مقایسه انسان مغرور ومتکبر با انسان وارسته وخاکی از نظر عرفاء ومردان حق :

مقایسه انسان مغرور ومتکبر  با انسان وارسته وخاکی از نظر عرفاء ومردان حق:

---------------------------------------------------------------------------------

همین انسان ضعیف وناتوان بعضابحدی مغرورمیگرددکه خودرا گم کرده وادعاهای بزرگی زیادی از خود بروز میدهد وخود بزرگ بینی وبرتر طلبی آن به اوج خود میرسد و با ادعاهای پرطمطراق که به تعبیر شیخ سعدی علیه الرحمه که چه زیبا حالت او را بیان کرده و گفته است:   

از جان بیرون نیامده جانانت آرزوست  -   زنار نابریده و ایمانت آروزست 

بردرگهی که نوبت ارنی همی زنند      -   موری نه ای و ملک سلیمانت آرزوست 

فرعون وار لاف اناالحق همی زنی    -    وانگه قرب موسی عمرانت آرزوست 

انصاف راه خود ز سر صدق داده اند   -   بر درد نارسیده و درمانت آرزوست

برخوان عنکبوت که بریان مگس بود   -   شهپر جبرئیل مگس رانت آرزوست  

هر روز از برای سک نفس بو سعید   -    یک کاسه شوربا و دوتا نانت آرزوست 

سعدی در این جهان که توئی ذرّه وار باش

گردل بنزد حضرت سلطانت آرزوست

و بتائید این  گفته سعدی علیه الرحمه مولانای بلخ رحمه الله علیه چه زیبا گفته است:

ای برادر مزرع نا کشته باش       --       کاغذ اسپید نابنوشته باش  

دفتر صوفی سواد و حرف نیست     ---                  جز دل اسپند همچون برف نیست

آسمان شو ابر شو باران ببار          ---      ناودان بارش کند ناید بکار

جان شو واز راه جان جان را شناس     ---   یاربینش شو، نه فرزند قیاس

  

همین انسان پر ادعا و مغرور با همه ادعاها این چنین اجباراً روزی بنزد پروردگار خود میرود (*) مگر او چه بسا که در بین همین راه مسافرت کوتاه خود نیز بمقصود حقیقی نرسیده بلکه به دروغ بعضاً فریاد اناالحق سر داده و باعث رنج و مصیبت به خود و دیگران نیز میگردد ولی انسان وارسته و به تعبیر سعدی «رح» (ذرّه وار) و به تعبیر مولوی «رح» (مزرع ناکشته) آن انسان است که از خود بریده و بخدا رسیده و خود را در مقابل هستی و وجود خالق یکتا هیچ بحساب نیاورده که این موجود وارسته از نظر مولانا بلخ چنین شخصیتی است که  اورا چنین به معرفی میگیرد:    

آدم اسطرلاب اسرارعلو است                          وصف آدم مظهر آیات اوست

هرچه دروی می نماید عکس اوست                  همچو عکس ماه کاندر آب جوست

چون مراد حکم یزدان غفور                           بود در قدمت تجلی و ظهور

بی ز ضدی ضد را نتوان نمود                                     وان شهی بی مثل را ضد نبود       

پس خلیفه ساخت صاحب سینه ای                    تا بود شاهینیش را آئینه

 

                                     و در جای دیگر باز چنین میگوید:    

روزها فکر من این است و هم شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود

بکجا می روم آخر ننمائی وطنم

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا

یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم

مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک

چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست

بهوای سر کویش پروبال بزنم

 

 

 

ایمان بخداوند ووحی الاهی میتواند جواب سوالهای بغرنج واساسی انسان را داده ومعمای پیچیده هستی را حل نماید :

ا:

بدون شک مرجع که میتواند جواب همة سؤال های بغرنج  انسان را داده و برای انسان پریشان و مضطرب آرامش روحی و روانی را ارمغان آورد ایمان واعتقاد انسان مومن به خدای واحد ولاشریک       

