عوامل و انگیزه های قیام 24 حوت 1357 هرات:

 

با کودتادی هفتم ثور 1357 و فشاربی حد وحصر حزب دموکراتیک خلق بربالای مردم افغانستان. چنانچه هم زمان با کودتای ثور دست بکشتار مردم زده و چنان بی رحمانه ووحشیانه عمل کردند که تاریخ گذشته افغانستان کمتر مثال آن را بخود دیده بود- نامردی ها بی مروتی ها تا راج گریهای و غصب املاک مردم بحدی زیاد بود که هیچکس احساس امنیت نمیکرد و هیچ یک  از اقشار مردم در امان نبودند ترس و وحشت در اندک زمانی در همه سرزمین افغانستان سایه افگنده بود چنانچه دکتور حقشناس یکی از نویسندگان دوره جهاد در این باره چنین مینویسد: رعب وترس در اندک زمانی همه جا را فرا گرفته بودو کابوس وحشتناک  مرک بر هوا و فضای کشور سایه افگنده دژخیمان ظالم همه جا با نیزه بر دست و ضبط الصوت در زیر بغل جلوه نمائی میکردند و همین که قد و قامت کسی در نگاه شان مطلوب هم نمیخورد  فوری اورامیگرفتند و به شکنجه گاهش می بردند.

عمارت صدارت زیر خانه های وزارت دفاع، وزارت داخله، وزارت مالیه و چندین خانه و سرای دیگر همه برای شکنجه و نگهداشت زندانیان اختصاص داده شده بود. و شب ها تا سحر انسانهای بیگناه ووطن دوست

و مسلمان را تعذیب و شکنجه میکردند انواع شکنجه ها ووسائیلی که از آنها در این زمینه استفاده می شد چنان زیاد و ننگین و دور از کرامت انسانی بود که نمیتوان از آنها یاد کرد  (1)

افرادیکه توسط رژیم گرفتار می شدند ماه ها از سرنوشت آنها وابستگانشان آگاهی نداشتند و دراین مدت بسا از مردم در زیر شلاق و ضربات و حین بکار بستن آلات شکنجه جان میدادند وعده که جان سالم بدر می بردند روانه زندان پل چرخی میگردیدند  در بین اعضای حزب  رسم بر آن بود که از مدیر عمومی به بالا همه ایشان بعد از انجام کارهای اداری روزانه مربوطه خود به زندانها میرفتند و زندانیان را شکنجه میکردند پل چرخی یاگشتارگاه انسانهای بی گناه هر شب شاهد جنایات. تازه ای بود و زندانیان بچشم سر میدیدند که هر شب تعدادی از برادران شان فرا خوانده می شوند و دیگر هرگز بر نمیگردند. ماشین های زمین کنیی از صبح تا شام در پولی گون های پلچرخی و حومه آن فعالیت میکردند تا برای قربانیان شب آینده که می آیند گودالی را آماده نمایند. و همینکه سیاهی شب برچشم ها پرده می افگند لاری ها

 ونفر بر ها مملو از زندانیان زنده و مرده و نیمه جان میرسیدند و محموله خود را در آن کودال های فرو می ریختند و توسط بلدزر ها و تراکتورها به روی آنها خاک می ریختاندند و بدینصورت روز های سیاه و خونین یکی بعد از دیگری سپری می شد. و خشم و نفرت مردم فزونی می یافت، که با الاخره افسران مسلمان در قرارگاهای عسکری و روستائیان در دهات وخیابانها به اقدامات عملی دست می یازیدند که در بسا موارد با درگیری های مسلحانه می انجامید   آدم کشان حرفوی بر روی هموطنان خود بی رحمانه اتش میگشودند

و با تمام قدرت و امکانات میکوشیدند تا هر حرکتی را در نطفه خنثی و خاموش سازند. چنانچه عده  از مردم را بنام سرمایه دار و فیودال و عده ای دیگر را بنام ارتجاع سیاه و عده ای را بنام ناسیونالیست های تنگ نظر میکوبیدند وعلنا باهمه دشمنی میکردند و به اساس منطق نا معقولی

