هم زمان با انتقال مسوولیت لزوم توجه به مراکز اصلی تروریزم

 

ازجمع بندی صحبت های پریزدنت اوباما رئیس جمهور امریکا درباره انتقال مسئولیت امنیتی به نیروهای افغان چنین دانسته میشود(1) که امریکا بعد از بررسیهای همه جانبه ومشورت های لازم باتیم امنیتی امریکا ومشوره با شرکای افغانی وپاکستانی وائتلاف بین المللی خود به این نتیجه رسیده که از اوائیل سال2011 الی اخیر سال 2014  نیروهای خود را از افغانستان بتدریج کاهش دهد ومسئولیت امنیتی را به نیروهای افغان بسپارد وبمردم امریکا هدف از حضور خود در افغانستان را مکرر بیان نمود ه که چرا امریکا در افغانستان حضور دارد؟ جائیکه ازآنجا القاعده حملات 11 سپتامبر را سازمان داد وسبب کشتن 3000 انسان در امریکا گردید واگر شورشیان بار دیگر در افغانستان مسلط شوند به القاعده  وافراطیون فرصت آن میسر میگرددتا با استفاده از خاک  افغانستان حملات بیشتری را علیه ما سازمان دهند از این جهت من از ابتدا در مورد اهداف اساسی امریکا واضح وصریح بوده والبته این بمعنی نابود سازی تمام تهدیدات امنیتی که متوجه افغانستان است نمی شود بواسطه اینکه  این مسئولیت خود افغانها است که امنیت کشور خود را خود تامین کنند وما بدنبال دشمنان خود وشکست آنها در افغانستان وپاکستان بوده ومیخواهیم توانائی های القاعده را تا سطحی پائین بیاوریم که دیگر تهدیدی برای امریکا ومتحدینش در آینده نباشند مابدنبال اهداف اساسی خود شاهد پیشرفت های نیز بوده ایم چنانچه امروز دیگر رهبری القاعده در مناطق سرحدی افغنستان وپاکستان تحت فشار کامل ما قرار دارد رهبران ارشد شان کشته شده واستخدام افراد جدیدی برای آنها سخت گردیده وبطور خلاصه  سازمان القاعده نسبت بگذشته ضعیفتر گردیده وشکست کامل آن البته نیاز به زمان دارد آنها دشمنان سرسخت وخطر ناک وبی رحم کشور ما هستند وما علیه آنها در اقدامات خود قاطع هستیم در افغانستان به سه مسئله اساسی تمرکز خواهیم داشت: تمرکز بر مسائیل نظامی برای بدست گیری ابتکار عمل از طالبان  2 آموزش قوت های امنیتی افغانستان تا آنها بتوانند مسئولیت امنیتی کشور خود را بعهده بگیرند 3 کمک های ملکی برای توسعه بیشتر وحکومت داری مئوثر وهمکاری منطقه ای بخصوص با پاکستان بواسطه اینکه بهر دو طرف سرحد بهتر بتوانیم مئوفق گردیم .

 البته پیشرفت ها ی ما بکندی وبا هزینه گزاف بقیمت از دست دادن جان فرزندان مابدست آمده وهنوز پیشرفت های ما شکننده است  برای اینکه مطمئن شویم که جانب افغانستان میتواند مسئولیت امنیتی کشور خود را بدوش گیرد ما روی تعلیم وتربیه وارتقای ظرفیت نیروها ی افغانی تمر کز بیشتری خواهیم داشت ما پیام روشنی مبنی بر انتقال مسئولیت امنیتی به نیروهای افغان وخروج تدریجی نیروهای امریکائی در ماه جولای 2011 بدنیا فرستادیم که این پروسه از جولای 2011 آغاز والی اخیرسال 2014 به پایان خواهد رسید در آخرین نشست ناتو در لیسبون روی فراهم سازی کمک های آموزشی ومشورتی به نیروهای افغان در دراز مدت ناتومتعهد خواهد شد واز مجموع بررسی های خود چنین نتیجه خواهیم گرفت که برای پایداری واستمرار دست آورد های امنیتی نیاز جدی وتلاش مستمر برای پیشرفت های سیاسی واقتصادی در افغانستان وجود دارد ودر آینده تمرکز بیشتر ما روی فراهم آوری خدمات ابتدائی شفافیت وحساب دهی خواهد بود ما از روند سیاسی آشتی  باطالبان که از وابستگی شان به القاعده دوری کنند واز خشونت وجنگ دست بر دارند وقانون اساسی افغانستان را بپذیرند حمایت میکنیم ما یک همکاری استراتژیک جدیدی را با افغانستان آغاز خواهیم کرد تا بر مبنای آن بتوانیم اطمینان دهیم که ایالات متحده امریکا یک تعهد دراز مدت برای امنیت وترقی مردم افغانستان دارد ما روی روابط ما با پاکستان تمرکز خواهیم کرد دولت پاکستان میداند که در مناطق روستائی این کشور حضور ترورستان تهدید جدی برای تمام کشورها واز جمله خود پاکستان خواهد بود.

