشنائی کاملی پیدا کرده و به احکام جاویدانة آن عمل کند. خصوصیت های چون آسانی، وضاحت و روشنی، عدم برخورد منفی با خواسته های فطری انسان، عدم پذیرش ازدیاد و نقصان در اصول مسلمه و ثابتة آن، ارزش استدلال و منطق در پذیرش آئین جاویدانة آن، مجموع مسائل خیلی با اهمیت و با ارزشی است که در شناخت اسلام میتواند برای انسان نقش اساسی داشته باشد مگر مشکل اساسی برداشت های ناقص و اعمال نیم بند عده ای از ما مسلمانان از اسلام است که میخواهیم اعمال و رفتار ناقص و برداشت های نارسای خود را در جامعه طوری انعکاس دهیم که گویا نمونة کامل و الگوی تمام عیار از اسلام بوده در حالیکه چنین نیست. چه بسا برداشت های سطحی و ناپختة ما اسلام عزیز را که دین مقدس همة امت مسلمه است- در موقعیت بسیار مظلومانه و خطیری قرار میدهد. زیرا هرکس و هرجمعی از ما بدون در نظرداشت روح کلی اسلام میخواهد اعمال خود را بنام الگوی تمام عیار اسلامی صبغة اسلامی داده و به آن دلیل شرعی نیز بتراشد، در حالیکه کمتر کسی حاضر میشود تا خودش واقعاً به اسلام گردن نهاده و تسلیم بی قید  و شرط اوامر و احکام مقدس آن گردد. بلکه هر کس و هر جمعی مایل است تا خواسته های نفسی و شخصی خود و گروه مربوط به خود را معیار قرار داده و اسلام را بر آن روکش سازد که این خود کار بدور از حقیقت اسلام است چه در چنین برداشتی میران و معیار اصلی خواسته های فردی و گروهی بوده تا اسلام، و به تعبیر گویا تر میتوان گفت که خواسته های حزبی و شخصی میخواهد جای دین را بگیرد که این کار و عملی بسیار خطرناک است و به حق باید اذعان کرد تا زمانی که برداشت های این چنینی در درون جامعه وجود داشته و اصلاح نگردد و همین حالت خود خواهی و تنگ نظری متعصبانه ادامه یابد مشکلات جامعه هم هر روز نسبت به گذشته بیشر خواهد شد. و صراحتاً باید اعتراف نمائیم که نارسایی های این چنینی اساساً هیچ ربطی به اسلام ندارد، تابر آن اعتراض وارد گردد. زیرا همه میدانیم که اصل و گوهر اسلام عاری از هر نوع خودخواهی، کج اندیشی، افراط گرائی، بدعت سازی و خرافه پرستی بوده پیدایش خرافات، کج اندیشی ها و رواج بدعت ها، بدون شک از جمله اموری است که بعداً بر دین چسپانیده شده است چه اسلام دین مقدس است که اصولاً در فطرت انسان ریشه داشته و تمام انبیاء الهی در حقیقت انسانها را به مفهوم کلی به اسلام دعوت کرده چه همه ادیان برحق الهی در اصول کلی خود یکی بوده و همة آنها بشریت سرگردان را به توحید و خداپرستی، ترک شرک و بت پرستی و عدالت و حق طلبی دعوت کرده از شرک، نفاق، جهل و خرافات منع نموده اند. که قرآنکریم در این باره چنین ارشاد می فرماید: (ای محمد به اهل کتاب بگو: بیائید بسوی کلمة حق که در بین ما و شما مساوی و مشترک است و آن اینکه جز خدای یگانه ذات دیگری را پرستش نکنیم و کسی را شریک او نسازیم و بعضی از ما بعضی دیگر را بجای خدا (ارباب) خود نپذیریم. هرگاه از پذیرش دعوت حق سربتابند به ایشان بگو شاهد باشید که ما خالصانه تسلیم امر خدا هستیم). 1    

یقیناً اختلافاتی که بعداً در اصول ادیان الهی ایجاد شده از اصل دین نبوده بلکه بواسطة عوامل منتسب به دین و توسط انسانها ایجاد گردیده زیرا در پیشگاه خدای بزرگ دین حق یکی است. اختلافاتی که در اصول دین بین پیروان ادیان بمیان آمده و سبب عداوت و دشمنی بین ایشان شده بر خلاف تعالیم ادیان و دساتیر خداوندی بوده است. زیرا دین برای یکتا پرستی و توحید الهی از جهتی و برای وحدت، دوستی و اخوت و برادری در بین انسانها از جهت دیگر فرو فرستاده شده. قرآن کریم در سورة شوری باز چنین میفرماید: (خداوند برای شما مؤمنان آئینی را بیان داشته و مشروع گردانیده که پیش از شما آن را به نوح هم توصیه  کرده بود و آنچه را که به تو «محمد(ص)» وحی کردیم به ابراهیم، موسی و عیسی هم سفارش نموده ایم و آن اینکه دین را ثابت و استوار نگهدارید و از اختلاف و تفرقه در آن بپرهیزید.) 2  

در تاریخ بشریت میبینید دین واقعی و حقیقی همیشه سبب اصلاح، هدایت و پیشرفت انسان بوده، اخلاق و آداب اجتماعی و روش زندگی را به شکل درست و صحیح آن برای بشر آموخته است.   

