فلسفه حج وعید قربان :

فلسفه حج وعید قربان:

 

انسانهای مؤمن که در شبانه روزی پنج وقت با هم در سطح مسجد محل اقامت خویش جهت ادای نماز های پنجگانه دید و بازدید کرده و به صورت دستجمعی (جماعت) با هم نماز میگذارند و در هفته یک مرتبه در روز جمعه جهت ادای نماز جمعه از چندین محل و منطقه در مصلی و یا مسجد جامع بزرگتری جمع گردیده و از احوال خود و وضعیت مسلمانان دیگر و سرنوشت امت اسلام و انسانیت مطالبی را توسط خطباء و وعاظ شنیده و معلوماتی را کسب می نمایند و عملا حضور خویش را در صحنة حیات اجتماعی و سیاسی جامعة خود نمایان می سازند که با این حضور خود ثابت می سازند که در مقابل سرنوشت سایر انسانها بخصوص مسلمانان بی تفاوت و بی علاقه نبوده بلکه کمال علاقمندی را دارند. ودرسال دومرتبه هم جهت ادای نماز عیدین فطر و اضحی در مصلی های شهر جمع گردیده ودورکعت نماز عید را ادا ء می نمایند و در سال یک مرتبه هم برای ادای مناسک حج بیت الله الحرام از گوشه و کنار جهان از مناطق دور و نزدیک سواره و پیاده، همه کسانی که توانایی این سفر را دارند با لباس واحد، الفاظ و کلمات واحد، همه در اطراف خانة واحد، برای عبادت خدای واحد ولاشریک، لبیک گویان به طواف کعبه وادای مناسک حج می پردازند و عملاً برائت و بیزاری خود را از شرک و نفاق، دورنگی و دودلی نشان داده، با زمزمة کلمات و جملاتی چون: (لبیک الّهم لبیک لبیک لا شریک لک لبیک ان الحمد و النعمة لک والملک لاشریک لک)  را زمزمه می نمایند. (ای بار خدایا! به خدمت ایستاده و آماده ایم، ذات مقدس تو را شریک و همتایی نیست ما همه به خدمت آماده ایم، همه ستایش ها و ثنا و صفت ها بدون شک سزاوار تو است و همه نعمت ها از جانب تو است و تمام ملک و اقتدار و انواع نعمت ها از آن تو است، تو آن ذاتی هستی که شریک و انبازی با خود نداری.) (*) که بدینوسیله  ایمان و عبودیت خویش را خاص به حضرت پروردگار عالم اعلان میدارند. و موج از انسانها (زائران حج) را می بینید که در اطراف خانة خدا ماننده پروانه های که در اطراف شمع می چرخند و حاضراند تا خود را فدا سازند، زائران همچنین در دورادور کعبه با زبان تسبیح و تحمید خدای بزرگ و واحد طواف کرده و مانند همان پروانگان عاشق عشق و محبت خویش را با محبوب و معشوق خود به نمایش میگذارند، و با این طواف در اطراف کعبه یکبار دیگر نشان میدهند که آنها برای تعمیل اوامر خدای بزرگ آمادگی کاملی دارند. حتی حاضر اند که در این مسیر قربانی در راه خدا را نیز به آغوش باز بپذیرند و با این مانور دستجمعی در اطراف خانة خدا به دشمنان اسلام نیز می فهمانند که مسلمانان قدرت عظیمی را در جهان تشکیل داده و به سرنوشت یکدیگر علاقمندی کاملی دارند و در زمان لزوم از حقوق همدیگر دفاع و محافظت خواهند کرد. اختلافات ظاهری، نژاد، زبان، رنگ، قوم، منطقه و کشور نمیتواند مانع وحدت عملی ایشان گردد و آنها را از یکدیگر جدا نموده و دور نگهدارد.

زائران حج در این سفر مبارک و میمون با اولین دیدار خانة خدا اشک شوق از دیدگان شان بدون اراده جاری گردیده و فیوضات رحمت خداوندی را با چشم سر و دیدة دل در همه مراسم و اماکن مقدس به خصوص در ایام مبارک حج و زیارت اماکن مقدسه و ادای مناسک واجبه مشاهد میکنند. فیوضاتی که همة آنها رحمت، نور و هدایت بوده و سبب آرامش روح و روان انسان های مؤمن و زائران عاشق میگردد. 