 مابکمک های مان به دولت پاکستان برای تقویت ظرفیت دولت آن بمنظور ریشه کن سازی ترورست ها ادامه خواهیم داد ما بفشار بالای رهبران پاکستان برای از میان بردن پناه گاه های امن ترورستان در مرز های این کشور ادامه خواهیم داد ما از انکشافات سیاسی واقتصادی پاکستان که برای حیات آینده این کشور اهمیت دارد حمایت خواهیم کردما با پاکستان به اساس استراتژی خود برای عمیق ساختن اعتماد وهمکاری مشترک باهم کار خواهیم کردوبه پروژه های مختلف که منجر به رفاه پاکستان میگردد همکاری بیشتری خواهیم کرد ما تلاش های خود برای تشویق همکاری میان افغانستان وپاکستان را سرعت خواهیم بخشید زیرا ایالات متحده امریکا بهمکاری که منجر به تقویت امنیت توسعه وعدالت در پاکستان شود متعهد است مقابله با هریک از این چالش های که من بر شمردم آسان نخواهد بودوروزهای دشواری راپیش روداریم. ماباید به استقامت وپایداری ما ادامه دهیم ما به فراهم سازی استراتژی ها ومنابع که سربازان وافراد ملکی ما برای پیروزی به آنها ضرورت دارند ادامه دهیم ما هرگز در راه رسیدن به اهداف خویش دوچار تزلزل وتردید نخواهیم شد وسر انجام به شکست دشمن خود موفق خواهیم شد.مابه همکاری ما با افرادیکه در راستای پیشرفت وآوردن صلح تعهد دارند ادامه خواهیم داد وبالاخره ما هر آنچه را که میتوانیم انجام خواهیم دادتا از امنیت و مصئونیت مردم امریکا اطمینان حا صل کنیم)

 رئیس جمهور امریکا در ارتباط به کاهش نیروهایش از افغانستان باز از حملات القاعده واسامه بن لادن در 11سپتامبر بر امریکا وقتل شهروندان کشورش یاد آورشده ومسئولیت آن را یکبار دیگر بدوش آنها انداخته واز پیروزی های نیروهای امریکائی در جنگ در افغانستان وعراق یادآوری کرده واز هزینه های جنگ وقربانی های مردم امریکا در عراق وافغانستان واز سختی های جنگ یادآورگردیده وتصمیم اعزام سی هزار نیروی اضافی وتازه نفس به افغانستان در اوائیل شروع حکومت خود را نیز یادکرده واز ادامه جنگ با سازمان القاعده وتعلیم وتربیه نیروهای افغان وآغاز خروج نیروهای امریکائی درماه جولای 2011

 از افغانستان اطمینان داده است. که در مرحله اول تعداد آنها را ده هزار نفر وانمود کرده وگفته: تا تابستان سال آینده 2012 سی وسه هزار سرباز امریکائی از افغانستان خارج خواهند شد بعد از واگذاری مسئولیت امنیتی به نیروهای افغان متباقی نیروهای امریکائی به باز گشت خویش بطور ثابتی ادامه خواهند داد ووطیفه نیروهای امریکائی در آینده از حالت جنگی بحالت پشتیبانی مبدل خواهد شد.وتا سال 2014 میلادی این روند تکمیل خواهدشد وخود افغانها مسئولیت امنیت خویش را بدوش خواهند گرفت واز پیروزی ها وشکست دشمنان خود ودستگیری نیمی از رهبران القاعده با همکاری پاکستان نیز یاد نموده وچنین گفته:ما خسارات جدی را به آنان وارد ساخته وپناه گاهای شان را اشغال وتصرف کردیم مگر چالش های بزرگ هنوز پیشروی ما باقی مانده که آنهارا فراموش نکرده ایم ما در حالیکه نیروهای خویش را از افغانستان خارج کرده ومسئولیت امنیت را به حکومت افغانستان واگذار میکنیم باید بحفظ دست آورد های خود به شدت توجه داشته باشیم ما این را بخوبی میدانیم که صلح رانمیتوان در سرزمینی تامین کرد که جز جنگ راه حل سیاسی را نمی شناسد ما از پروسه صلح دولت افغانستان وادغام مجدد بشمول طالبان حمایت کرده وموضع امریکا در قبال مذاکرات صلح را بشروطی که از سوی حکومت افغانستان مطرح گردیده که قطع رابطه باالقاعده وپذیرش قانون اساسی افغانستان باشد مرتبط دانسته واز آن حمایت میکنیم.