امروز اگر عده ای از مردم در جهان معاصر ما از نام اسلام ترس و هراس پیدا نموده و به نحوی میخواهند خشونت ها و درگیری های موجود در جهان را بواسطة شرائط و جوسازی های موجود به مسلمانان و اسلام نسبت دهند از دو جهت ممکن است باشد: اول شاید خودشان هنوز اسلام را نشناخته و بواسطة همین عدم شناخت از اسلام و ارزش های متعالی آن به این دین و ارزشهای معنوی آن تهمت و افترا می بندد. زیرا اسلام در هیچ جای تعدی، ظلم، قتل نفس انتحار، خشونت و افراط گرایی را به پیروان خویش اجازه نمیدهد.   

دوم: شاید بواسطة اعمال عده ای از مسلمانان باشد: زیرا عدة بواسطة درک ناقص که از اسلام دارند، متأسفانه اعمالی را از خود نشان میدهند که به اصول و اساسات اسلامی هیچ ربطی ندارد و اعمال اینها متاسفانه به نزد مخالفین اسلام سندی بر کوبیدن اسلام و دین میگردد.  

چنان اعمالی که بواسطة آن ضربات کوبندة بر پیکرة اسلام وارد ساخته میشود که اگر میلیاردها پول هم مصرف مستقیم اسلام ستیزی میگردید به اسلام ودین برحقش چنین ضربات خورد کننده ای وارد نمیشد و مخالفان اسلام چنین آسان به اهداف نامیمون خویش نایل نمگردیدند ، ولی با اعمال ورفتار این عده اشخاص بامصرف بسیار کمی دشمنان اسلام میتوانند از اسلام ودین برحقش چهره خشونت آمیزی ساخته و به دینا معرفی کنند و در زمان لزوم برای کوبیدن اسلام آن را بر رخ مسلمانان و خوشبینان اسلام در جهان بکشند و آن را برای خویش دلیل موجه و دست آویز بزرگ داشته باشند و هر زمانی که بخواهند مورد سوء استفادة خویش قرار داده و هر زمانی که خواستند مانند پتک آن را بر فرق اسلام و مسلمانان بکوبند. در حالیکه اسلام از ابتدای ظهورش از طرفی در مقابل همة بیدادگری ها و جهالت ها و نابرابری های ظالمانه در سراسر گیتی صدای اعتراض بلند کرد و با ندای رسا و حیات بخش خویش عدالت و مساوات را در سراسر جهان شعار خویش ساخت و آن را به گوش فطرت خفتة بشر که در زیر ظلمت ها و تاریکی های جاهلانه خرد میگردید رسانید و از جانب دیگر انسانها را به (صراط المستقیم) هدایت دعوت کرده، اخوت و برادری، محبت و دوستی را با شعار اینکه: همة معتقدان و مؤمنان برادر یکدیگر اند3، همه بشریت را بسوی توحید و خداپرستی و انسان دوستی فراخونده و تحت شعار: آنهایی که با تو در دین شریک نیستند در انسانیت شریک اند، همه انسانها را شریف و محترم دانسته و انسان را ذاتاً صاحب کرامت بشری4 معرفی کرد.  

در حالیکه همزمان با ظهرو اسلام، ستمگران حاکم بر اوضاع آشفتة جاهلیت با مساعد بودن محیط منحرف و ظالمانه برای ایشان، میخواستند تا مردم همچنان جاهل و از نور اسلام و دین دور باقی بمانند تا ایشان همچنان بتوانند به راه و روش ظالمانة گذشتة خویش ادامه داده و از انسانها مانند گذشته بهره بکشند، که به خواست و ارادة الهی این بار به برکت ندای برحق اسلام فطرت خفتة بشر از خواب غفلت بیدار گردید و به ندای فطرت بشری جواب مثبت داد و با این جواب مثبت دیدید که ملت های جهان فوج فوج به دین اسلام گرویدند5 و به یاری اسلام از یوغ ستمگران مستبد زمان رهایی یافتند.   

