زندگی در گذشته در کشور ما ساده بود :

 

 

زندگی درگذشته در کشور ما ساده بود

-----------------------------------------

ملت افغان یک زمانی روز روزگاری داشتند -

  باهمه بیچارگی  ازخود کسب وکاری داشتند                                                        

 جنگ آوارگی در کشور شان موجود نبود

افیون تر یاک را کس نمیکرده است دود

 اختلاف وجنگ کمتر بوده در این سرزمین

  هر کسی در راه وحدت داشته عزم متین

  شیر گوسفند نان گندم توت تلخان داشتند

 ازبرای زندگی خود جو وگندم میکاشتند

 زندگی در کشور ما خیلی هم ساده بود

 مهر ودوستی بین مردمان افزوده بود

  اختلاف وکشمکش بین شان خاموش بود

  هر کسی دنبال کارو زندگی خویش بود

 ناگهان شوروی ها کشور ما را اشغال کرد

  شعله های جنگ را در اول او فعال کرد

  بعد از آ ن روز تا به امروز هر چه شد

  مشکلات هر روز از روز دیگر افزوده شد

  چونکه کشور ما شبیه بلورینه بود

  داس چکش این بلورینه را بشکسته بود

   بلور اشکسته برش وترمیم کی شود ؟

 کشته های این وطن حی وقیم کی شود ؟

دیوانه وهوشیار :

دیوانه وهوشیار:

 

خطاب بنمود دیوانه را زرنگی -

به او میگفت حرف های قشنگی

  وگر از عالم دیوانگی بر آئی

تومیگردی بما عزیز وسر بلندی 

  ولی دیوانه بود در عالم خویش  

نمیکرد به حرف هایش هیچ درنگی

  در این دنیا بهتر بود دیوانه زیستن

وگر نه رو برو گردی با گرگ ها وپلنگی 

 چنان گرگ ها ودرنده خوها -

زبس بلعیده اند گردیده اند هر یک نهنگی

که هر چه میخورند سیری ندارند  

مگر چشم شان را پر کند خاک گور تنگی؟

 

 

 

دیوانه وهوشیار :

دیوانه وهوشیار:

 

خطاب بنمود دیوانه را زرنگی -

به او میگفت حرف های قشنگی

  وگر از عالم دیوانگی بر آئی

تومیگردی بما عزیز وسر بلندی 

  ولی دیوانه بود در عالم خویش  

نمیکرد به حرف هایش هیچ درنگی

  در این دنیا بهتر بود دیوانه زیستن

وگر نه رو برو گردی با گرگ ها وپلنگی 

 چنان گرگ ها ودرنده خوها -

زبس بلعیده اند گردیده اند هر یک نهنگی

که هر چه میخورند سیری ندارند  

مگر چشم شان را پر کند خاک گور تنگی؟

 

 

 

طفیلی :

                 

 

                                      

                        طفیلی

 

بفکرم تو  انسان قوی ونیرومندی -

نباید که چشم امید ت بدیگران بندی            

  مگر  تو از دیگران چه کم داری

که دائیم  به انتظار گوشت قربانی گوسفندی؟         

 

میگویند ماهیگیری روزانه جند عدد ماهی صید میکرد واز آنها به رفیقش نیز کمک مینمود روزی  رفیقش به ماهیگیر گفت : بجای این چند عدد ماهی که بمن کمک میکنی نمی شود تور  ویا چنگگ  ماهیگیری را بمن بیدا کنی ؟ تا دیگر بار دوش تو نباشم وخودم بتوانم روزی خود را ازبازوی خود پیدا کنم ؟ چنانچه در سیره پیامبر اسلام ص نیز آمده که شخص فقیری بود که میگفت هیج چیزی ندارد پیامبر اسلام به او گفتند در خانه خود برو وببین کدام تکه فرش

 ویا ظرفی چیزی نداری؟ آن شخص فکر کرد وگفت: فلان تکه فرش ویا انگشتری را در خانه خود دارم پیامبر اسلام ص به او فرمودند : که او رابیاور بعد از اینکه آن شخص تکه ویا انگشتری را آورد توسط خودش آن  را فروختند ودرعوضش  ریسمان و تیشه به او خریدند وگفتند :.بااین ریسمان وتیشه خاروهیزم  جمع کن وببازار بفروش واز این طریق امرار معیشت کن.   واو این کار را آغاز کرد و بعد از مدتی وضعیتش تغییر نمود واوتوانست زنذگی خود را خوداداره کند که  این همان چیز ی است که ما امروزآن را گم کرده  ایم وبه آن   بهاء نمیدهیم بلکه همه چیز خود را از دیگران میخواهیم  در حالیکه ممکن است در شرا ئیط موجود   کمک های دیگران بما مفید وضروری باشد ولی در دراز مدت ا ثرات  منفی خود را نیز خواهد داشت واز جمله نتائیج اولی آن این خواهد بود که مارا طفیلی ببار می آورد که هیجگاهی نتوانیم بپای خود به ایستیم  وبخود متکی باشیم ؟

 


بی ادب با هنر کجا باشد ؟

بی ادب با هنر کجا باشد ؟

 

 ادب و اخلاق از کمالات اند---- بی ادب باگهر کجا باشد ؟

 

ادب وهنر نهفته است در فطرت --- بی ادب با هنر کجا باشد ؟

 

می شکوفند به رنگهای گوناگون- بی تنه برگ و شاخ تر کجا باشد ؟

 

 فرق انسان وحیوان در ادب است – بی ادب خود بشر کجا باشد ؟