 واهداف آینده ما چنین خواهد بود: عدم موجودیت پناه گاه های که از آنها القاعده ومتحدینش علیه امریکا ومتحدینش حملات خویش را بتوانند اجرا کنند زیرا ما همیشه در جاده ها وکوهای افغانستان گزمه نخواهیم کرد این مسئولیت حکومت افغانستان است که بایداز قدرت خود جهت حفاظت از مردمش کار بگیردووظیفه ما ایجاد فضای همکاری مداوم با مردم افغانستان است وتلاش های ما شامل پناه گاهای امن ترورستان در پاکستان را نیز جزء از هدف ما قرار میدهد وبه پاکستان فشار خواهیم آورد تا با مشارکتش در این منطقه جنگ زده همکاری جدی بنماید ما تا حالا جان های 4500 تن از فرزندان خود را در عراق وبیشتر از1500 تن را در افغانستان از دست دادیم.

 طوریکه از صحبت های گذشته پریزدنت اوباما دانسته می شود هدف از حضورنظامی امریکا در افغانستان مبارزه با دشمنانش که باعث کشتار  مردم امریکا گردیده بوده نه نا امنی فقر وناتوانی وعقب ماندگی افغانستان.وحضور نظامی امریکا در اصل بواسطه حفظ وتامین منافع ملی خود امریکا بوده وازهمین سبب بوده که درافغانستان حضور نطامی پیدا کرده است جائیکه آقای اوباما در قسمتی از صحبت های خود در گذشته چنین گفته: چرا ما به افغانستان حضور داریم؟بواسطه اینکه از آنجا القاعده حملات 11سپتامبر 2001 را سازمان داد وسبب کشتن 3000تن از انسانهای بی گناه در امریکا گردید واگر شورشیان بار دیگر در افغانستان مسلط شوند برای القاعده فرصت آن میسرمیگردد تا با استفاده از خاک افغانستان حملات بیشتری را  علیه ما سازمان دهند از این جهت من ازابتدا در مورد اهداف اساسی امریکا واضح وصریح بودم والبته این بمعنی نابود سازی تمامی تهدیدات امنیتی که متوجه افغانستان  است نمی باشد بواسطه اینکه تامین امنیت افغانستان وظیفه خود مردم افغانستان است که تامین امنیت کشور خود را خود بدوش گیرند ومادر افغانستان وپاکستان بدنبال دشمنان خود وشکست آنها هستیم تاخطری در آینده دیگر امنیت امریکا ومتحدینش را تهدید نکند لذا دیده میشود که حضور نظامی امریکا در منطقه بواسطه عشق به افغانستان وپاکستان ودل سوزی به مردم آنها نبوده بلکه بدنبال منافع ملی کشور خود امریکائی ها درمنطقه ما حضورداشته و دارند نه بواسطه نا امنی فقر وناتوانی وعقب ماندگی افغانستان وپاکستان چه در اصل هیچ کشوری عاشق رخساره مردم کشور دیگری نیست تا خود را بپایش قربان کند بلکه هر آنچه که منافع ملی کشور خودش تقاضی کند بدنبال همان خواهند بود وبس. حالا که امریکا توانسته رهبر سازمان القاعده اسامه بن لادن رابکشد وبه دشمنان خود خسارات وتلفاتی را وارد سازد دیگرمهم نیست که جنگ شان در افغانستان بمردم افغانستان چه خساراتی را وارد ساخته وچه تعدادی از مردم افغانستان را قربانی گرفته وچه آتشی را در افغانستان بر افروخته است ؟  بلکه مقصد وهدف خود شان که حالا تا حدی حاصل گردیده چیز های دیگربنظرایشان آن قدر مهم نیست لذا آنهایکه تصورمیکردند که گویا امریکا افغانستان را اروپا می سازد ودیموکراسی ومردم سالاری را در این کشور نهادینه می نماید وچنین وچنان میکند حالا می بینند که از این حرف ها هیچ خبری نبوده وحتی خود امریکائی ها بدنبال این هستند که باطالبان دردور میز مذاکره بنشینند( که نشستند) ومیخواهند مشکل خود را باطالبان حل کنند

 وموضوعات چون حقوق بشر حقوق زنان دیموکراسی وغیره جزشعار در عمل جایگاه خاصی نداشته ؟و.بطور کلی و خلاصه باید گفت اگر خود یک ملت نتواند ازخود دست آورد اساسی

