منازعات (بین المللی) ویا منازعات اجتماع در مقا بل اجتماع

   (Macro conflict)

             این منازعات بیشتر میان دولت ها و کشورها بوقوع می پیوندد وبشکل منازعات بین المللی عرض وجود میکند که هر کدام از چنین منازعاتی میتواند ازخود عوامل وانگیزهای خاصی داشته باشد که وقوع  چنین منازعاتی از گذشته های دور تا امروزمیان کشورها ودولت ها موجود بوده بخصوص بعد از شکل گیری دولت ها ومرز بندی میان آنها چنین منازعات بیشتر به اشکال گوناگونی درعرصه بین المللی بروز کرده وبشکل جنگ میان دو دولت ویا چند دولت خود را نمایان ساخته است.

 که نمونه بارز آن وقوع دوجنگ جهانی اول ودوم را طور نمونه میتوان در اینجا یاد آوری کردکه باعث کشتار میلیون ها انسان وخسارات هنگفتی برای طرف های جنگ گردیده.زیرا در گذشته ها دولت ها معمولا جهت دست یابی به حل وفصل منازعات میا ن یگدیگر بجای گفتگو ومذاکره بیشتر بجنگ توسل میجستند وهر طرف که قویتر وزور مندتربودی برنده جنگ نیزهمان طرف بحساب می آمد که بتدریج ومرورزمان این راه حل کمرنگ گردیده ودولت ها کوشش بخرج دادند تا راه حل مناسب دیگری را جایگزین جنگ گردانند تا از طریق مسالمت آمیز به حل وفصل منازعات میان خویش برسند که بدین منظور موئسسات جهانی جهت حل وفصل  ( منازعات بین المللی) عرض اندام کرده.

           ماننده کنوانسیون های بین المللی میثاق جامعه ملل دیوان عدالت بین المللی سازمان ملل متحد شورای امنیت وغیره که دراینجا قابل یادآوری است تا بگویم قبل از وقوع جنگ جهانی اول ودوم مقدمات جنگ میان کشورها بخصوص کشورهای اروپائی از قبل فراهم شده بوده است بی اعتمادی وسوء ظن میان کشورها به اوج خود رسیده بوده که باآغاز قرن بیستم این بدگمانی ها وسوءظن ها سبب دسته بندی های بیشتری میان دولت ها ذیدخل در جنگ گردیده است تاجائیکه همه کشورها بنحوی منتظر جرقه جنگ از قبل بودند که این جرقه جنگ با کشته شدن ولی عهد اتریش بنام فرانتس فردیناند آماده شد که سرانجام درسال 1914 جنگ جهانی اول آغاز وتا سال 1918 ادامه پیدا کرد که عوامل جنگ را مفسرین سیاسی بیشتر بررقابت اتریش وروسیه برسر کشور های بالکان اختلاف فرانسه وآلمان ورقابت اقتصادی ودریائی میان آلمان وانگلیس را از جمله عوامل جنگ برشمرده اند.