زیرا همة زائران خانة خدا «ج» در این ایام مبارک حج با طلب استغفار و آمرزش از جانب خداوند بزرگ میتوانند زمینة تزکیة نفس و آمرزش از گناهان را برای خویش به خوبی کمائی کنند و در صورت قبول حج ایشان (حج مبرور) از جانب خداوند، دیگر آنها به منزلة مولودان تازه تولد شده ای خواهند بود که از گناهان پاک گشته و گویا مجددا ً به دنیا آمده اند.

حاجی در اثنای طواف کعبه با لمس (حجرالاسود) و در وقوف به عرفات و جبل الرحمه جائی که همه حجاج با لباس سفید رنگ کفن گونه که خود نمادی از یک محشر کوچکی است به خوبی میتوانند با تضرع به درگاه خداوند کریم از ذات پاک او بخواهند تا همة گناهان شان را ببخشد و آنها را از رحمت بیکران خویش بی نصیب نگرداند، که یقیناً خداوند کریم و رحیم دستهای نیازمندان و متضرعان به درگاه خویش را خالی برنمیگرداند و توبه و استغفار بندگان خویش را میپذیرد و قلوب آنها را به نور رحمت خویش منور گردانیده و گناهان آنها را مورد غفران خویش قرار میدهد که او غفور و رحیم است. 

حجاج بیت الله الحرام با ورود به مدینة النبی «ص» و دیدار روضة مبارک رسول خدا «ص» میتوانند بزرگترین و شیرین ترین خاطرات زندگی را برای خویش کمائی نمایند که اگر بگوئیم سفر (حج) بیشتر شباهت به سفر آخرت انسان مؤمن دارد مبالغه نکرده ایم زیرا در سفر آخرت طوریکه انسان مؤمن به دیدار و ملاقات خدای خویش میرود که باید از همه گناهان پاک بوده و باطهارت کامل و با خاطری جمع و قلب مطمئن به این ملاقات و دیدار سفر کند، حاجیان نیز زمانی که به قصد حج سفر میکنند اولاً باید غسل کرده وبا طهارت کامل لباس احرام را بپوشند و از تمام امور دنیوی خود را فارغ بال گردانیده با خانواده، دوستان و اقارب خویش وداع کرده وبا همة ایشان خدا حافظی نمایند و با اخلاص و قلب پاک و ادای امانت های مردم و طلب پوزش از کسانی که بر آنها ممکن از جانب حاجی جفا و یا ظلمی صورت گرفته باشد خود را آمادة سفر حج گرداند. زیرا ممکن است که او دیگر از این سفر برنگردد و این سفر واقعاً یک سفر عادی نبوده که انسان به شکل فیزیکی و نمایشی، کعبه و یا پشتة عرفات را ببیند و بس. بلکه این سفر یک سفر کاملاً معنوی بوده که در آن میتواند روح و روان انسان جلاء پیدا کند پاک و تزکیه شود و در بازگشت از این سفر تحول مثبت و مفیدی در زندگی فردی و اجتماعی او  رونما گردد که امید واریم حج همه کسانیکه به نیت پاک عزم این سفر معنوی را کرده اند مورد قبول درگاه الاهی قرار گیرد  والسلام سید محمد خیرخواه

 

 

اسلام دین صلح وبرادری است :اسلام دین صلح وبرادری است : در ایجاد

ا سلام دین صلح وبرادری است :