 (که هرکسی باما نیست دشمن ما است) با تمام مردم افغانستان اعلان جنگ داده بودند بسیاری از مردم بی گناه وبی خبر از همه چیز را بکشتارگاها می فرستادند و بدون پرسان میکشتند و یا حبس و زندانی کرده تا اینکه در فرصت مناسبی بتوانند آنها را نابود کنند در این زمینه بحدی غلو نمودند که در مدت بسیار کوتاهی تمام زندانهای کشور در مرکز و ولایات  راپر از مردمان بی گناه گردانیده حتی عده ای را در مخفیگاها به اثر شکنجه و لت وکوب میکشتند و یا علیل و نا توان شان می ساختند. که بطوخلاصه میتوان گفت:

که بعد از بقدرت رسیدن حزب دیموکراتیک خلق افغانستان ( در هفتم ثور 1357هجری شمسی) این حزب زیر نام اصلاحات درعرصه زندگی اجتماعی وفرهنگی مردم تمام انواع افراطگرائی ها را که ممکن بود بکار بست و انجام داد انواع کشتار ها شکنجه ها زندان انداختن ها وتصفیه ها به اساس فلسفه که قبلا یاد آور شدیم( هر کس باما نیست دشمن ماست ) بلند پروازی های انترناسیونالستی ائیدیالوژیکی 3-توزیع اراضی مردم بدون کدام مدرک قانونی وحقوقی به دیگران زیر نام اصلاحات اراضی ومبارزه با فیودالیزم بشیوه خاص خود 4- لغو تمام قروضی که صاحبان اراضی به کشتمندان ودهقانان خود پرداخته بودند .5

- به اصطلاح مبارزه با بیسوادی به شیوه مخصوص خود ویابتعبیر دیگر جنگ با عرف وعادات مردم درسرتاسر کشور. 6- لغو مهریه شرعی زنان زیر نام تامین (مساوات حقوق مردان و زنان) درجامعه. بطور خلاصه همه اینها مجموعه به اصطلاح اصلاحات انقلابی بود که از جانب حزب دیموکراتیک خلق افغانستان بعد از کودتای هفتم ثور در افغانستان علم گردیده بود که عکس العملهای جدی مردم را بدنبال داشت.

 و درقسمت تصفیه مخالفان باید گفت: بحدی غلو وافراطگرائی کردند که در مدت بسیار کوتاهی دها هزار نفررا بکام مرگ فرستادند وهزاران انسان دیگررا به زندانها ومیلیونهارا آواره دیار دیگران ساختند.کشتن بدون محاکمه زجر وشکنجه توهین وتحقیر ضبط اموال واملاک مردم یک امر عادی وپیش پا افتاده گردیده بود که هریک از اعضای حزب صلاحیت آن را داشتند که چنین کاری را انجام دهند ظاهر طنین در کتاب خود بنام افغانستان در قرن بیستم (1) از این رفتارها چنین یاد میکند: دستگیر شدگان یابکشتار گاه معروف به پولیگون پل چرخی ویا به زندان پل چرخی فرستاده می شدند که میان مرگ وزندگی شان فاصله کوتاه بود زندان پل چرخی خود یک شکنجه گاه بشمار میرفت زندانی ها حق نداشتند باهم صحبت کنند زندانی ها حق نداشتند درمحوطه زندان آزاد گشت وگذار کنند طی 24 ساعت یکبار جهت رفع ضرورت میتوانستند بیرون بروند وهر روزهر زندانی را که می آوردند کسی نمیتوانست از او پرسان کند که به چه اتهام آورده شده چه جرمی داشته ودرکجا دستگیر شده ویاباشنده کجا است؟ معلوم نیست چه تعدادی دردوران حکومت بیست ماهه خلقی ها بقتل رسیدند ویازندانی شدند ولی پس از برکناری تره کی حفیظ الله امین یک لیست دوازده هزار نفری کشته شده ها را اعلام کرد تانشان دهد که مسئول بازداشت ها وکشتارهای خود سرانه تره کی بوده است اما سیدمحمد گلاب زوی یکی از فعالان کودتا ی هفتم ثورکه بعدها عضو دفتر سیاسی ووزیر داخله وقت گردیده بود مدعی است که مسئولیت کشتارها وسرکوبها را امین بعهده داشته است.او علاوه میکند برخورد در مجموع بامردم بسیار زشت بود کلتور(فرهنگ) وعنعنات مردم را در نظر نداشته عمل میکردیم بدون محاکمه کشتن  بندی کردن واموال مردم را ضبط کردن درهیچ یک از قوانین دنیا وجود ندارد که از جمله بزرگترین اشتباه ما بعد از هفتم ثور این بود که صورت میگرفت بطور مثال بنقل از (گلاب زوی) چنین حکایت میکند: برای تان بگویم: درمورد موسی شفیق همینکه صبح شد عمل انجام شده بود اورا بشهادت رسانده بودند ویا نور احمد اعتمادی اومیگوید من