و باور و یقین کاملش به وحی الهی بوده که میتواند همه معمای پیچیده هستی را برایش حل نموده و راز و رمز مرگ و حیات را برای انسان واضح و روشن سازد. و سؤالهای بغرنج و همیشگی انسان را پاسخ  کامل و قانع کننده بدهد و به سؤالهای که از کجا آمده ام؟ و بکجا میروم، چرا آمده ام، هدف از خلقت و پیدایش من چه بوده و به چه هدف آفریده شدم؟ همه این سؤالات را ایمان و اعتقاد راسخ انسان به مبدأهستی و وحی الهی میتواند جواب قناعت بخش ارائه کند. زیرا اگر ایمان و اعتقادی برای انسان وجود نداشته باشد در این حالت، وجود هستی، خلقت کائنات و عالم، ادامه زندگی انسان همه و همه گنگ و بی مفهوم می نماید و هدف از ایجاد و پیدایش عالم هستی، خلقت انسان دوام زندگی بشر در روی کرة زمین محدودیت عمر انسان که روزی انسان تولد شده و تا خواسته باشد بخود آید پیر و فرسوده گردیده و ناگهان مرگ به سراغش می آید و بساط زندگی اورا بر می چیند و این روند بهمین صورت الی ما شاء الله ادامه پیدا میکند دیگران از ما پیشتر آمدند و رفتند.            

ما آمدیم تا برویم تا دیگرانی که بعد از ما می آیند آنها هم بهمین طور بیایند و بروند و این روند بهمین صورت ادامه پیدا کند و این تسلسل الی ماشاءالله باقی بماند. اگر نعوذ باالله خدا، آخرت، حساب و کتاب در میان نباشد در این صورت زندگی و حیات بشر بی مفهوم است. یعنی چه؟ هر کس بیاید چندتن جو، و گندم برنج، لوبیا تولید کرده و مصرف نماید و بعداً بساط زندگی خود را برچیده و به دیار نیستی و عدم رهسپار گردد؟  

از آن گذشته طوریکه اشاره نمودیم هزاران آواز و اصوات متنوع که از اعماق و جود هر انسانی عاقلی راجع به راز و رمز حیاتش بگوش دل او زمزمه کرده و از او خواهان جواب قانع کننده بوده تا باالوسیله این جواب قانع کننده بتواند قلب و ضمیر پریشانش  را آسایش و آرامش بخشیده و اضطرابات روحی و روانی او را مرتفع سازد سوالهای همیشگی شبیه یکدیگر از قبیل اینکه این عالم چیست؟ بشر چه موجودی است؟ چرا بوجود آمده و از کجا آمده و چرا آمده آیا مرگ پایان زندگی است؟ حیات اولی چطور آغاز شده؟ مرگ انسان چیست؟ آیاغیر از این زندگی زندگی دیگری هست؟ و هزاران سؤال های دیگر که این سؤال ها و امثال آنها همه از آغاز خلقت و آفرینش انسان تا امروز مطرح بحث بوده و تا آخرین روز حیات بشر و الی الابد نیز مطرح خواهند بود.. جواب این همه سؤال ها را فقط ایمان و اعتقاد انسان بوجود خدای پاک و یقین و باور کامل او به وحی الهی وروز آخرت  میتواند بخوبی ارائه کند و برای انسان تسکین و آرامش روحی بیافریند و روح و روانش را مطمئن بسازد. و گر نه انسان کاملاً در خلاء فکری و جهان نا امیدی و یأس قرار گرفته و راه نجاتی هم برای خودش جستجو و سراغ کرده نمیتواند بلکه او همیشه سرگردان و پریشان خواهد بود. هرچند خود را به این سو و آن سو زده ماننده مرغ سربریده ناآرام و خون چکانیکه نمیداند که چه بوده ؟ و چه خواهد شد ؟و چه کرده و چه خواهد کرد. ؟که در حقیقت هدف از بعثت انبیاء الهی از آدم (ع) تا خاتم (ع) همه این بوده که برای همه این سؤالهای بغرنج و پیچیدة انسان جواب اساسی و قانع کنندة را با خود بیاورند تا بشریت مضطرب و پریشان را قناعت دهند و سبب آرامش روح و روان او گردند یقیناً هر نوع جواب دیگری علاوه بر اینکه نمیتواند قناعت بشر را حاصل کند. بلکه باعث اضطراب و تشویش های بیشتردیگری  نیز برای او میگردد چه در درون هر سؤال سؤال دیگری نهفته بوده و جواب طلب می باشد. لذا یگانه مرجع که میتواند جواب همه این سؤال ها را بدهد ایمان و اعتقاد کامل انسان به دین برحق و وحی الهی بوده که میتواند جواب همه این سؤالها را بخوبی ارائه کند و انسان را روحاً آرامش وتسکین بخشد.  

و بمصداق آیه قرآن که فرموده (الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم و حسن مآب) آنهائیکه ایمان آوردند و عمل نیک و صالح انجام دادند خوشا بحال شان که عاقبت بخیر خواهند بود.     