گرچه در ابتدا جنگ بیشتر میان کشورهای اروپائی تمرکز داشته ولی بعد ها سبب ظهور دو قدرت جهانی دیگر یعنی ایالات متحد امریکا وجاپان نیز در این عرصه گردیده است طوریکه میدانید بتعقیب جنگ جهانی اول جنگ جهانی دوم درسال 1939 مجدد آغاز میگردد وتا سال 1945 ادامه پیدا میکند.  که دلائیل آغاز جنگ جهانی دوم را بیشترمفسرین بحران اقتصادی ودرخواست غرامت جنگی یکصد میلیارد دالری ازآلمان باا لوسیله متفقین پس ازجنگ( جهانی اول) و محدودیت نیروی ارتش ووسائیل نظامی برای آلمان تاسطح یکصد هزار نفر ونیاز جاپان بمواد اولیه وغیره  را علت وعامل اصلی جنگ جهانی دوم تذکر داده اند در اینجا لازم است تا بدانیم که تنها درجنگ جهانی دوم پنجاه الی شصت  میلیون نفر کشته شده وتقریبا چهار قاره جهان یعنی آسیا اروپا افریقا وامریکا درجنگ مشارکت مستقیم داشتند و این جنگ دقیقا در روز سوم سبتامبر سال 1939م با الوسیله کشور های انگلستان وفرانسه بر ضد آلمان آغاز گردیده وعلت آغاز جنگ حمله آلمان نازی به پولند بوده است .که البته زمینه شروع جنگ جهانی دوم برمیگردد به پی آمدهای جنگ جهانی اول که پیروزمندان جنگ جهانی اول یعنی متفقین(انگلستان ایالات متحده امریکا وفرانسه) باطرح قرار داد (وارسا)که قرارداد مذکور کشور آلمان را پارچه پارچه میساخته وآن را بکشورهای همسایه اش تقسیم میکرده وتعداد نفرات وتجهیزات ارتش آلمان را محدود میگردانید وآلمان را آغاز گر جنگ معرفی میکرد ارتباط مستقیم داشته است که میبایست آلمان برای متفقین میلیارد ها دالر غرامت جنگی می پرداخت که همه این عوامل سبب گردید تا آلمان را وادار سازد که برای پسگیری مناطق ازدست رفته خود جنگ را مجدد آغاز نماید ودر آغاز جنگ بتواند کشورهای هالند بلژیک  دانمارک ناروی را به آسانی شکست دهد.وسر زمین این کشور ها را اشغال وضمیمه ( رایش سوم )بسازد وبه تعقیب آن درظرف یک ماه بتواند ارتش فرانسه را نیز در جنگ شکست دهد .وتا این زمان جنگ مستقیمی میان آلمان وایالات متحده امریکا وجود نداشته است مگر ایالات متحده امریکا در پشت سر کشورهای انگلستان وفرانسه قرار داشته وآنهارا از نظر تجهیزات ونیرو کمک میکرده ولی بعد از حمله جاپان به

 بندر( پرل هارپور)امریکا این بار ایالات متحده امریکا کمک های خود را به آنها بیشتر کرده وآنها را مورد حمایت رسمی وکامل خود قرار داده و در این زمان بوده است.

که آدلف هیتلر با اتحاد جماهیر شوروی سابق نیز اعلان جنگ داده وبه سرعت شهرها وکشور های مربوط به اتحاد شوروی سابق را یکی پی دیگری تسخیر میکرده وارتش شوروی را در محاذات جنگ شکست میداده است تا جائیکه شهر مسکو را به محاصره خود درآو رده بوده که در این وقت است که طبیعت وسرما زمستان بکمک ارتش شوروی رسیده وهوا به اندازه سرد گردیده بود که درجه سردی هوا به پنجاه درجه زیر صفر میرسیده وبرای ارتش آلمان مشکلات زیادی را بوجود آورده بوده است. وبرای اولین بار بود که ارتش آلمان مجبور بعقب نشینی میگردید .وباز در همین زمان بوده است که جنگ استالینگرادکه مهمترین وسخترین جنگ درسطح جهان بحساب میرفته بوقوع پیوسته است وجنگ به اندازه شدید وسخت بوده که جنگ تن بتن وخانه بخانه تا مدتی میان طرفین ادامه داشته که با الاخره ارتش آلمان بمحاصره کامل کشیده میشود وامکان هیچ نوع کمکی از زمین وهوا برایش میسر نمیگردد که با الاخره مجبور بتسلیمی میگردد.وراه ارتش شوروی بسوی غرب واروپا وآلمان باز میگردد وورق جنگ برگشت میخورد وراه پیروزی برای متفقین مساعد میگردد تا اینکه در روز سیم  اپریل سال 1945م هیتلر می بیندکه هیچ نیروی جنگی برایش باقی نمانده اجبارا اقدام بخود کشی میکند وآلمان تسلیم متفقین میگردد وبدین صورت جنگ جها نی دوم در اروپا خاتمه پیدامیکند مگر در آسیا میان جاپان وامریکا چین وکوریا هنوزهم ادامه داشته که سر انجام با بمباردمان اتمی امریکا شهرهای ناکا زاکی وهیروشیمای جاپان جنگ در آن حوزه نیز درششم اگست 1945م باتسلیمی جاپان بعد از شش سال ادامه جنگ های خونین وکشته شدن میلیون ها انسان وخرابی آبادی ها وکشورهابپایان خود میرسد.