 وتره کی صاحب سر چای نشسته بودیم حفیظ الله امین آمد وگفت تره کی صاحب والله بچه ها این طور یک کاررا کردند از دست تره کی پیاله افتید گفت چرا اینها مردمان ملی بودند خوب موقتا در آنجا می نشاندی شان(موقتا در زندان می بودند) اینهارا چرا بشهادت رسانیدید امین گفت: والله بچه ها این کار را کردند گلاب زوی میگوید: من گفتم امین صاحب فردا تاریخ است درمورد تاریخ چه میگوئی؟ او به پشتو گفت :سید محمد جانه وائی هر حوک تاریخ په خپله گته نوشته کوی گفت هر کس تاریخ را بنفع خود نوشته میکند من که نباشم هر چه میکنند بکنند.

 بگفته بارنت روبین افغانستان شناس امریکائی (1) او میگوید سیاست سرکوب وتروراز ساده انگاری وبرخورد میکانیکی رژیم نسبت بمسائل پیچیده اجتماعی مایه میگرفت اساسا آنها میخواستند گروهای را که در میدان قدرت رقیب خود میدانستند ازمیدان بر دارند وهمه را به زندان بیندازند وهمین امر نشان میدهد که درک ودریا فتی که آنها از جامعه داشتند بسیار ساده انگارانه وسطحی نگرانه واز لحاظی مغاییر با اخلاق انسانی بود به این معنی که آنها فکر میکردند که تودهای مردم زندانی عناصر نا باب شده اند ویا گروهای ناصالح آنها را به اسارت خود در آورده اند واگر آنها کار گذارا ن این گروها را بکشند آن وقت مردم از تصورات کاذب خود دست برخواهند داشت وبا گروه جدیدی که میخواهد آنها را رهائی بخشد متحد خواهند شد واین طرز فکر نشان دهنده آن است که آنها ازطبیعت وخصلت جامعه وفرهنگ افغانستان هیچ گونه شناختی نداشتند.

 که این اعمال و حرکت ها باعث قیام های عمومی مردم بتدریج در گوشه وکنار کشور گردید و قیام های عمومی یکی پی دیگری در ولایات مختلف آغاز میگردید. که از جمله قیام های عمومی مردم افغانستان یکی هم قیام عمومی 24 حوت خونین سال 1357 هرات است که این قیام بتدریج.

از قریه ها و روستاها آغاز و بصوب شهر هرات به پیش میرفت. چنانچه که هر روزه مردم در ولسوالی ها دست به اقدامات عملی میزدند و مآمورین دولتی از جمله ولسوال ها و سایر مآمورین را اگر با مردم همراه نمیگردیدند از سر راه خود آنها را بر میداشتند ولسوالی ها پشتون زرغون او به، غوریان، زندجان انجیل گذره از دیگران پیش قدم بودند. چنانچه اولین اقدامات عملی بمقابل رژیم از قریه (سلیمی) در ولسوالی پشتون زرغون آغاز شد که بعد در قریه( ده نو) در ولسوالی گذره و قریه (مار آباد) در ولسوالی پشتون زرغون و قریه صبیره  در ولسوالی اوبه و در قراء از ولسوالی های غوریان، زندجان انجیل و گذره قیام های مردم هر روز شدت بیشتری بخود میگرفت. چنانچه بمدت کمی مردم توانستند ولسوالی ها را از دست رژیم آزاد سازند ودر روز 23 حوت 1357 مردم هرات با یگدیگر قرار گذاشته بودند که همه مردم از اطراف و نواحی شهر هرات به داخل شهر تعرض کنند و شهر هرات را نیر از دست رژیم آزاد سازند و در همین زمان بود که پیام رهبران مجاهدین از بیرون نیز بمردم مواصلت کرده بود.