          

    منابع:                                                                                                       

 

  

 

 

قرآن کریم سورة انشقاق آیه 6

قرآن کریم – سورة رعد آیه 29 – 28 

   

کنفرانس قندهار ونگرانی های موجود :

کنفرانس کندهار ونگرانی های موجود :
چه باید کرد ؟این سوال است که در فکر وذهن همه کس در کشوروجود دارد که در وضعیت جاری در کشور وادامه جنگ که از یکسو قتل وکشتار مردم بشمول اطفال – زنان بیران وسالخوردگان با اعمال انتحاری وانفجاری وتخریب ومحو سرمایه های ملی وازسوی دیگر مقابله بادشمن مسئولیت نابزیر ی که در مقابل مردم ومیهن ومصا لح علیای کشور هیچ نوع تعهد ومسئولیت بزیری ندارد وبه هیچ قانون ومقررات اسلامی – ملی وبین المللی بایبندی از خود نشان نمیدهد وفقط بجنگ وکشتار مردم فکر میکند ولومردم در داخل خانه خدا ودر حال عبادت نماز هم باشند به اوفرق نمیکند وبکشتارشان ادامه میدهد چنانچه تا حالا بمراتب چنین کرده است که این قسمت اصلی سوال را تشکیل داده ودر بهلوی این قسمت اصلی عدم همسوئی وهمفکری دولتمردان کشور وتشطت وبرا کندگی در تصامیم مهم ملی ومیهنی که بعضا سب بروز مشکلات عمده دیگری نیز میگردد که در نتیجه میبینیم از این وضعیت موجود از یکطرف دشمن استفاده کرده واز جانب دیگر واقعا مردم افغانستان از این وضعیت بستوه آمده وبدنبال وجستجوی راه کار وچاره میگردند .سوال اصلی اینجا است که آیا با از هم باشیده شدن نظام نیمبند موجود بنام ( حکومت وحدت ملی) مشکلات از سر راه کشور برطرف میگردد ؟ وآیا اثرات ناگوار خود را بربدنه نیروهای امنیتی کشور که حامیان اصلی مردم وسرزمین خود هستند وهر روز قربانی میدهند نمیگذارد ؟ آیا به حمایت های بین المللی که در حال حاضر جهان از دولت افغانستان دارد انجام میدهد اثر گذار نمیگردد ؟ وآیا وضعیت موجود باچنین حالت برای مردم کشور قابل تحمل است ؟ اینها مجموعه سوالات در کنار سوال اولی است که در ذهن هریک از هموطنان ما خطور میکند وجواب طلب است که باید همه کسانیکه بوطن ومردم خود دلسوزی ومحبت دارند اعم از دولتمردان نخبگان جریانات سیاسی احزاب ورهبران گروها تشکل های اجتماعی ومدنی همه وهمه بفکر چاره وراه کاری درستی باشند ودولتمردان ما اگر میخواهند به عمر سیاسی خود ادامه دهند میبایست در روش ومنش خود تغییرات اصلاحی بمیان آورند واز تک محوری وانحصار طلبی صرف نظر کنند دیگر با دشمن هرگز مسامحه نکنند وبه انتقام خون شهداء مظلوم کشور مراکز ولانه های دشمن را در هر جایکه هست هدف قرار دهند واز زمین وهوا بکوبند واز خود یکبار اگرهم شده عمل با المثل نشان دهند تا سبب تسکین موقت آلام ملت گردد که با این کار خود میتوانند به نیروهایی امنیتی ونظامی خود مرال بیشتری را بدهند وکسانیکه لیاقت و شایستگی دارند به آنها اعتماد کنند واز آنها تقدیر بعمل آورند وبر عکس آنهایکه از خود ضعف وبی کفایتی نشان داده ومستحق مجازات باشند به وضعیت شان رسیدگی نموده جزای لازم برای شان داده شود که امید بخداوندج است با انجام چنین اصلاحاتی وضعیت آینده بتدریج بهبودی حاصل کند ودشمن سر جایش نشانده واز وی تحرک گرفته شود که کنفرانس کندهار ونگرانی های مردم را از این منظر زیرنظر و مطالعه گرفته میتوانیم زیرا قوانین نافذه کشور هر حرکت قانونی که از طرف شهروندان کشور برای ایجاد اصلاحات به راه انداخته میشود با آنها مخالفت نداشته وقانون اساسی کشورنیز آزادی بیان وبیان خواسته های قانونی مردم را به رسمیت میشناسد ولی درک شراپیط حساس کشور وادامه جنگ با تروریزم بین المللی وحدت ویکپارچگی مردم رانیز تقاضی دارد تا همه شان در مقابل دشمن مشترک دارای صدای واحدی بوده باشند ومصالح علیای کشور ومنافع ملی را هیچ زمانی از یاد نبرند لذا هر حرکتی ناسنجیده میتواند در این شراپیط حساس پی آمدهای بدی را بدنبال داشته باشد بخصوص طوریکه رسانه ها اعلان کردند که اکثر دعوت شده گان ودعوت کنندگان یعنی میز بانان ومهمانان اعضای کلیدی دولت اند چه اعضای پارلمان کشور چه مقامات ارشد دولتی همه مسپولین دولتی اند زیرا دولت تنها قوه اجراءیه نمیباشد دو ارکان دیگر یعنی قوه قضاءیه وقوه مقننه از ارکان اساسی دولت اند لذا امید واریم که خواسته های برگزارکنندگان این نشست در چوکات قانون وبرای اصلاحات بوده باشد وسبب تشنج ونگرانی برای مردم کشور ما نگردد والسلام