.که با ختم جنگ جهانی دوم سبب ظهور دو ابر قدرت یعنی ایالات متحده امریکا واتحاد جماهیرشوروی بعنوان دوقدرت برتر جهان درعرصه جهانی بوده ایم که با قطب بندی های جدیدی در عرصه جهانی بنام بلوک شرق وغرب واتکای کشور های دیگر به استثناء عده ای بیکی از از این دو قدرت وبرخورداری هر دو ابر قدرت از سلاح های هسته ای (اتمی ) وترس از بکار گیری آنها در مقابل یکدیگر جهان به دو قطب متضاد تقسیم میگردد ودر نهایت سبب ایجاد زمینه موسوم به( جنگ سرد) میان این دوقطب میگردد. ومدت زیادی جنگ سرد میان این دو قطب ادامه پیدا میکند.

 تا اینکه دراواخرقرن بیستم باختم جنگ سرد ونابودی اتحاد جماهیر شوروی سابق از صفحه روزگار تصویرمثبتی در ذهنیت ها درجهان ایجاد میگردد که ممکن زمینه تنش ومنازعه میان کشورها باالاخره ازبین برود ویا اقلا کمتر گردد ولی روند تحولات جهانی ومنطقه ای بر عکس نشان میدهد که بیانگر این است که هنوز تاختم تنش ومنازعه میان کشورها فاصله زیادی وجود دارد وحتی جریان تحولات جدید درعرصه سیاسی جهانی نمایانگرآن است که تنش ها ورقابت های جدیدی درحال آمادگی و شکل گیری است. چنانچه تعدادی ازکشورهای درحال صنعتی شدن درقاره آسیا ماننده هنگ کنگ تایوان کره جنوبی سنگاپور زیر نام( ببرهای آبی) وظهورجمهوری خلق چین باسرعت تمام درعرصه رشد وتوسعه اقتصادی ووضعیت موجودیکه درخاورمیانه جریان دارد وعوامل بازدارنده دیگر همه سبب میگردد که نتوان ازتنش ورقابت میان کشورها هنوزبطور کامل مطمئن بود و حتی عده ازناظران وتحلیل گران بر این باور اندکه جنگ سرد جدیدی درجهان درحال ظهوراست این بار نه دراروپا بلکه درقلب آسیا که یک طرف آن را جاپان کره جنوبی بهمکاری نزدیک ا یالات متحده امریکا وجانب دیگر رادوقدرت اتمی دیگر جهان یعنی چین وکوریای شمالی تشکیل میدهند واوضاع در خاور میانه از آن هم پیچیده تراست که به آسانی نمیتوان ازحالا آینده را درست پیشبینی کرد.و امید واربود که به زودی وآسانی تنش میان کشورهای جهان از میان رفته ویا کاهش جدی پیدا خواهد کرد.

 

 ارجحیت دیپلوماسی وروابط بین المللی در  عرصه جهانی :


تاامروز تعاریف متعددی برای دیپلو ماسی(Diplomacy)ازجانب دانشمندان

علوم سیاسی وروابط بین المللی ارائه شده که هرکدام بنوبه خود گوشه از عرصه

کار دیپلو ماسی وروابط بین المللی را روشن میسازد بطور مثال در تعریف دیپلوماسی

گفته شده که (دیپلوماسی عبارت از مجموعه مقررات وقواعدی است که روابط میان

دولت ها وکشورها را ترتیب وتنظیم مینماید(1)ویا عبارت از علمی است

که روابط میان کشورها را نظارت کرده وعرصه کارش بررو ابط خارجی

کشورها تمرکزداردویا علمی است که به دانش ارتباط میان سیاستمداران

وسران کشور ها اطلاق میشود بناء بر این

هر تعریف ازدیپلوماسی اگرداشته باشم شامل روابط کشورهاودولت ها

 بایگدیگرگردیده  که دولت ها با یگدیگر چه نوع روابط دارند

قبل از موجودیت و تنظیم روابط میان دولت ها وکشورهاایجاب میکند

تاشناخت لازم از کشور متعلق به خود وکشورها ودولت ها ی دیگر

داشته باشیم و ارزش واهمیت روابط  میان کشور خودوکشورهای دیگر رابخوبی بدانیم

 ازاین جهت اگر بتوانیم معلوماتی را ازکشورهای جهان منطقه وهمسایه واطراف خود داشته باشم

 وساحه همکاری میان کشور خود وکشور های دیگررا تحلیل وتجزیه نموده

 وانها را مشخص سازیم  بهتر خواهیم توانست ر وابط کشور خود

 باکشور های دیگر راترتیب و ا انسجام بخشیم

 زیرا شناخت از کشورخود وکشورهای دیگر برای تنظیم روابط وهمکاری

 های دو جانبه وچند جانبها اشد ضرورت است.که

. خوشبختانه ا  فغانستان باموقعیت خاص وحساس که درمنطقه وجهان دارد  میتواند نقش خوبی را برای این نوع همکاری هاداشته باشد