مردم بوقت موعود همه از اطراف شهر بصوب شهر با نعره های تکبیر و بیرق های سبز با تزئین کلمه طیبه (لااله الا الله محمد رسول الله) و الله اکبر بحرکت در آمدند و پسته های خرد و کوچک رژیم را با دست خالی از سر راه خود برداشته و خلع سلاح میکردند. مگر در دو جای در داخل شهر هرات بمقاومت شدیدی روبه روگردیدند یکی در قلعه اختیارالدین (ارک) و دوم در قوماندانی امنیه هرات بود که آنهم بعد از مدت مقاومت بادادن تلفات از هر دو طرف این هر دو مرکز را مردم باالاخره تسخیر کردند و تقریباً کل شهر هرات دیگر بدست مردم افتاده بود. که در این وقت رژیم به فرقه ( زلمی کوت (مرکز اردو) امر اور (آتش) را بالای مردم و شهر هرات داد مگر منصبداران مسلمانان از این امر رژیم سر پیچی کردند و اطاعت نه نمودند و بر بالای مردم آتش نگشودند بلکه بر عکس به وابستگان رژیم هجوم آوردند وعدة ای را از پای در آوردند. در این وقت طیارات جنگی رژیم و شوروی ها از کشور های همسایه افغانستان به پرواز در آمده شهر و مرکز فرقه زلمی کوت از جمله منطقه پل( رنگینه) محل تجمع مردم  ودرب قندهار را سخت بمباردمان کردند که بمردم تلفات بسیار سنگینی وارد آمد.

و از طرف دیگر بقوای جهارزرهی از جانب قندهار دستور داده شده بود تا با برافراشتن بیرق های سبز بر بالای تانگها بصوب هرات حرکت کنند و بظاهر جهت فریب مردم چنان نشان دهند که گویا این قوا بکمک مردم آمده و تا با فریب ونیرنگ بتوانند به شهر هرات داخل شوند که این کار همینطور صورت گرفت و قوای زرهی  بانیرنگ وفریب  از طریق میر داود داخل شهر هرات کردیدند وبمجرد ورود به عملیات جنگی آغاز کردند که بعد از عملیات جنگی تصفیه ها آغاز شد بحدی کشتند که جوی ها وسرک ها  وبازار ها بخون مردم رنگین گردید تعدادی را که نکشتند دستگیر و شب ها به گورهای دستجمعی  زنده ومرده بگور کردند  که در این اواخر گورهای دستجمعی زیادی در هرات کشف گردیده که شاهد مدعی است. مردم که در آن وقت جنگ با تانگ زرهی را بلد نبودند با کارد و شمشیر و سنگ وچوب به

 تانگ ها حمله میگردند با وجود کشتار بسیار زیادی از مردم بازهم بعضاً مردم با تیل وپترول وفرش و لحاف بعضی از تانگ ها را به آتش میکشیدند حتی مردم درختان نا جو سر بفلک کشیده خیابانهای هرات  را اره کرده جلو روی تانگ ها می انداختند تا اینکه مانع عبور آنها گردند مگر تانگ ها از آنها عبور میکردند و مردم را میکشتند ومیرفتند بعد از شکست مردم در حمله عمومی مجبور به عقب نیشنی گردند و رژیم مجدد به شهر هرات مسلط شد بعد از تسلط رژیم برشهر هرات کشتار مردم آغاز گردید وبحد زیادی از مردم را کشتند وحتی مردم را به زنجیر ها بسته کرده طور دستجمعی دفن می نمودند که میتوان گفت که از آغاز قیام تا تسلط مجدد رژیم بر شهر هرات  بیست الی بیست پنج هزار نفر از مردم هرات را کشتند که بعد از این کشتارها تاکتیک جنگ مردم با رژیم در هرات عوض گردید و مردم اجباراً بجنگ های پارتیزانی وچریکی روی آوردند و جبهات خرد وکوچکی را تأسیس نمودند و جنگ را به طور دیگری ادامه دادند که خرابی های شهر و قصبات هرات و مزار شهدا خود شاهد آن است.

بعد از قیام .24  هرات رژیم دست پاچه شده زمانی این مقا ومت را به ایرانی ها وزمانی به دیگران نسبت میداد..و به بادران خود در اتحاد شوروی التماس میکرد که هر چه زود تر بکمک رژیم نیروی نظامی بفرستند.