 د اشته باشد بگفته عامیانه که میگویند: مال مردم گرد ریش است شعار دیگران بحال ما فائیده و سودی نخواهد داشت لذا اگر خود مردم افغانستان نتوانند در عمل حقوق اساسی ومدنی مردم خود رااعم از مرد وزن خودشان تامین کنند و دیموکراسی ومردم سالاری را در کشور خویش خود نهادینه بسازند و امنیت سرتاسری را در کشورشان خود تامین کنند وبه امید دیگران بنشینند توقع بی جای خواهد بود؟. چنانچه رئیس جمهور امریکا در ادامه صحبت خود به این مطلب اشاره کرده و میگوید: تامین امنیت در افغانستان وظیفه امریکا نیست بلکه این وظیفه خود افغانها است که باید امنیت کشور خود را تامین کنند -- امریکائی ها همیشه در جادها وکوهای افغانستان تا زمان نا محدودی گزمه نخواهند کرد تامین امنیت وحفاظت از مردم افغانستان وظیفه دولت افغانستان است نه وظیفه امریکا که این تذکربار دیگر بما هوشدار میدهد که باید روی پای خود ایستاده شد نه تکیه بر عصای دیگران.

 

                                                                   

(نقش زبان در تجلیلگاه فکر و اندیشه انسان)


طوریکه اشاره کردیم زبان در حقیقت محمل و تکیه گاه فکر و اندیشه انسان است.

زبان وسیله فهمیدن و فهماندن مطالب، خواسته ها، بروز احساسات درونی انسان بوده

تأمین ارتباطات بین انسانها، وجوامع انتقال معلومات به دیگران، کسب اطلاعات بروز احساسات عاطفی انسانی همدلی و همزبانی، آفرینش هنرهای ادبی و تخیلی و غیره... همه و همه باالوسیله زبان صورت میگرد چه بسا مفاهیم عمده و بزرگی و یا به تعبیر دیگری جهانی از معلومات و معانی را میتوان در مصرع شعری از یک ادیب و شاعری بنمایش گذاشت و خلاصه اش کرد و انتقال مفاهیم و معانی را به آسانی به دیگران میسر ساخت. که خوشبختانه زبان فارسی دری ما با دیرینه ای تاریخی و ظرافت های ادبی که دارد توانسته مردمان غیردری زبان زیادی را با جذابیت ادبی خود مجذوب خود ساخته که شاعران غیر فارسی گوی در این عرصه خود نمونة از این مثال است. تاریخ نشان میدهد که زبان دری فارسی تاثیر عمیق در شبه قارة هند داشته و زبان اردو تأثیر پذیری زیادی از این زبان نموده که شاعران اردو زبانیکه به زبان دری فارسی شعر سروده اند کم نیستند. اگر مطالعات در سرزمین اناتولی (آسیای صغیر) و آسیای میانه و بین النهرین صورت پذیرد تأثیر زبان و ادبیات فارسی دری در این دیار را بخوبی میتوان مشاهد کرد.

 

 

                                       اسلام دین (وسط) نه افراط ونه تفریط :

 با شناخت که از اسلام  وجود دارد میتوان گفت که در اسلام یک حالت اعتدال و انضباط معنوی و اخلاقی درهمه امور حکمفرمایی میکند و از نظراسلام هر دو طرف افراط و تفریط نا پسند ونا مطلوب بوده بهر طرف که انسان از این دو حالت کشانیده شود از راه اعتدال به صوب انحراف کشیده میشود لذا میبینید حتی عبادت و ریاضت مطلق را اسلام نستوده و از صوم و صال (روزه دائمی) پیروانش را منع کرده و تحریم مشروعات و طیبات زندگی را برپیروانش جایز ندانسته(2)  جوگی گر ی و مرتاض گری را حرام قطعی میداند. عبادات اسلامی را با مناسک و طرز خاصی (منصوصی) بر پیروانش امر کرده، زنار بستن و طناب سیاه برگردن نمودن، تعذیب نفس و به سر و صورت خود کوبیدن را منع مینماید. استفاده مشروع جنسی (ازدواج) را نسبت به تجرد ترجیح داده و پیروان خویش را بر آن تشویق و ترغیب نموده استفاده از طیبات و حلال های خداوندی را امر کرده و زینت های زندگی را حرام و ناجائز نمی شمارد، ولی غرق گردیدن افراطی انسان در لذات و شهوات زندگی و فراموش ساختن خویشتن خویش به حدی که همة وقت را غرق در خوردن، آشامیدن و شهوترانی کردن سپری نموده و از خود و خدا و جامعة خویش بریده و به کام شهوات و لذات سقوط کرده باشد را هم نمیپذیرد. لذا میبینید در اسلام در همة امور یک حالت میانه روی (اعتدال و انضباط معنوی) حاکمیت دارد. اسلام نمیخواهد پیروانش انسانهای لات و تنبل، بی تحرک و بی پروا، لمپن و لاابالی باشند، چنانچه قبول ندارد که انسانهای منزوی، خشک، مقدس مآب، و گوشه گیر نیز از جامعه بدوری باشند. 