سیره رسول کریم صلی الله علیه وسلم :

سیرة نیک  پیامبر اسلام «ص» در مقابل مردم با وجود همه ناآگاهی های مردم سلوک  پیامبربزرگ اسلام«ص» در مقابل شان مملو از محبت  عطوفت و مهربانی بوده وبا همه آنها احترام - ومهربانی  نموده و  و  با حوصله مندی تمام بدون هیچ نوع سختگیری بلکه باقلب  رئوف ومهربان  خویش  باهمه رفتار- وکردارنیکو داشته وباهمه کس  با حسن خلق  و روش  نیکو رویه ورفتار  میکردند  که قرآن کریم ازسلوک ایشان  بنام (خلق عظیم )یادکرده. بطور مثال در سیرة نیک  پیامبر اسلام«ص» میخوانیم  که شخص اعرابی لکنت زبان داشته و حرف لام را تلفظ کرده نمیتوانسته و بجای حرف لام حرف میم را تلفظ میکرده. در سئوالی از رسول خدا «ص» با همین لکنت و گنگی زبان خود می پرسد: که در سفر روزه گرفتن آیا کار خوبی است؟ پیامبر اسلام با همان لکنت زبان به مثل خودش به او جواب میدهند  که در سفر روزه گرفتن کار خوبی نیست که جواب پیامبر «ص» با این شیوه باعث خوشحالی سائل میگردد. عبارت سئوال اعرابی و جواب پیامبر اسلام به این محتوی بوده که سایل سؤال میکند: (امن امبرم صیام فمسفر؟) پیامبر «ص» در جوابش به مثل خود او میفرمایند (لیس من مبرم صیام فمسفر) که اصل عبارت صحیح عربی آن چنین خواهد بود. (امن البر صیام فی السفر؟) (لیس من البر صیام فی السفر).

اینها همه نمایانگر برخورد نیک با مردم و بیانگر روش تادیبی رسول گرامی اسلامی برای امتش میباشد . 

و یا حدیث دیگری که مفهوم و محتوای آن از این قرار است«1» روزی پیامبر اسلام «ص» با یاران با وفایش در مسجدی نشسته بودند. ناگهان شخص اعرابی (بادیه نشینی) وارد مسجد گردیده بدون اعتنا به حضور پیامبر اسلام درگوشة از مسجد رفع حاجت کرد، که این عمل زشت آن باعث ناراحتی یاران پیامبر اسلام شده تا جایی که بعضی از ایشان میخواستند شخص اعرابی را تنبیه کنند که پیامبر اسلام فرمودند مزاحمش نشوید و امر فرمودند تا دلوی آب از چاه برداشته و بر روی کثافت های اعرابی بپاشند و مسجد را پاک و تمیز نمایند.