که بعد از التماس های زیاد شوروی ها تصمیم گرفتند که به افغانستان نیرو نظامی اعزام کنند که درششم  جدی سال بعدی (58) دیدید که این تصمیم عملی شد. و افغانستان عملاً اشغال نظامی ارتش سرخ گردید و در واقع قیام 24 حوت 57 هرات کمر رژیم دست نشانده را در افغانستان شکستاند و باعث از هم پاشیدن رژیم گردید که با حضور ارتش شوروی واشغال نظامی افغانستان بازهم رژِیم وحامیانش نتوانستند چیزی را جبران کنند که باالاخره بعد از چندین سال مبارزه و جهاد بی امان ومقدس مردم افغانستان رژِیم دست نشانده وحامیانش ( اتحاد شوروی) را خداوند همه را نابود کرد وکشور های زیادی بعد از آن

به آزادی و استقلال خود رسیدند. که همه از بر کت جهاد مقدس مردم افغانستان وخون پاک شهدای این کشور است:

بااحترام سید محمد خیرخواه.

نقش ثبات افغانستان در ثبات کشورهای همسا یه ومنطقه                                   

مردمانیکه در یک حوزه جغرافیائی زندگی میکنند وگذشت زمان آنها را بنام (همسایه) باهم پیوند داده که این پیوند بیشتر شبیه رابطه قومی وخانوادگی بوده که بخواست واراده خود آنها این مناسبات بمیان نیامده وتبدیل وتغییرآن هم از توان خود شان بیرون است. خوشا بحال آنهایکه در همسا یگی نیک برادری ودوستی باهم حیات بسر برده ودر جهان مملو از محبت وصمیمیت  بدون کشمکش ومداخله در امور داخلی یگدیگر زندگی دارند ودر غم ها وشادی های خویش باهم شریک وهمنوا بوده ودر غم یگدیگر حزین ودر شادی یگدیگر شاد اند.

 چه طبیعت همسایگی طوری است که زندگی همسایه ها را با یکدیگر مرتبط و گره زده است چنانچه اگر در محوطه خانه یکی از همسایه ها گلستانی از گلهای معطر تربیه شود بوی عطر آنها خانه همسایه های دیگر را نیز معطر میسازد وبر عکس اگر آب ها گندیده وکثیف در خندق محوطه خانه همسایه جمع شده باشد بوی بد آنها همسایه های دیگر را نیز میتواند نا راحت بسازد. واگر خدای نا خواسته خانه همسایه ای راآتش بگیرد خانه همسایه دیگر را نیز اقلا سیاه ودودی کرده میتواند ویا اگر یکی از همسایه ها در خانه خود سگهای آدم خار ویا حیوانات مضر و موزی را تربیه ونگهداری نماید اطفال همسایه های دیگر نیز در امان بوده نمیتوانند که اینها نمونه های از روابط نزدیک وتنگا تنگ همسایه ها با یگدیگر است.

.بهر صورت تجربه جامعه شناسی بما نشان میدهد: که مفهوم همسایه شامل مجموع مردمانی بوده که در طول تاریخ در یک حوزه جغرافیائی که بقطعات خرد وکوچکی بنام کشورها تقسیم شده زندگی میکنند و از گذشته ها تا حال با یگدیگر روابط عمیق دینی فرهنگی تاریخی خویشاوندی قومی ونژادی وغیره  دارند وبطول قرن ها توانستند بعنوان همسایه باهم زندگی نمایند وتلخی وشیرینی های زندگی وروزگار رادر کنار هم به چشند و چه بسا بر خلاف اراده وخواست خود بوسیله دیگران بعضا وادار بتجاوز بخانه همسایه های خود نیز گردیدند وحتی بعضا زمامداران شان نخواستند تا با همسایه های خود باخوشی وراحتی زندگی کنند وبا یگدیگر مراودات نیکی داشته باشند.

 بلکه بر عکس سعی کردند تا آنها را از یگدیگر هر چه بیشتر دور نگهدارند که همه اینها نمونه ای از تحولات تاریخی است که در زندگی همسایه ها ممکن رونما گردیده باشد.

