دیو جنگ وسودای وطن :
-------------------------------
وطن خانه پردرد وسوزم
وطن اندیشه شبها وروزم
چه می شدگرنگردیدی زارو پریشان
همه اولاد تو غمگین ونالان-
یکی درگوشه غربت نشسته -
دیگر او لاد خویش از دست داده
یکی در هوای سرد خانه ندارده
بجز از زندگی چاره ندارده
یکی بینی هنوز خانه بدوشه
که او در زندگی دائم خموشه
- یکی باشهر خویش رفته نتانه
برای برنگشت داره بهانه –
- که دیو جنگ ا و را آواره کرده
همه هست وبودش را بیکاره کرده-
-- هزاران طفلکان نازنین را-
همه از درس علم بیگانه کرده
همه فرزندان شان جامه ندارند-
یکی در پای خویش کهنه ندارند
یکی معلول گشته هر دو پایش
کسی نبود کند خدمت برایش
- یکی از جور زمان دیوانه گشته
که بینی دائمی تنها نشسته
- که دیو جنگ عزیزش را ربوده -
دیگر زندگی براش چه سوده؟
-خلاصه هر یکی باشد گرفتار -
همه از زندگی هستند دل آزار
مسلمانان همه باهم بگوئید--
امید صلح و امن از او بجوئید
دعا باید که از دل ها بر آید-
که تا جای خودش پیدا نماید-
امید واریم دعا ها ما رد نگردد --
وطنداران ما گرفتار این همه ذلت نگردد
همه شان دائمی دل شاد باشند --
همه از غصه ها آزاد باشند.