                         ( آ رزوی ملت افغانستان صلح پایدار
                               و دوامدار درکشور است)

 

اگر جامعه­ ای را که گرفتار بحران، جنگ، نزاع بی امنیتی، فقر، بی­سوادی

و بی­ اعتمادی باشد به انسان مریضی که گرفتار امراض گوناگون است شبیه بدانیم، قبل از اقدام بهر نوع تداویی آن لازم است تا امراض او تشخیص گردد که گرفتار چه نوع مرضی است بعد از تشخیص مرض میتوان بتداوی او اقدام کرد.

 همچنان جامعه که گرفتار جنگ منازعه و بحرانهای اجتماعی دیگری باشد در قدم اول لازم است تا عوامل منازعه و جنگ و بحرانهای اجتماعی همه ریشه با بی گردد. تا دانسته شود که چه عوامل باعث ایجاد جنگ، بی­ اعتمادی و بحرانهای اجتماعی دیگردر آن جامعه گردیده که بعد از تشخیص عوامل جنگ وبحرانهای اجتماعی دیگر میتوان راه­های جلو­گیریی از جنگ و بی اعتمادیی و بحرانها را جستجو کرد و به اقدام عملی دست یازید.

کشور عزیز ما افغانستان از مدت سالیان درازی است که گرفتار جنگ، اشغال نظامی «توسط اتحاد شوروی سابق» و بی­ اعتمادی، نابسامانی و نا هجاری­ فقر و بحرانهای اجتماعی دیگر بوده و متآسفانه هنوزهم جنگ در این سرزمینی بیداد میکند. آوارگی ها و خانه خرابی ها ادامه می­ یابد صدای مدهش سلاح های مخرب جنک( انتحار وانفجار) در کشور هنوز خاموش نگردیده و از مردم قربانی میگرد و اگر مساعی هم جهت یجاد صلح و ثبات از جانب مجامع ملی و بین المللی تا حالا صورت گرفته نتیجه دلخواه و مطلوبی