در ایجاد جامعه عاری از جنگ وخشونت از مبانی دین مقدس اسلام که دین صلح وبرادری است استمداد کاملی باید جسته شود زیرا در دین مقدس اسلام رفتار نیکو بادیگران وهمزیستی مسالمت آمیز وزندگی درصلح وآرامش اصل واساس زندگی بشری را تشکیل میدهد جنگ ودرگیری حالت عارضی وغیر طبیعی بین انسانها محسوب میگردد وآنهائیکه از اسلام تنها جنگ وخصومت را برداشت میکنند در حقیقت اسلام را درست نشناخته اند زیرا از نظر اسلام جنگ در اصل واساس خود هیچ گونه زیبائی ذاتی ندارد ودر جای هم اگرمشروعیت پیدامیکند فقط بواسطه دفع ورفع ظلم وستم بوده نه بواسطه تعدی وتجاوز به دیگران بلکه جنگ برای دفاع وایجاد فضای صلح مشروعیت پیدامیکند برخلاف نظریه عده ای که میگویند اسلام به زور سر نیزه وشمشیر حاکمیت پیداکرده و متکی به زوروقوت وخشونت است برعکس.اسلام دین صلح وزندگی مسالمت آمیز بوده اساس روابط بین انسانها چه مسلمان وچه غیر مسلمان را همین حالت صلح وزندگی مسالمت آمیز تشکیل میدهد که قرآن کریم در سوره ممتحنه آیه8و9 دررابطه به زندگی صلح جویانه ومسالمت آمیز میان مسلمانان وغیر مسلمانان به پیروانش چنین توصیه فرموده است:(خداوند شمارا ازکسانیکه در دین با شما نجنگیدند وشمارا از دیار تان بیرون نرانده اند ازنیکوئی با آنها باز نمیدارد با آنها عدالت پیشه کنید زیرا خداوند عادلان را دوست میدارد فقط خداوند شمارا ازدوستی با کسانی باز میدارد که درکار دین باشما جنگ کرده وشمارا ازخانه های تان بیرون رانده ودر بیرون راندن شما با یگدیگر یاری وهمپشتی کرده اند وهرکسی آنها را دوست بگیرد او هم ازجمله ستمگران وظالمان است) (1) در این رابطه شیخ شلتوت عالم مصری ورئیس اسبق جامعه ازهر مصر چنین اظهار نظرکرده میگوید: صلح وزندگی مسالمت آمیز مبنای روابط طبعی بین مسلمانان وسائرملل دنیا بوده واسلام به پیروان خود همین سیا ست صلح جویانه را توصیه وسفارش میکند وآن را بر روابط داخلی وذات البینی وروابط خارجی وبین المللی تاکید میکند او میگوید :درحقیقت صلح حالت اصلی رابطه انسانی وزمینه ساز توسعه وهمکاری وتساند اجتماعی همگانی بین انسانها بوده که باگسترش آن میتواند زمینه همکاری بیشتر بین المللی ونوع دوستی واقعی بین انسانها فراهم شود فقط اسلام یگانه چیزی را که از غیر مسلمانان تقاضی میکند همان رعایت عدم ممانعت ازدعوت اسلامی وبیان اندیشه وتفکر آن است چنانچه اسلام نمیخواهد کسی را به زور واکراه مسلمان سازد وبمصداق آیه قرآن کریم که پیامبر اسلام را مورد خطاب قرار داده وبشکل استفهام انکاری درسوره یونس آیه 99 چنین فرموده است:

 

 ( ولوشاء ربک لا من من فی الارض جمیعا افا نت تکره الناس حتی یکونوا مومنین)– ( اگر پروردگارت میخواست هرآینه (حتما) همه آنها ئیکه درروی زمین زندگی میکنند همه یکسره ایمان می آوردند آ یا تو برمردم فشار می آوری تا بابی میلی واکراه ایمان بیاورند؟) یونس آیه99

 شیخ شلتوت در این باره علاوه میکند: اسلام این حالت اصلی وطبیعی را بهیچ صورتی رها نمیکند مگر زمانیکه مورد تعرض وتجاوز دشمنان خود قرار گیرد که در این صورت عمل با المثل را به پیروان خود جائز می شمارد و این جواز عمل با المثل را هم بواسطه ایجاد فضای صلح وزندگی مسالمت آمیز به مسلمانان اجازه میدهد وبس لذا میبینید اسلام (جنگ تجاوزگرانه)