و یا زمانی که پیامبر اسلام دو تن از اصحاب خویش را جهت دعوت مردم به دین اسلام به شهر یمن و اطراف آن فرستادند بر ایشان تأکید و سفارش نمودند که بر مردم سختگیری ننموده و مراعات حال مردم را بنمایند و توصیة جناب ایشان چنین بوده است: (بر مردم آسان بگیرید، سختگیری ننمائید، مردم را بشارت و مژده دهید و بیزارشان مسازید و از یکدیگری خود در کارهای خیر و نیکی اطاعت و فرمانبرداری داشته باشید)1. که محتوای حدیث پیامبر اسلام برای مسلمانان چنین مقصودی را واضح میسازد که داعی اسلام به هیچ صورتی نباید مردم را به تنگ آورده و سخت گیری و تشدد گرایی را پیشه کند زیرا سخت گیری و تشدد گرایی سبب تنفر و بیزاری مردم از دین میگردد. بلکه داعی دین باید با جبین باز و چهرة گشاده با تکیه بر حکمت و موعظه حسنه و با بشارت و مژده دهی برای مردم وارد صحنه دعوت گردد و از تهدید و ترسانیدن مردم که باعث تنفر و انزجار شان میشود جداً پرهیز و اجتناب نموده و با مردم به شکل خودمانی و صمیمی و از راه عطوفت و مهربانی وارد صحبت و گفتگو گردد. 

چنانچه میبینید خداوند«ج» در قرآنکریم پیغمبر خود را که از جملة مهربان ترین انسانها در روی زمین بوده چنین مورد خطاب قرار میدهد: (به سبب رحمتی که از جانب خدا است، نرم دل شدی، برای ایشان (امت) و اگر می بودی تو تند خوی و سخت دل هر آئینه پراکنده میشدند از پیرامون و اطراف تو پس در گذر از ایشان و آمرزش بخواه برای ایشان و مشوره کن در کارها با ایشان پس زمانی که عزم کردی توکل بر خدا کن که خداوند متوکلین را دوست میدارد.)2 

قرآن کریم پراکنده شدن مردم را مربوط به تندخویی و خشونت دانسته و الفت، نزدیکی و تجمع آنها را به حسن برخورد، رفق و رأفت پیامبر «ص» در ارتباط میداند که میفرماید: (ای پیغمبر! اگر سخت دل و تند خوی میبودی از اطراف تو مردم پراکنده میشدند مگر بواسطة رحمت خداوند نرم دل و خوشخوی گردانیده شده ای که این هم از فضل و مرحمت الهی است که مانند تو پیغمبری مهربان  و نرم دل و با حوصله را برای ایشان فرستاده است. اگر سخت دل و تندمزاج می بودی مردم یقیناً از دورتو پاشان میگردیدند، چنانچه: صاحب تفسیر کابلی در تفسیر این آیه چنین مینویسد:   

اگر از آنها بالفرض خطایی صادر میگردید و توسخت بازخواست شان میکردی ممکن از خجالت و دهشت هرگز به تو نزدیک شده نمیتوانستند. و بدین طریق این مردم از خیر و سعادت بزرگ بی بهره می ماندند و شیرازة امت اسلام از هم می پاشید. اما خداوند «ج» تو را نرم دل و حلیم آفریده و تویی که از نقطه نظر اصلاح از تقصیر آنها اغماض مینمایی و بر ایشان منت نمیگذاری.)3  

البته مفهوم سهل و آسانگیری با مردم این نیست که شخص داعی اسلام در تبلیغ احکام اسلامی تا حدی بی کفایتی سقوط کرده و هیچ احساس مسئولیت و حساسیتی نسبت به مسایل دینی از خود نشان ندهد و خدای نخواسته دساتیر و مقررات اسلامی را به دیدة بی مبالاتی بنگرد، تا نعوذ باالله بازیچة دست تصور گردد. زیرا این چنین روش هم در شان داعیان اسلام نیست. بلکه در روش دعوت و تبلیغ اسلامی مثلی که مبلغ نباید تشدد و افراط گرایی را پیشه کند، به همان اندازه هم نباید بی مبالاتی و تفریط بیجا از خود نشان دهد بلکه باید حالت اعتدال و انضباط معنوی و وقار اسلامی را حفظ و مراعات نماید. و حسن خلق و تکیه بر حکمت و موعظه حسنه را در هیچ حالتی فراموش خود نسازد زیرا پیامبر اسلام «ص» در حدیث دیگری چنین میفرمایند: (هیچ چیزی در روز قیامت در ترازوی حسنات بندة مومن سنگین تر از اخلاق نیکو و حسن خلق او نبوده و خداوند «ج» انسانهای بدزبان، بدگفتار و بدکردار را دوست نمیدارد)4. لذا دعوت به اسلام با زبان تند و گفتار زشت نمیتواند روش پسندیده برای داعی اسلام باشد.

 

منابع:

صیح البخاری

مسند امام احمد حنبل

قرآن کریم سورة آل عمران آیه 109

تفسیر کابلی

حدیث شریف به روایت ترمذی «رح» .