اسلام با این طرز روش و برخورد عاقلانة خویش در قبال مردم در مدت اندک زمانی در نفوس و قلوب آنها جای پیداکرده و راه تأثیر گزاری خویش را بر افکار و ذهنیت مردم و جوامع بشری بخوبی شناخته و در روح و روان انسان ها و در داخل جوامع بشری نفوذ خویش را تثبیت کرده. توان و استعداد انسانها را مورد نظر و مطالعه خود قرار داده و چیزهای مالایطاق را از انسان مطالبه نکرده. و به خواسته های فطری و نیازمندی های طبیعی انسان و جامعه ابراز علاقه نموده و انهارا از خود نرانده، بلکه به آنها جواب مثبت داده و با همه عظمت، رفعت، طهارت و معنویتی که داشت در عالم فضا باقی نمانده بلکه سیر خود را بسوی زمین پیدا کرد و در زمین قابلیت تطبیق را پیدا نموده است خصوصیات فطری انسانها را با همه مقتضیاتش مورد توجه و درک همه جانبه خویش قرار داده است زمانی که انسان دید که در مسیر فطرت حقیقی خویش قرار گرفته و نیازمندی های طبیعی و غرائز انسانی او در پرتو دساتیر و احکام جاویدانه اسلام مطابقت مینماید لزوماً به این دین گردن نهاد و از او پیروی کرد و عملاً استعداد های خدادای خویش را برای تکامل زندگی انسانی خویش مورد بهره برداری بیشتر وبهتر قرار داد. 

چنانچه بیش از یکهزار و چند صد سال از عمر اسلام عزیز میگذرد و هنوز این دین، هر روز نسبت به روز دیگر روبه پیشرفت و توسعه است و در جهان امروزی ما پیروان بیشتری را به خود پیدا کرده. نه تنها پیروان سنتی و ارثی بلکه انسانهای متفکر و اندیشمندی که با فکر و اندیشة خویش راه اسلام را پسندیده و برگزیده اند که اگر این جریان به همین منوال تعقل و اعتدال به جلو رود امیدواری زیادی است که همه جهان را روزی اسلام زیر پوشش نورانی خویش قرار دهد. ولی اگر خشونت طلبی ها، افراطگرایی ها، خودکشی ها، ماجراجویی ها و انزواگری ها جای تعقل و برخورد اندیشمندانه اسلام را بگیرد و به جای منطق و استدلال راه جنگ و خشونت گرایی انفجار و انتحار پیشه شود یقیناً به آن اهداف و آرمان اصلی اسلام که همانا تکامل انسان و سیر او

 (الی الله) است نخواهد رسید و در بین راه به مشکل گیر خواهد ماند و به گفتة شاعر که میگوید :

 ترسم به کعبه نرسی ای اعرابی  - کاین ره که تو میروی به ترکستان است.

باعرض احترام سید محمد خیرخواه

 

 (کتاب منازعات بشری ریشه ها وانگیزه ها ) ازچاپ برآمد :


 کتاب منازعات بشری ریشه ها وانگیزه ها که حاوی مطالب ذیل بوده ازچاپ بر آمد                                         

                                         فهرست مطالب

1 - پیش درآمدی بر موضوع----------------------------

 2- تعریف منازعه ( conflict )--------------------------

3- انواع منازعه --------------------------------------

4-نقش انگیزه های درونی انسان در ایجاد واشتعال منازعه----------

5 الف: منازعه انسان با خودش ---------------------------

-5ب :منازعه انسان با انسانهای دیگر (منازعات فردی) ------------

-6آغاز منازعه بین ابنای بشر ( هابیل وقابیل) به روایت قرآن کریم ----

-7اثرات عاطفی این قصه قرآنی ----------------------------

-8نکاتی پیرامون منازعه دو برادر ( هابیل وقابیل فرزندان آدم (ع) ) ----

-- 9مثالها ونمونه های دیگری از منازعات فردی در داخل جامعه ما ---- 

-10 منازعه همیشه زشت ومردود نبوده بطور مثال(منازعات برحق وعادلانه ) -

                                                                                                            

                                                   قسمت دوم :