 و(تجاوز درجنگ) هردورا در اصل واساس ممنوع میداند. لذا گفته میتوانیم که از نظر اسلام زندگی صلح آمیز وهمزیستی مسالمت آمیز اساس وپایه روابط زندگی انسانی را تشکیل داده زیرا در پرتو صلح وآرامش انسانها بهتر میتوانند بمقتضی طبیعت وفطرت  انسانی خود پایه های مهر ومحبت ونوع دوستی بشری را اساس گذاشته وجهانی عاری از جنگ وخشونت را میان خود شان پایه گذاری کرده وبهتر بسازند زیرا انسان بدون روابط انسانی وعواطف واحساسات بشری شبیه تکه سنگی بیش نبوده ودر حقیقت انسانی انسان در گوهری که در درون انسان نهفته است تبلور دارد که اگر این گوهر انسانی را که شامل روابط معنوی وعواطف انسانی اوست ازانسان سلب کنید انسان هم ماننده حیوانات دیگر موجود بی خاصیت وعادی بیش نخواهد بود ودر حقیقت همین روابط معنوی وعواطف انسانی است که برای انسان ارزش وقیمت انسانی را کمائی میکند وگرنه خوردن وآشامیدن وخوابیدن به تنهائی ارزش گفته نمیشود.   سید محمد خیرخواه

 

 

 

 

 

 

یادی از زندگی شهید صلح استاد برهان الدین ربانینظری کوتاه وگذرا ب

  نظری کوتاه وگذرا بر ابعاد شخصیت

 (شهید صلح) استاد برهان الدین ربانی:

 

شخصیت استاد برهان الدین ربانی را نمیتوان تنها از یک بعد مورد پژوهش وبررسی قرار داد بلکه باید شخصیت استاد را از ابعاد مختلف مورد بررسی وتحقیق همه جانبه قرارداد.

(از بعد علمی ، اخلاقی ، سیاسی، اجتماعی ، حکومت داری ، وغیره.)

بعد علمی زنده گی استاد : طوریکه از سوانح استاد هویدا میگردد استاد در دوران

 نو جوانی خود جوان با نبوغ بوده که در دوره مدرسه ابو حنیفه (رح) همیشه از جمله شاگردان ممتاز در آن مدرسه بحساب میرفته است ودر دوره فاکولته شرعیات باز هم توانسته شاگرد اول در آن دانشگاه بوده باشد که در کدر علمی پوهنتون توانسته شامل و

وبعنوان استاد یار در دانشکده شرعیات در قدم اول شامل و تا زمان کسب کامل عنوان استادی بتدریس محصلین بپردازد .

 استاد دارای قلم رسای نیز بوده که از آثار تحقیقی شان این توانایی بخوبی دانسته می شود تحقیقات ایشان راجع به مولانا عبدالرحمن جامی و ترجمه تفسیر فی طلان القرآن از جمله کارهای تحقیقاتی اولی استاد بحساب میرود که بعدا آثار دیگری نیز از خود بیادگار گذاشته اند در دوره ماستری در جامعه الازهر مصر این نبوغ بیشتر شگوفا میگردد که استاد در این دوره با جریانهای فکری اسلامی و دانشمندان جهان اسلام آشنایی بیشتری پیدا میکند و قرائت ها و برداشت ها مختلف فقهی از دین را در آن مرکز علمی بخوبی لمس میکند.

بعد اخلاقی  زنده گی استاد: کسانیکه با استاد یک روز و یا چند ساعتی هم اگر بسر برده باشند بخوبی میدانند که استاد شخصیت حلیم، برد بار وبا حوصله و بر خویش همیشه مسلط و با همه کس مهربان وبا عاطفه بوده ورویه عطوفت امیز را به همه کس توصیه میکردند

چنانچه چیزی که خودم در دوران جهاد بچشم سر مشاهده کردم که در سطور زیرمیتوانید بخوانید:

روزی چند تن از مجاهدین بسیار با عصبانیت بحضور استاد رسیدند و ادعا داشتند که یک جاسوس از دشمن را دستگیر کردند که باید هر چه زودتر در محضر عام محاکمه و  جزا ببیند استاد در جواب شان گفتند آیا شما تحقیق کردید؟ و او بجرم خود اعتراف کرده؟ و سوال های مختلف دیگری از این قبیل مگر مجاهدین اصرار داشتند که ماهمه تحقیقات لازم را انجام دادیم و او بجرم خود اعتراف نموده که بعد از این گفتگو های که میان استاد و مجاهدین رد وبدل شد استاد گفتند: او را به مسئول مهمان خانه بسپارید و شما مرخص هستید که بعد از چند وقت دیدم آن شخصی که مجاهدین ادعای مجرمیت آن را داشتند آزاد گردیده و به زنده گی شخصی خود مشغول است این مهربانی و عطوفت استاد تنها نسبت بوابستگان رژیم تنها نبود بلکه نسبت به اسرای دشمن (اتحاد شوروی) که در جنگ دستگیر می شدند نیز این عطوفت را داشتند وهمیشه توصیه شان به حسن برخورد و نیک رفتاری با آنها بو و به همه فرماندهان و مجاهدین دستور اکید داده بودند که با اسرای دشمن رویه زشت و برخورد نا پسند نداشته باشند که همین برخورد نیک باعث شده بود تا تعداد از آنها مسلمان گردیده  ودیگر به شوروی بر نگردند .