را هنوز ببار نیاورده است البته که این بدینمعنی نخواهد بود که می بایست از مساعی صلح جویانه دست برداشت و به طبل جنگ همچنان نواخت و جنگ را ادامه داد. زیرا همه ما باور داریم که هر جنگی نهایت آن صلح است و در حقیقت جنگ بزرگترین مصبت در یک جامعه وکشور بوده که بنیاد جامعه انسانی را متزلزل ساخته و زندگی سر سبز انسان را درو میکند و از انسان مهر و عطوفت انسانی را میتواند برباید لذا می­بایست صادقانه و مخلصانه همه قلم ها و قدم ها در این مسیر بسیج گردد.تا چنان صلحی در کشور ایجاد گردد که دیگر جنگی را بدنبال نداشته باشد و طور نباشد که فقط جاها عوض گردد طوریکه تا حالا چندین بار چنین شده است عده اداره شهر ها را بدست گرفته و عده دیگر بکوه ها پناه برده و بتدریج به قریه ها سرازیر شدند و اداره قراء و قصبات را بدست گرفتند و با مساعد بودن شرایط محیطی و منطقه ای بجنگ خود توانستند ادامه دهند چه در کشور ما چنین شرایط همیشه موجود بوده لذا هر قدم که برای ایجاد صلح بر داشته می­شود باید اساسی و پایدار باشد و از امتیاز گیری و امتیاز دهی کرده بیشتر بصلح پایدار و دوامدار بطور اساسی فکر شود و همه عوامل، ریشه ها و انگیزهای جنگ و منازعه درست وصحیح ارزیابی گردد و به اصل مشکل جنگ توجه جدی صورت گیرد. صبر و حوصله مندی دست اندرکاران صلح درکشور متزلزل نگردد و هر دو طرف منازعه اقلاً بیک سلسله اصول اساسی عملاً پایبندی خود را نشان دهند.تا قدم­های بعدی استوارتر متین­تر بتواند برداشته شود زیرا جنگ چه از نظر اجتماعی و چه از نظر روان­شناسی هر دو یک پدیده مصیبت بار و زشت بوده که بر بالای انسان و جامعه به اجبار تحمیل میگردد که در اصل با کرامت انسانی انسان و جامعه هیچ نوع سازگاری و توافق ندارد و از نظر شرع مقدس اسلام هم اگر در جایی مشروعیت پیدا می کند جنگ دفاعی بوده نه تعرضی زیرا از نظر اسلام جنگ بذات خود هیچ حسن ذاتی نداشته چه جنگ ( قتل عبادالله و تخریب بلادالله است) که هیچ نوع زیبایی ذاتی ندارد و در یک کشور بار اصلی جنگ را مردم آن کشور بدوش میکشند که خانه های شان خراب و فرزندان شان به قتل می­رسد تلفات انسانی، خسارات اقتصادی، هزینه­ های عاطفی همه و همه مصیبت­های است که مردم گرفتار جنگ در یک کشور می­بایست همه را بپردازند، غرامت دهندگان اصلی جنگ( مردم) بوده در حالی که خوشان در ایجاد جنگ کمترین نقش را هم نداشته و ندارند ولی غرامت­های کلی جنگ را آن­ها می­بایست بپردازند چنان غرامت­های که طور اجباری بر دوش آن­ها تحمیل گردیده و برعکس تصمیم گرندگان جنگ (رهبران جنگی و سیاست مداران) بوده که خود شان هیچ نوع غرامت جنگی نمی­پردازند و اگر درجایی خطری جان آن ها را تهدید کند ممکن راه های دیگری را جستجو کنند تا خود را از مهلکه جنگ نجات دهند در حالی که خود شان مسببان اصلی جنگ اند. البته مؤثرترین و مهمترین راه جلوگیری از جنگ و ادامه ای ناگوار آن بلند رفتن سطح شعور جامعه بوده که می تواند نقش مهم و اساسی را در جلوگیری از جنگ و ادامه آن داشته باشد. چه جامعه ا­ی روشن حساس و منور می­تواند با فشار همه جانبه بر بالای رهبران جنگی و سیاست مداران خود از وقوع و ادامه­ ای جنگ جلوگیری کند و جنگ را به زودی متوقف و خاتمه بخشد چنانچه می­گویند در جریان جنگ امریکا با ویتنام این تظاهرات وسیع و فشار مختلف مردم امریکا بوده که بالاخره دولت وقت امریکا را وادار به خروج از ویتنام کرده و سبب توقف جنگ گردیده است در کشور ما هم می­توان با فشار بربالای جنگ طلبان به ایجاد صلح در کشور کمک کرد. و راه دیگری که می­تواند از جنگ و خشونت گرایی جلوگیری کند تعمیم فرهنگ صلح است که فرهنگ صلح می­تواند در تامین صلح و امنیت نقش اساسی خود را داشته باشد. بخصوص در جوامع گرفتار جنگ های طولانی که در چنین جوامع تعمیم فرهنگ صلح در اولویت کاری همگانی می­بایست قرار داشته باشد و تمام منابع و امکانات باالقوه و باالفعل موجود در کشور جهت تحقق صلح و آشتی به کار گرفته شود و حتا در مؤسیسات تعلیمی و آموزشی (مکاتب و مدارس) مضمونی درسی بنام (مبانی صلح) در نصاب تعلیمی مکاتب و مدارس گنجانیده شود. تا فرهنگ صلح و آشتی همه جانبه تعمیم یافته و فرهنگ جنگ و منازعه بتدریج کاهش پیدا کند و جای خود را به فرهنگ صلح و آشتی بدهد و علماء دینی در این مسیر میتوانند نقش اساسی داشته باشند. و هر قدر سرمایه گذاری هم اگر در  این زمینه صورت گیرد بهدر نخواهد بود و اثرات مثبت خود را میتواند به جای گزارد،. زیرا جنگ پدیده شوم و نامیمون است که از جمله بدترین اختراعات انسانی است که بکرامت ذاتی انسان سازگاری ندارد جنگ زندگی انسان را نابود کرده دونیا را برای او جهنم می­سازد فکر و اندیشه انسان را منقلب گردانیده و انسان را به ستیزه جویی و انتقام گیری بیشتر وا میدارد طوریکه روان فرد و جامعه را متقلب ساخته درست را نادرست و نادرست را درست می نمایاند. اثرات منفی جنگ حتی ارزش­های انسانی و معنوی را کم رنگ ساخته فکر و اندیشه انسان را به انحراف می­کشاند. انسانیکه تا دیروز همنوعان خویش را بدیده قدر می­نگریست امروز بواسط جنگ از همه وجودش تنفر و انتقام گیری بمشام میرسد. همنوائی انسانی دوستی، غم شریکی برادری هموطنی همه و همه بفراموشی سپرده شده و بجز از انتقام گیری و ادامه جنگ و خون ریزی بشتر بچیزی دیگری فکر کرده نمی­تواند لذا ایجاب میکند تا فرهنگ صلح طور جدی در جامعه همگانی شود تا همه زوایای تاریک و دور افتاده کشور. از این نغمه روح پرور و دلنواز مستفید شوند و عملاً بمراکز تعلیمی و تربیوی مراجعه شده و از آنجا کار آغاز گردد تا نسل جوان کشور که در هر دو طرف جنگ قربانیان اصلی جنگ هستند بتوانند از مزایایی صلح همگانی بهره مند گردند تا بدین وسیله از حس انتقام گیری و تنفر کاسته شده و حس خوشبینی و مدارا گری جایگزین آن گردد و از اعمالیکه باعث برانگخته شدن احساسات و جریحه دار شدن اعتقادات مردم میشود طور جدی پرهیز گردد و از مبانی اخلاقی و دینی دین مقدس اسلام که دین صلح و برادری است طور کامل استمداد جسته شده چه در دین مقدس اسلام رفتار نیکو بادیگران و همزیستی مسالمت آمیز و زندگی در صلح و آرامش اصل و اساسی زندگی بشری را تشکیل داده جنگ و درگیری حالت غیر طبعی و عارضی بین انسانها بحساب میرود و آنهایکه از اسلام صرف جنگ و خصومت را درک و برداشت می نمایند در حقیقت اسلام را درست نشناخته اند زیرا از نظر اسلام طوریکه گفتم هیچ زیبایی و حسن ذاتی برای جنگ وجود ندارد و در جای اگرجنگ مشروعیت پیدا میکند فقط بواسط دفع و رفع ظلم و تجاوز بوده نه بواسطه تعدی و ستم بدیگران زیرا صلح و زندگی مسالمت آمیز حالت اصلی زندگی انسانی را تشکیل داده و زمینه ساز توسعه و همکاری و تساند اجتماعی بین انسانها میگردد و در سایه صلح میتوان بهتر زمینه همکاری بیشتر و نوع دوستی عمیق و واقعی­تری را بین انسانها ایجاد کرد لذا بصراحت گفته میتوانیم که از نظر اسلام زندگی صلح آمیز و همزیستی مسالمت آمیز اصل و اساس زندگی بشری را تشگیل داده و و از اهداف اصلی آن است زیرا در سایه صلح بهتر میتوان پایه ها مهر و محبت و نوع دوستی بشری را اساس گذاشت و جهان عاری از جنگ و خشونت را باهمکاری یگدیگر ساخت.