 که در این میان کشور ما افغانستان باهمسایگان خود دارای تاریخ پر نشیب وفرازی بوده وطعم تلخ وسختی روزگاررا همیشه چشیده است.

 وخا طرات نیک وبد - تلخ وشیرینی را از همسایه های خود نیزدر طول همین تاریخ دارد چه آنهایکه در زمان سختی ها ومصیبت ها دست شان را گرفته وبه یاری وکمک شان شتافته اند وچه آنهایکه از وضعیت مصیبت بار آنها سوء استفاده وبهره برداری کرده وهمیشه از انگشت افگار شان گرفته وفشار دادند همه این حوادث را بخاطرات خود محفوظ وثبت دارند.

 چنانچه از اواخر قرن بیستم تا اوائیل قرن بیست ویکم  مدت سه دهه است که افغانستان در جنگ ها ی مختلف وخانمان سوزی در منطقه میان همسایه های خود می سوزد شهر ها وآبادی هایش ویران وفرزندانش بخاک وخون کشیده میشود وهنوزهم نسبت بعوامل مختلفی نتوانسته بصلح پا یداری دست یابد. ویکی از جمله این عوامل البته مداخلات است که از جانب بیرون بخصوص همسایگان در این کشور صورت میگیرد.

که اگر همسایگان ما صمیمانه جهت ایجاد صلح وتامین امنیت با افغانستان کمک ویاری میکردند تا افغانستان میتوانست بصلح دائمی وپا یداری برسد ( که ان شاء الله خواهد رسید) اثرات مثبت صلح وثبات را کشورهای منطقه وهمسایه بصورت محسوس ومثبتی میتوانستیند به بینیند. واگر خدای ناخواسته بی ثباتی وجنگ در افغانستان همچنان ادامه پیداکند  اثرات منفی جنگ در کشورهای همسایه ومنطقه بی تاثیر نخواهد بود. که بارز ترین وروشن ترین اثرات مثبت صلح وثبات در افغانستان برای همسایگانش  باز گشت میلیون ها مهاجر از این کشورها به افغانستان ورونق تجارت میان افغانستان واین کشورها وانتقال انرژی برق وگاز از کشورهای همسایه شمالی بکشورهای همسایه های جنوبی وغربی افغانستان از جمله پاکستان وهند وایران خواهد بود وسبب افزایش واردات وصادرات به افغانستان واز افغانستان به این کشورها ورونق ترانسپورت وترانزیت زمینی میان همه آنها وامتداد ووصل خط آهن وپیوست شدن کشورهای همسایه جنوبی وغربی افغانستان از طریق راه زمینی بکشورهای آسیای میانه وکشور های آسیای میانه به این کشورها واز طریق آنها بکشورهای شرق میانه وکشورهای عربی وترکیه وجنوب آسیا را در بر میگیرد. که همه اینها باعث رونق اقتصادی کشور های همسایه ما خواهد گردید.

که اگر یک محاسبه سطحی انجام دهیم خواهیم دید که با وجود نا امنی های موجود بازهم سطح صادرات کشورهای همسایه به افغانستان چند صد برابر نسبت بگذشته افزایش داشته وبازارهای افغانستان مملو از محصولات کشورهای همسایه است.که اکر صلح پایدار وثبات دائمی در افغانستان تامین گردد از نظر اقتصادی منفعت های خوبی اقتصادی نصیب همسایه های ما خواهد شد چه افغانستان ازنظر موقعیت جغرافیائی که دارد میتواند راه وصل آسیای میانه به جنوب غرب آسیا وشرق میانه بحساب رود وامروز دیگر بهمه روشن گردیده که راه زمینی طبعی وارزان برای آسیای میانه به کشورهای جنوب غرب آسیا چون هند وپاکستان وکشورهای شرق میانه چون ترکیه ایران وکشورهای عربی از طریق افغانستان وکشورهای همسایه آن ممکن ومیسر است واگر کشورهای همسایه شمالی ما چون تاجیکستان ازبکستان وترکمنستان خواسته باشند انرژی طبعی گاز وبرق آبی تولید شده و ارزان خود را ببازارهای منطقه وجهان عرضه کنند ارزانترین وطبعیترین راه برای نیل به این هدف افغانستان خواهد بود  موقعیت ترانزیتی وترانسپورت زمینی که افغانستان در منطقه بین آسیای مرکزی وآسیای جنوبی وشرق میانه دارد از نظر هیچ کار شناس وصاحب نظری پوشیده نیست که از این جهت میتوان گفت: صلح وثبات در افغانستان نه تنها برای افغانستان اهمیت دارد بلکه باموقعیت که افغانستان صاحب است میتواند کلید صلح وثبات وسبب رونق اقتصادی در منطقه وحتی در جهان باشد که این واقعیت را جهان وکشورهای منطقه وهمسایه ما همه بخوبی میدانند پس چه بهتر که از موقعیت که ایجاد شده حد اعظم استفاده صورت گیرد تا حوزه جغرافیائی ما بشکوفائی لازم اقتصادی وامنیتی خود برسد.