بعد سیاسی حیات استاد: سیاست استاد از اعتقادات  و استقلال فکری شان سر چشمه میگرفت استاد با همه مجاهدین و تنظیم های جهادی بچشم برادر میدیدند وبمراتب میگفتند: اگر خیمه های ما جداست قلب های ما یکی است و همه یک هدف را دنبال میکنیم و آن هم آزادی افغانستان از چنگال کمونیزم و اتحاد شوروی است که برای رسیدن به این هدف از هیج سعی و تلاشی نباید دریغ کرد زمانیکه حکومت موقت مجاهدین درتبعید تشکیل گردیده بود با وجود داشتن جبهات فعال و قوماندانان ورزیده (جمیعت اسلامی) در داخل کشور استاد حاضر شدند وزارت احیا و بازسازی را بعنوان سهمیه جمیعت در این حکومت ائتلافی در حالیکه اکثریت اعضای شورای اجرائیه جمیعت معترص بودند به پذیرند و دراین مورد حاضر به بحث بیشتر نبودند و سکوت را اختیار کرده ونمیخواستند دیگر این بحث مطرح شود.

استاد میخواست با همه کشور های که از داعیه جهاد افغانستان حمایت میکنند ویا خوشبینی دارند روابط نیک و حسنه را بر قرار سازند که در این راستا میتوان از سفر شان در امریکا ، وکشور های اروپایی ، و عربی وغیره یاد کرد استاد میگفتند: ما خواسته برحق خود را با همه دول وحتی بادشمن خود (اتحاد شوروی) حاضریم آزادانه در میان بگذاریم که سفر شان به شوروی در دوران جهاد  را نیز میتوان از این دیدگاه مورد مطالعه قرار داد.

در بعدقیادت ورهبری:  استاد رهبری بود که مردمش را در مصائب و مشکلات هیچگاه تنها نگذاشت، صداقت وپای مردی خود را برای همگان با شهادت خود به اثبات رسانید و صحنه را در حیاتش تخلیه نکرد وبا همه گرمی ها و سردی ها روزگار ساخت و همه سختی ها و مصیبت ها را به آغوش باز استقبال کرد  که باور و اعتماد مردمش را با صداقت ویا بمردی خود بدست آورد. استاد چنان شخصیتی بود که درد مردم خود را درک کرده بود و ازجوانی به دنبال نجات ایشان از جهل فقر استبداد بود. استاد زمانیکه در مصر درس میخواند واز نزدیک با حلقات اسلامی آشنایی حاصل کرده بود غبطه میخورد که ثمره اندیشه های هموطن او سید جمال الدین افغانی در مراکز علمی واز جمله در جامعه الازهرمصرچطور توانسته جای خود را باز کند و بچشم سر مشاهده میکرد که ملل دیگربه اندیشه های سید جمال الدین افغانی چقدر بهاء میدهند مگر در کشور خودش این اندیشه ها هنوز غریب مانده استاد بعد از بازگشت از مصر با تعداد از همفکران خود چون استاد غلام محمد نیازی سید محمد موسی توانا پوهاندو فی الله سمعی مولوی حبیب الرحمن عبدالرحیم نیازی و انجنیر حبیب الرحمن وعده دیگر از جوانان خشت زیربنای نهضت اسلامی را بنام (جمیعت اسلامی) گذاشت که با کودتای محمد داود خان در سال 1352 اعضاء و هواداران این نهضت تحت فشار رژیم وقت قرار گرفته و در سال 1353 استادربانی وعده دیگر از فعالان نهضت اسلامی مجبور به مهاجرت به بیرون ازکشور شدند استاد که مخالف جنگ مسلحانه با داود خان بود بواسطه نزدیکی بعضی از حلقه های نهضت اسلامی به پاکستان عناصر میانه در نهضت اسلامی از جمله استاد ربانی مجبور به ترک پاکستان گردیدند و استاد اجباراً مدتی در عربستان سعودی رفته ودر آنجا ر حل اقامت گزید مگر اوضاع وشرایط کشورش به او این فرصت را زیاد نداد که بتواند مدت زیاد تری در سعودی باقی بماند چون کشورش از جانب اتحاد شوروی وقت اشغال گردیده بود که استاد مجبور شد تا مجدداًبه کشور پاکستان که قبلاً آن را ترک کرده بود باز گردد و به تنظیم مجاهدین وملت خود برای مقابله با شوروی ها اشغالگر بپردازد و مدت سالهای دوره جهاد بر ضد اشغالگران شوروی رهبری ملت خود را عهدا دار گردد وزیر نام (جمیعت اسلامی) نقش اساسی خود را در آزادی کشور از زیر تسلط اتحاد شوروی ایفا کند.