-12عوامل وانگیزه های منازعات ----------------------------

الف: عدم دسترسی  انسان به خواسته هایش

ب :وجودحق تلفی ها -------------------------------------

ج: حسادت ها ------------------------------------------

د: عقده مندی ها -----------------------------------------

ه]: اختلاف دردیدگا ه ها وجهانبینی ها --------------------------

-13انواع منازعات( فردی واجتماعی )---------------------------

-14تغییر شکل منازعه اجتماعی بمنازعه فردی ویا برعکس---------------  

-15 منازعه فرد در مقابل اجتماع وبر عکس ------------------------

-16منازعه اجتماع در مقابل اجتماع ویا( منازعات بین المللی) ------------

-17نزاع بمفهوم جنگ وخشونت -------------------------------

-18دیدگاه های مبتنی برمنازعه وجنگ ---------------------------

الف: دیدگاه کمونیزم ----------------------------------------

ب: دید گاه فاشیزم ------------------------------------------

ج: دیدگاه افراطگرائی وتروریزم ---------------------------------

-19افغانستان خود قربانی کمونیزم تروریزم وافراطگرائی گردیده -----------

-20برداشت های متفاوت از دین ---------------------------------

-21ظهور جریانهای سیاسی فکری درکشور   -------------------------

الف طرز تفکر محلی وقومی -------------------------------------

ب:طرز تفکر مدرنیزم وترقی خواهی --------------------------------

 ج: طرز تفکر دینی ( اسلام گرائی)

-22 نمونه های از افراطگرائی که باعث عکس العمل مردم در درون جامعه گردیده------------

- 23عوامل افراطگرائی -----------------------------------------

الف:جهل ونادانی ---------------------------------------------

ب: تعصب ناروا -----------------------------------------------

ج:فشار واختناق -----------------------------------------------

د:فقر وبی کاری -----------------------------------------------

ه :عقده مندی وانزوا --------------------------------------------

24 - لزوم تعریف مشخصی از تروریزم وافراطگرائی   --------------------

25- راه های وقایه و جلوگیری از جنگ وخشونت -----------------------

26-صلح وآرامش از دیدگاه اسلام ----------------------------------

27- جستجوی طرق حل وفصل منازعه ------------------------------

28-جستجوی طرق حل وفصل منازعه از بعد داخلی ----------------------

29-جستجوی طرق حل وفصل منازعه از بعد بین المللی ---------------------

30-بعد حقوقی وسیاسی منازعه ----------------------------------------

                                              

 

قسمت سوم:

31- هزینه حضور نظامی خارجی زیر عنوان مبارزه جهانی باتروریزم در افغانستان برای (افغانستان وغرب- دنباله این حضور ---------------------------------------------

33- پیمان استراتژیک( میان افغانستان وایالات متحده امریکا)

34-کاهش نیروهای خارجی از  افغانستان --------------------------------

35- هدف از حضور-----------------------------------------------

36- اهداف عمده غرب وکشور های مشترک المنافع ( شوروی سابق )درمنطقه در یک نگاه

37-اهداف کشور های همسایه ومنطقه ----------------------------------

38- ماجرای عراق و اوضاع شرق میانه -----------------------------------

39- دلایل حضور نظامی امریکا در عراق ---------------------------------

40- لزوم استفاده از فرصت ها در افغانستان --------------------------------

الف: استفاده در عرصه اقتصادی وتجهیزات نظامی ----------------------------

ب:  همکاری در عرصه زراعت صنعت تجارت و مالداری ------------------------------

ج:  همکاری در عرصه ساخت وساز ومحیط زیست -----------------------------------

د: همکاری در عرصه اسکان مهاجرین و عودت کنندگان وبیجا شدگان داخلی----------------

ه : همکاری در عرصه مبارزه با مواد مخدر و اعتیاد ----------------------------------

 و:همکاری در عرصه مبارزه با فساد اداری                                                                                                         


ابراز درد جامعه به زبان شعر، ادب، طنز و کنایه

سید محمد خیرخواه

طوری که می دانید شعراء و ادبای گذشتۀ ما با وجود همه اختناق ها و فشارهای که در طول تاریخ بر زندگی آنها مسلط بوده بازهم هرگز مشکلات اجتماعی جامعه و درد مردم خود را از یاد نبرده بلکه، همیشه به زبان شعر و ادب، طنز و کنایه درد جامعه و ملت خود را بیان می کردند و از وضعیت سخت اجتماعی و سیاسی که بر زندگی آنها و جامعه و مردم شان می گذشته، شکوه ها داشتند. به طور مثال انوری ابی وردی مشکلات خود و جامعۀ خود را چنین بر زبان می آورد :

هربلای که از آسمان آید

گرچه بر دیگران روا باشد

برزمین نارسیده می پرسدخانۀ انوری کجا باشد.

و یا حافظ شیرازی

طوری که می دانید حافظ بعد از تسلط مغلان بر خراسان بزرگ که با آمدن آنها وحشت کاملی در منطقه مستولی گردیده و مغلان همه شهرهای خراسان زمین را به خاک یکسان و فرزندان شان را قتل عام کرده بودند در چنین شرایط حافظ پا به عرصۀ زندگی می گذارد و شعر می سراید) که اشعار او پر از کنایه و رنج نامه و تنفر از ریاکاری و حقه بازی بوده که در شعر ذیل می بینید حافظ از واعظان درباری و ریاکار ان حقه باز چقدر رنجیده و ناراحت بوده که آن را چنین بر زبان می آورد :

واعظان کاین جلوه برمحراب ومنبر میزنند ...