این فطرت خفتة بشر به ندای جاویدانة اسلام که فرمود: (ای مردم ما شما را از زن و مردی آفریده ایم و شما را دسته دسته و قیله قبیله ساختیم و بصورت ملتهای مختلف و اقوام متعدد قرار دادیم تا همدیگر خویش را از هم بازشناسید و همانا بهترین و گرامی ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شما است)6 یکبار دیگر لبیک گفت. چنانچه قبل از ظهور اسلام میبینید سران قریش برای خویش نسبت به مردمان دیگر فضل و کرامت قایل بودند و در مراسم حج و ورود به کعبه از راهی که دیگر مردم به کعبه وارد میگردیدند آنها وارد نمی شدند و بر خلاف راه مردم میخواستند راه دیگری مخصوص به خود داشته باشند، که قرآنکریم خطاب به ایشان میفرماید: (ای قریش از همان جایی که مردم دیگر وارد کعبه میشوند شما هم وارد شوید و برای خود ترجیح و فضلی قایل نباشید)7. و پیغمبر اسلام«ص» با ندای رسای خویش در حجة الوداع چنین میفرماید: (ای مردم همانا! خدای شما یکی و پدر و مادر  شما یکی است، همة شما از نسل آدم بوده و آدم از خاک است. همانا بهترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شما است. هیچ عربی را بر عجمی و هیچ عجمی را بر عربی و هیچ سفیدی را بر سیاه و سرخی و هیچ سیاهی را بر سفیدی فضلی نیست مگر بواسطة تقوی و پرهیزگاری.)8 مگر متأسفانه می بینید اسلام با همة زیبایی ها و خوبی هایش مورد تهمت و تنقید معاندان و مخالفان قرار میگیرد و اعمال عده ای که اعمال شان به موازین اسلام هیچ ربطی و تناسب ندارد و ممکن است ریشه های دیگری داشته باشد، به اسلام و دین چسپانیده شده و بواسطة همین اعمال و رفتار بسیار مغرضانه اصل دین از جانب مخالفان کوبیده میشود. و این در حالی است که همة تأکیدات اسلام و نصوص صریح قران و سنت پیغمبر اسلام بر عطوفت و مهربانی، تساهل و آسانگیری بر امت دعوت و اجابت (بشریت) تمرکز داشته و صراحتاً قرآنکریم میفرماید که: خداوند بر بندگانش آسانی و سهولت را اراده دارد نه عسر و مشقت را9 و پیغمبر اسلام به پیروانش دستور اکید داده و فرموده است: (به مردم آسان گیر بوده متشدد و سختگیر نباشید و برای «مردم» مژده دهید، فاصله و تنفر ایجاد نکنید).10  

بدون شک دین اسلام آزادی های مشروع مردم را قبول دارد و آنها را به رسمیت شناخته و به آنها احترام میگذارد. بر اسرار زندگی انسانها مزاحمت ایجاد ننموده، احکام اسلامی بر ظواهر موجود و احوال جاریة اشخاص و افراد جامعه حکم کرده مسایل درونی انسانها را بین فرد و خدایش باقی گذاشته و از قضاوت خارج میداند (هل شققت قلبه = آیا دلش را شکافته ای).

حضرت عمر «رض» زمانی که دید یکی از سران قریش بر شخصی از رعایای اسلام درشت میگوید به او خطاب کرده فرمود: مردم از مادران خویش آزاد تولد شده اند، کسی حق ندارد بر آزادی ایشان تسلط و مزاحمت ایجاد کرده و آزادی را از آنها سلب نماید. پیامبر اسلام «ص» زمانی که کسی را برای دعوت و اجرای احکام اسلامی در سرزمین وظیفه میدادند تأکید شان بر این بود که نمازها را بر مردم ثقیل نخوانده و طولانی نسازد. از پرحرفی و وراجی خودداری کرده از سخنرانی های طولانی و ملال آور بپرهیزد. هر روز بر مردم سخنرانی نکرده بلکه به مقتضای شرایط زمان احکام اسلام را برای مردم باز گو کند. حتی احکام منصوصی که از جانب خدا بر پیامبر، در بارة مسایل مختلف زندگی جامعه در ابتدای اسلام نازل میگردیده است، میبینید در آنها شرایط زمان و اوضاع موجود جامعه و وقت در نظر گرفته شده که (تشریع تدریجی) خود یکی از مسایل اساسی فقهی در اسلام است. بلی، احکام اسلامی به شکل تدریجی، مناسب با شرایط موجود جامعه و زمان نازل و نافذ میگردیده مانند: حکم تحریم شراب (خمر) که به مراحل چندگانه از جانب شرع مقدس تحریم گردیده است. در مرتبة اول به تعبیری بیان شده که شراب گویا فائیده و ضرر هر دو را دارد ولی ضررش نسبت به مفادش بیشتر است (... و اثمهما اکبر من نفعهما)11 و به مرحله دوم شرب خمر را در حال ادای نماز ممنوع و تحریم کرده12 و در مرحلة سوم و نهایی به شکل قطعی شرب خمر را ممنوع و حرام گردانیده و چنین فرموده است:  

(ای مومنان شراب، قمار و بت پرستی و (ازلام) نوع دیگری از قما، همة اینها پلید و از عمل شیطان است. از آن دوری کنید تا رستگار شوید.)13 که نهایتاً عمل شرب خمر را زشت و حرام قطعی اعلان کرده است.   ...... ادامه دارد    

 

منابع:  

سورة آل عمران آیه 64

سورة شورای آیه 13

سوره اسراء آیه 70

سورة نصر آیه 2

5 سورة حجرات آیه 13

6 سورة بقره آیه 199

حدیدیث شریف به روایت امام احمد «رح»

قرآن کریم سورة بقره آیه 185

سورة بقره آیه 219

سورة نساء آیه 43

سورة مائیده آیه 90

حدیث شریف به روایت امام مالک «رح»