در عرصه حکومت داری: با همه کم تجربگی مجاهددین از حکومت داری استاد کوشش میکرد تا همه مجاهدین را زیر چتر دولت واحد مجاهدین جمع کند وبه همه نقش را قائیل بود در تشکیل شورای اهل حل وعقد یا مراجعه به سران مجاهدین از ایشان خواسته بود تا با حکومت مخالفت نکنند و هرکس نقش را در دولت مجاهدین بدوش گیرند مگر متاسفانه به بهانه های مختلف از آن ابا ورزیده می شد و آنهائیکه با دولت مجاهدین پیوستندنیز نقش دوگانه را ایفا کردند هم بادولت بودند وهم جنگ میکردند که این جنگ بنام جنگ داخلی شهرت پیداکرد و سبب تخریب شهر کابل گردید استاد در زمان انتقال قدرت بشکل مسالمت آمیز به حکومت موقت وانتقالی در سال 1380 طی مراسم رسمی وخاصی حکومت را به اداره موقت تحویل داد که در تاریخ افغانستان نظیری ندارد استاد ربانی در دوران جهاد با همه تنظیم ها و مجاهدین طوریکه گفتیم رویه اسلامی وبرادرانه را به همه توصیه میکرد ومیگفت:  گرچه ما به واسطه ایجاب شرایط به تنظیم های مختلف تقسیم گردیدیم ولی آرمان و اهداف ما آزادی افغانستان عزیز و تاسیس حکومت واحد اسلامی در این کشور است که آرمان مشترک همه ماست.

او در ایجاد اتحادتنظیم های جهادی نقش بسیار برجسته وسازنده داشت ونمیخواست تنها حمایه یک کشور به خصوص را  جهاد افغانستان داشته باشد وجهاد در انحصار یکی دو کشور و یا چند کشور خاص بوده باشد استاد می خواست با همه کشورهایی که موضع ضد شوروی داشتند نزدیکی و روابط دوستانه ای را برقرار کند وبه نهضت اسلامی افغانستان رنگ مستقلانه بدهند چنانچه اثری به نام (استقلال انقلاب) که در آن ریشه های استقلال طلبانه نهضت اسلامی افغانستان را مطرح کرده بود به دست نشر سپرد و زمانی که هیچ کسی جرئت نمی کرد با غرب وامریکا حرفی از نزدیکی روابط داشته باشد وهرکسی چنین جرات را می کرد فوراً مارک امریکایی می خورد او با استدلال ومنطق از سفر رهبران مجاهدین به امریکا دفاع کرد وچنین گفت: ما نمی خواهیم سرنوشت ملت ما در زیر خیمه ها وزیر زمینی ها با افراد امنیتی گرفته شود بلکه ما می خواهیم علناًاز آزادی برحق ملت خود با حضور سران کشور ها دفاع کنیم واین آمادگی را داریم در سفر امریکا با رئیس جمهور اسبق امریکاآقای ریگان ملاقت نمود وبه وی از خطرات کمونیزم در منطقه و جهان هوشدار داد.