  با احترام  سید محمد خیر خواه

 

 

انتخابات  درعرصه قدرت سیاسی:

در عرصه قدرت سیاسی بجای اتکاء به سلاطین وزورمندان معمولا اتکاء بجریانهای فکری بیشتر بوده حلقه های  درون جامعه براساس انگیزه های مختلف گرد هم جمع میشوند وجامعه مدنی را بجای جامعه بدوی می سازند یکی از راه های رسیدن به چنین هدفی انتخابات است ازاینرو در دنیای امروزی ما انتخابات جایگاه خاص خود را دارد ومتکای انتخابات اعتماد مردم است طوریکه اکثریت جامعه بر فردی از اعضای خود اعتماد میکند واورا بنمایندگی از کل جامعه نماینده میسازند البته شرائط جامعه باید طور باشد که مردم بتوانند ابراز عقیده ونظر کنند وگرنه انتخابات تقلبی برفردی وابسته بقدرت گذشته میتواند باشرائط ظاهری همسان وعیار باشد وچنین انتخاباتی در واقع  انتخاب گفته نمیشود بلکه صحنه سازی  بیشتر  چیزی نخواهد بودوبر عکس انتخابات که در ان رای مردم موج زند و شفاف باشد انتخابات واقعی گفته میشود





«زبان مشترک میراث گران‌بهای نیاکان ما» عنوان کتابی در خصوص زبان فارسی در افغانستان ایران، آسیای میانه و شبه‌قاره هند است و به تازگی در هرات افغانستان منتشر شده است.