 تهیه کننده سید محمد خیرخواه

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم.

(بمناسبت میلاد پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم)

  

سیره رفتار وگفتار  نیک پیامبر اسلام(ص) بهترین الگو و اسوه حسنه برای مسلمانان است

(ولکم فی رسول الله اسوه حسنه)چنانچه یکی از جمله خصال نیکوی پیامر اسلام(ص) این بوده که شخص پیامبر(ص) خود در مجالس غم و شادی مردم وحتی مجالس غم و شادی غیر مسلمانان هم شرکت میکردند. از مریض های  ایشان عیادت نموده به جنازه آنها حضور پیدا میکردنداز وفود و جماعاتی که بعنوان سفیر و نماینده به حضور پیامبر (ص) می آمدند استقبال نموده. دروازة خانة ایشان به رخ عموم مردم باز بوده و با همه مردم به نیکی و حسن سلوک رفتار مینمودند، تا جائی که حتی بعضی از افراد نمیتوانستند آداب اولی معاشرت با جناب پیامبر(ص) را نیز رعایت نمایند. که قرآن کریم از رفتار آنها در مقابل پیامبر(ص) در سورة حجرات آیه دوم چنین یادآوری میکند:   

(ای مؤمنان! بلند مکنید آوازهای تان را بالای صدای پیامبر و درشت با او سخن مگوئید، مانند سخن گفتن بعضی شما با بعضی دیگر تا اینکه اعمال شما ضایع نشود در حالیکه شما نمیدانید)[i]  