چون بخلوت میروند آن کار دیگر میکنند..

و یا مولوی جلال الدین محمد بلخی که از وضعیت و شرایطی اجتماعی و سیاسی که در زمانش بر جامعه و مردم او حاکم بوده چنین یاد آوری کرده می گوید :

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر

وز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می نشود جسته ایم ما

گفت آنکه یافت می نشود آنم آرزوست

و یا در تاریخ معاصر کشور ما استاد خلیل الله خلیلی از رنج و مصیبت که از جانب دشمنان کشورش بر بالای ملت و جامعۀ او حاکم گردیده بوده چقدر رنج ها برده که از آنها چنین یاد آوری می کند :

گوئید به نوروز که امسال نیاید

در کشور خونین کفنان ره نگشاید

و در شعر دیگری از غربت و آوارگی ملت خود چنین شکوه ها دارد :

چون به غربت خواهد از من پیک جانان نقد جان

جای دهیدم درکنار تربت آوارگان

گور من در پهلوی آوارگان بهتر که من

بیکسم آواره ام بی میهنم بی خانمان

همچو من اینجا به گورستان غربت خفته است

بس جوان بی وطن بس پیر مرد نا توان

کشور من سخت بیمار است آزارش مده

زخم ها دارد نمک بر زخم آن کمتر فشان

از برای مدفن من سینه پاکش مدر

بهر من بر خاطر زارش منه بار گران

داغ ها دارد منه بر سینه اش داغ دیگر

درد ها دارد دیگر بر پیکرش خنجر مران

و یا مولوی حنیف بلخی در شعر زیر عنوان (آهنگر) تنفر خویش را از استبداد و ستم که بر بالای ملت و جامعۀ او حاکم بوده چنین بر زبان می آورد :

صبحگاهی مرد با زیب و فری

شد به درب دکه آهنگری

گفت ای حداد ای استاد فن

بازوی تو بازوی آهن شکن

کار تو با کوره و با آتش است

ساعدت اندر پی تاب وکش است

کسب تو در زندگی معراج توست

آبرو و اعتبار تاج توست

این بود بس افتخار بی مثال

کاسبان را دوست دارد ذوالجلال

بیل میسازی به مرد کشت وکار

تیشه میسازی برای قطع خار

من نگویم ای جوان ای گرد مرد

آهنت را کوب گرم و یا که سرد

هرچه از ابزار میسازی بساز

اندرین ره هرچه میتازی بتاز

لیک میدان عیب استبداد را

افتخار مردم آزاد را

ترک کن دیگر عزیز ارجمند

صنعت زولانه و زنجیر و بند

ودر شرایط موجود در کشور ما که هنوز جنگ بیداد می کند و فرزندان سرزمین ما در عملیات انتحاری و انفجارات و یا در عملیات بمباردمان های کور خارجی ها و یا توسط سربازان ایشان به قتل می رسند جای دارد تا شاعران و نویسندگان کشور به این مصیبت های بزرگ بیشتر عطف توجه نموده و با وقف زمان بیشتری درد ملت و جامعۀ خود را زیاد تر بازگو کنند.

شعر گونه های را که چندی پیش سروده بوده ام و از طرف بعضی از دوستان به واسطۀ عدم رعایت درست نظم و قافیۀ آنها مورد انتقاد نیز قرار گرفته بود بیشتر از این جهت بود که این نوشته ها و سروده ها بتواند اقلاً شاعران و نویسندگان دلسوز کشورم را تلنگر (حرکت) بیشتری دهد تا در این عرصه از خود جولان بیشتری نشان دهند شعرگونه های مذکور چنین آغاز می گردید :

(کبوتر بال شکسته و عملیات انتحاری)

کبوتر دیده  ام در پشت ایوان

که می نالید دم صبح تا پگاهان

به او گفتم چرا حیران و زاری

جوابم گفت با وضع پریشان

ندارم خانه و هم لقمه نانی

که راحت باشم اندر بیابان

به او گفتم مگر چشمی نداری

که بینی حال فرزندان انسان

هزاران کودکان نازنین را

همه مثل تو باشند چشم گریان

تو داری بال و پر هنگام پرواز

ولی آنها ندارند قوت آن

بهنگام عمل های انتحاری

همگی در همان دم میدهند جان

دعای من همین باشد شب و روز

به درگاه خدای پاک و سبحان

خدایا خالقا پروردگارا؟

حفاظت کن به لطفت جان ایشان

بحق آن شهیدان خفته در خون

تو آرامی بده بر ملک افغان

و یا در سرودۀ دیگری زیر عنوان :

(بود قلب مومن مأمن قرآن پاک)