بخش مهمی از کتاب «زبان مشترک میراث گران‌بهای نیاکان ما» به ادبیات دوران معاصر اختصاص دارد که مؤلف در این بخش، زبان و ادبیات فارسی در کشور های ایران، افغانستان، تاجیکستان، و برخی کشورهای آسیای میانه و شبه‌قاره هند را به شکل مستقل بررسی کرده است و نمونه‌هایی از آثار شاعران و نویسندگان این کشورها را نیز آورده است.

در بخش ادبیات معاصر، از ایران به آثار «ملک‌الشعرا»، «محمدتقی بهار»، «فرخی یزدی»، «محمدحسین شهریار»، «فروغ فرخزاد»، «حمید سبزواری»، «هوشنگ ابتهاج» و «علی شریعتی» اشاره شده و نمونه‌هایی از آثار آنان در این کتاب به چشم می‌خورد.

از شاعران و نویسندگان افغانستان، مؤلف به آثاری از «خلیل‌الله خلیلی»، «محجوبه هروی»، «صلاح‌الدین سلجوقی»، «عبدالرحمن پژواک»، «صوفی عشقری»، «سید اسماعیل بلخی»، «واصف باختری» و «قهار عاصی» اشاره کرده است.

در مقدمه کتاب، سید محمد خیرخواه سفیر سابق افغانستان در تهران به نقش زبان فارسی و تأثیری که بر فرهنگ‌های دیگر از جمله تأثیر عمیقی که بر شبه‌قاره هند داشته، پرداخته است.

وضعیت کنونی زبان فارسی در ایران، افغانستان، تاجیکستان و آسیای میانه بخش دیگری از پیش‌درآمد این کتاب است که نویسنده ضمن بررسی وضعیت زبان فارسی در این کشورها، به عوامل ورود واژه‌های بیگانه در زبان فارسی پرداخته است.

«سیدمحمد خیرخواه» مؤلف کتاب همچنین با ذکر برخی از اهداف «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» در ایران به پیشینه این فرهنگستان پرداخته است. نویسنده در این کتاب نگاهی نیز به گذشته ادبی زبان فارسی و نظم و نثر هر دوره ادبی دارد. در این کتاب به شکل گذار دوره‌های ادبی بررسی شده و نمونه‌هایی از هر دوره نیز در کتاب بیان شده است.

از دوره اول زبان فارسی که قرن سوم تا پنجم هجری را شامل می شود، مؤلف نمونه‌هایی از آثار «رودکی»، «فردوسی طوسی»، «خواجه‌عبدالله انصاری»، «فخرالدین رازی»، «ناصر خسرو قبادیانی»، «خواجه نظام الملک»، «خیام نیشابوری»، «امام محمد غزالی»، «شهید بلخی»، «کسایی مروزی»، «رابعه بلخی» و تعداد دیگری از شاعران و نویسندگان این دوره را در کتاب آورده است.

دوره دوم ادبی که از ابتدای قرن ششم تا هشتم هجری قمری را شامل می‌شود، نمونه‌هایی از نظم و نثر «مولانا جلال‌الدین بلخی»، «عطار نیشابوری»، «سعدی شیرازی»، «ابوالفضل بیهقی»، «سنائی غزنوی»، «انوری ابیوردی»، «کمال خنجندی»، «امیر خسرو دهلوی»، «نظامی گنجوی»، «عبید زاکانی» و تعدادی دیگر از شاعران در این اثر به چشم می‌خورد.

از دوره های سوم و چهارم که از ابتدای قرن هشتم تا اواخر قرن سیزدهم هجری را شامل می‌شود، مؤلف ضمن بررسی مختصری که بر این دوران‌ها داشته، نمونه‌هایی را از نظم و نثر هر دوره در کتاب آورده است.

آثاری از «حافظ شیرازی»، «امیرعلی شیرنوایی»، «عبداالرحمن جامی»، «صائب تبریزی»، «عبدالقادر بیدل دهلوی»، «مولانا حسین واعظ کاشفی»، «طبیب اصفهانی»، «فروغ بسطامی»، «هاتف اصفهانی»، «قاری عبدالله»، «اقبال لاهوری» و «سیدجمال الدین افغانی که مربوط به دوره های سوم و چهارم ادبی است صفحاتی از کتاب را شکل می‌دهد. 

در طرح روی جلد این کتاب که به قلم توسط «سیدمحمد خیرخواه» در 256 صفحه منتشر شده اثری منسوب به «کمال‌الدین بهزاد» چاپ شده است.

فارس

اخبار مرتبط