تأثیر این روش و سیره نیکوئی پیامبر اسلام «ص» را در زندگی شاگردان مکتب پیامبر اسلام بخصوص مسلمانان صدر اول اسلام به خوبی میتوان مشاهده کرد تأثیر تربیه و پرورش مکتب حیات بخش پیامبر(ص) در ایشان  چنان قوی و مؤثر بوده است که معنویت دینی در تمام ابعاد زندگی ایشان حاکمیت داشته و جای کمبود و کمتر انتقادی در نحوة رفتار شان با دیگران را باقی نمیگذاشته چنانچه قصه مشهور شکایت پسر قبطی از پسر عمر و عاص والی مصر که بحضور خلیفه دوم حضرت عمر فاروق داشته نمونة خود از جمله همین روش و سلوک حسنه و پسندیده بوده است. طوریکه پسر قبطی در این شکایت خطاب به حضرت عمر«رض» کرده میگوید: ای امیرالمؤمنین ! این مرد (پسر عمرو بن عاص والی مصر) به ظلم و ناحق مرا زده و بمن گفته است برو هرچه از دستت برمی آید دریغ مکن و به هر کسی که میخواهی شکایت کنی شکایت کن من از چنین شکایت ها باکی ندارم زیرا من پسر یکی از بزرگان و زمامداران و محترم ترین ها هستم . در این هنگام خشم حضرت عمر «رض» بر انگیخته شده و با عصبانیت به عمرو بن عاص نگاهی انداخته میفرماید:( متی استعبدتم الناس) وقد ولدتهم امهاتهم احرارا «از چه زمانی مردم را به صورت غلام و برده برای خود در آورده اید؟ در حالیکه مادران شان ایشان را آزاد به دنیا آورده اند!». و در جای دیگر باز هم در سیرة خلفای راشدین چنین میخوانیم: شخص یهودی از حضرت علی بن ابی طالب «رض» پسر عمو و داماد پیامبر اسلام «ص» به حضور خلیفة دوم حضرت عمر فاروق «رض» شکایت می نماید به اثر شکایت آن یهودی، خلیفة اسلام (حضرت عمر بن خطاب «رض») هدایت میدهد تا مدعی و مدعی علیه یعنی حضرت علی رض و مرد یهودی هر دو به محاکمه به نزدش حاضر شوند چون طرفین دعوا جهت داوری نزد حضرت عمر «رض» حضور پیدا میکنند و هر دوی شان در مجلس می نشینند، حضرت عمر«رض» به حضرت علی «رض» نگاه کرده می  فرماید: ای اباالحسن! کنار مدعیت در یک ردیف بنشین! حضرت علی «رض» زمانی که میخواهد همراه مدعی خود در یک ردیف به مقابل قاضی دادگاه (حضرت عمر«رض») بنشیند علامت ناراحتی از چهرة مبارکش نمایان میگردد. حضرت عمر «رض» (قاضی دادگاه) متوجه این ناراحتی شده چنانچه بعد از ختم محاکمه از حضرت علی «رض» جویای سبب میگردد و میگوید: از اینکه گفتم کنار مدعیت در یک ردیف بنشین ناراحت شده ای؟ حضرت علی «رض» در جواب میگوید هر گز! بلکه از این ناراحت شده ام که رعایت مساوات در محاکمه بین من و مدعی من نگردید و مرا نسبت به او فضیلت و اکرام کردی و بعنوان لقب و کنیه ام (ابالحسن) یادم کردی که این خود یک نوع تفضیل و برتری نسبت به طرف مقابل من محسوب میگردد و از این تفضیل و عدم مساوات طرفین دعوا در محکمه ناراحت گردیدم. اینها همه نمونه های از برخوردهای شاگردان مکتب اسلام و خلفای راشدین و ائمه دین نسبت به مردم بوده که در چنین مواقعی و موضوعاتی حتی همکیشی هم در نظر گرفته نمیشود، فقط بعنوان مردم با رعایت عدالت اسلامی و شواهد و ادلة شرعی و محکمه پسند داوری و قضاوت صورت میگیرد. هیچ نوع ارتباطات دینی، قومی، مقامی و شخصیتی هیچ کدام آن در اینجا سودی ندارد. [ii]   

:

باعرض حرمت سید محمد خیرخواه

 منابع :

[1] . قرآن کریم سورة حجرات آیه دوم 

[1] . سیرة خلفاء راشدین 

[1] . قرآن کریم سورة ممتحنه آیه 8-9

[1] . کتاب الایمان و الحیات یوسف قرضاوی

[1] . حدیث شریف متفق علیه



 

 

 ایده دنیای بدون تنش  وچالش :

طوریکه بهمه واضح وروشن است امروز زندگی هر جامعه وملتی در جهان بدون رابطه با سائیرجهان  وکشور های مختلف منطقه وفرامنطقه بطور مستقلانه امکان پذیر نبوده  و  دنیای امروزی ما دنیای روابط و همکاری­های متقابل میان دولت ها وملت ها بوده چنانچه کسی نمی­تواند از نقش همکاری­های منطقوی و بین­ المللی میان کشورها و دولت­ها ومناسبات مختلف فرهنگی زبانی نژادی اقتصادی  اعتقادی وخویشاوندی انکار ورزد تا جایئکه می­توان ادعا کرد: که هیچ کشور و ملتی دردنیا ی امروزی نمی­تواند بتنهایی بدون روابط حسنه و همکاری  های متقابل با دیگر کشورها زندگی کاملاً مستقلانه داشته باشد زیرا خواهی نخواهی هر کشوری نسبت به کشورهای دیگر بنحوی احساس ضرورت و نیازمندی می­کند. چه زیبا و خوب می­بود اگر روابط کشورهای جهان با یکدیگر بر اساس حسن نیت، تفاهم و همکاری، برابری و برادری استوار بودی و هیچ کشوری نسبت به کشور دیگری احساس برتری و یا کمتری نکرده و از دید انسانی، خوشبینی و تفاهم و همکاری با یکدیگر چنین روابط انسانی وهمکاری متقابل داشتی و در نهایت انسان بتوانیستی از این طریق در جهان عاری از کشمکش ها و تنش ها زندگی کرده و خوشبختی­ها را صاحب شدی!