به بگرام جنایت کرد امریکا عسکری

به میهن کشتند فرزندان نام آوری

حقیقت آن است که قرآن کتاب خدا

برای هر مسلمان است تاج سری

مناسب بود تا نشان داد عکس العمل

نه اینکه تخریب کرد ثروت دیگری

دعا گویم به در گاه خداوند دائمی

که هرگز نگردد آلوده خون هیچ پیکری

بود قلب مومن مأمن قرآن پاک

نشانه نباید رفت قلب هیچ نام آوری

خدایا بصیرت بده دائمی

بما مردم مظلوم و بد اختری

و یا در نوشتۀ زیر عنوان

(آدم کش حرفوی)

بما گفتند مردم صدها بل هزارها

قشون اجنبی زیر نظم و پوشش نیاید

همه روزه بما می سازند ماتم

بحال ملت ما هیچگه خوش نیاید

بود بهتر که امنیت خود بگیریم

که دیگر در ملک ما هیچ آدمکش نیاید

همه باهم نمائیم صلح وآشتی

تا این ملک میدان تاخت (اسامه و بُش) نیاید

اگر اسوه کنیم نیکی و دوستی

به پیش خالق ما هیچگه ناخوش نیاید

و یا در سرودۀ زیر عنوان :

( هدف این نیست که ما اینیم وآنیم)

بتو گویم عزیزم درد دل را

که باید بحث قومی را بمانیم

یکی گوید که من آریین نژادم

دیگر گوید که من ترکی نهادم

سومی گویدکه هستم قوم سادات

چهارمی آید که من مغل نژادم

به والله همه ما هستیم فرزند انسان

چه پشتون چه تاجیک چه ترکمان

بنزد حق قومیت ارزش ندارد

مهم آن است که انسان چی میکارد

هدف این نیست که ما اینیم وآنیم

مهم آن است که ما از زندگی چی دانیم

وجود قومیت بهر شناخت است

نه اینکه در مسابقه کی از کی باخت است

همه در یک وطن زندگی داریم

همه ما معتقد با کردگاریم

همه ما پیروی دین محمد(ص)

همه از خالق خود منت گذاریم-

چه خوش گفته بما اقبال دانا

به راستی خوب توجیه کرده مارا

(نه افغان نه ترک نه تتاریم

چمن زاریم و از یک شاخساریم

تمیز رنگ و بو برما حرام است

که ما پروردۀ یک نو بهاریم )

به روز حشر کس از ما نپرسد

که ما از کدام قوم و از کدام تباریم

مگر پرسند از ما حساب اعمال

که تا بینند ما با خود چه داریم

حساب هرکس در عمل اوست

نه اینکه فرزند فلان بزرگ تباریم

و یا در سرودۀ زیر عنوان :

(انسانم آرزوست)

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر

وزدیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می نشود جسته ایم ما

گفت آنکه یافت می نشود آنم آرزوست(1)

گفتم که صدق و صفا گم گشته از جمع ما

گفت آنکه گم گشته از شما همانم آرزوست

گفتیم در ملک ما برادر برادر کُشد

گفت دنیای که برادر نکُشند آنم آرزوست

گفتیم که زار پریش است حال ما

گفت احوال با نشاط سرو خرامانم آرزوست

گفتیم در همه جا دشمن کمین کرده است

گفت همت باصلابت قوت ایمانم آرزوست

گفتیم دمادم دشمن میدان طلب همی کند

گفت شیرخدا و مرد میدانم آرزوست

گفتیم دل زغوغا و جنگ سیر گشته است

گفت دنیای با صفا و محبت اخوانم آرزوست

گفتیم ممکن دست نرسد برآنچه که تومیجوئی

گفت امید و اتکاء بخالق یزدانم آرزوست

و یا در سرودۀ دیگری زیر عنوان :

(دشمن اصلی تو میدانی که کیست؟)

پیرمردی بود در دور افتاده کوی

با لباس ژولیده و انبوه موی

بود دائم مشغول اندر کشت وکار

لحظه ای در جای خود نگرفتی قرار

از قضاء چند روزی او بیمار شد

لاجرم فارغ هم از کشت وکار شد

با تاسف در قریه هم داکتری موجود نبود

جان پیرمرد هر روزه میگردید کبود

باالاخیر پیرمرد بی نوا جان باحق سپرد

بعد رنج طولانی آن بیچاره مرد

گر به قریه شان داکتر و بیمار خانه بود

پیر مرد را ممکن تداوی مینمود

لیک با تاسف داکتر دارو وراه

هر سه آن موجود نبوده در آن ولا

زندگی بیشتری ما باشد چنین

جهل بیماری و مرگ اند درکمین

جنگ تنها با دشمن ظاهری نیست

دشمن اصلی تو میدانی که کیست؟

جهل ونادانی دشمن اصلی توست

جنگ باید کرد با دشمن اصلی نخست