 استادمدت سالها با شوروی ها مبارزه کرد و جبهات عظیم وگسترده را از بدخشان در شمال شرق گرفته تا دهنه ذوالفقار در غرب واز سپین بولدک در جنوب گرفته تا حیرتان در شمال تاسیس نمود و فرماندهانی نیرومند و پر تحرک و فعالی را در افغانستان رشد داد واز آنها حمایه عملی کرد و تاحد امکان تعادل را در توزیع امکانات جهادی در نظرداشت تا اینکه بعد از پیروزی مجاهدین و شکست حکومت دست نشانده شوروی و شروع مرحله جدید با همه کم تجربگی که مجاهدین از دولتداری داشتند استاد کوشش کرد هماهنگی و همنوایی همه مجاهدین را در عمل دریک دولت ممثل داشته باشد اما این بار باز هم دست های بیرونی نگذاشتند به این هدف خود برسد و جهاد را بد نام ساختند تا اینکه زمینه حضور طالبان را مساعد ساخته وآنها را از اسپین بولدک وارد افغانستان گردانیدند در این مرحله باز از جانب استاد شهید کوشش بسیار زیادی صورت گرفت تا طالبان را قانع سازد که از جنگ دست بردارند واز طریق صلح و مسالمت آمیز حکومتی را با شرکت سایر مجاهدین تشکیل دهند اما طالبان همیشه این خواست را رد کردند تا آنکه به کمک بیرونی ها کابل در سال 1375 سقوط کرد و دولت مجاهدین مجبور به تشکیل جبهه مقاومت درمقابل طالبان گردید ولی استاد دروازه گفتگو را با ایشان هیچگاه بسته نکرد .

این طالبان بودند که با سیاست های غلط خویش در واقع سبب سقوط خود و حضور خارجیان درکشور گردیدند که با سقوط طالبان فرصت های جدیدی در افغانستان پیش آمد که مردم با استفاده از این فرصت ها در بازسازی کشور و نظام خویش خواستند استفاده کنند استاد در این مرحله بعد از انتقال قدرت باز کوشش زیادی به خرج داد تا نقش مجاهدین در دولت جدید پا برجا باقی بماند مگر به آن کمتر توجه شد.

 شهید استاد ربانی در مرحله نوین از رهنمایی گرفته تا انتقادات سازنده به دولت فرو گذار نکرد تا اینکه در اواخر مرحله نوین مسوولیت شورای عالی صلح را به عنوان یک وجیبه ملی و فریضه دینی پذیرفت وشب و روز تلاش کرد تا در افغانستان صلح پایداری به میان آید ولی دشمنان افغانستان به او این فرصت را ندادند و با یک عمل نا جوانمردانه انتحاری در روز 29 سنبله 1390 شهیدش ساختند.

روحش شاد ویادش گرامی باد. باتقدیم احترام

سید محمد خیرخواه

 

 

چرا در کشور ما صلح وامنیت گم گشته ؟

      چرا در کشور ما صلح وامنیت گم گشته؟

 

 

چرا دائمی ما ملت خار وپریشانیم

چرا همیشه رنج دیده  و بدینسانیم

 هنوز هم در جهان مردم آواره

چرا ما قومی پریش وپاشانیم ؟

 اگر پرسند درکشور شما چرا جنگ است؟       

    به والله قسم کسی از مانمیدانیم ؟

چرا جان اطفال معصوم مارا میگیرندُ؟

  مگر نه اینکه همه ما افغان ومسلمانیم؟

 بنی آدم  گوینداعضای یک پیکر اند    

     مگر نه اینکه همه ما فرزندان انسانیم؟

 چرا در کشور ما امنیت وصلح گم گشته

 اگر چه گوهر پاکش را همه جویانیم؟

 همیشه دست نیاز ما جانب او است

 همیش رحمت ولطفش را همه خوا هانیم.

سید محمد خیرخواه

مقام معلم....

مقام معلم:

 معلم نعمتی پروردگاری

بدون تو نباشد رستگاری

جهان تاریک را روشن تو سازی

– بنسل ما چراغ رهنما ئی

 

بدون علم نتوان یک قدم فرا رفت

 – چراغ علم را دادی روشنا ئی

 

وگر جامعه باشد شبیه کاروان

– همان کاروان را تو داری رهنما ئیُ

 

زحمات تو هر گیز نمیگردد فراموش –

 برات خواهم زدرگاه خدا اجری خدائی

 

خلاصه وصف تو نتوان نمودن

- چه تو خود جانشین انبیا ئی