یادی از زندگی شهید صلح استاد برهان الدین ربانینظری کوتاه وگذرا ب

  نظری کوتاه وگذرا بر ابعاد شخصیت

 (شهید صلح) استاد برهان الدین ربانی:

 

شخصیت استاد برهان الدین ربانی را نمیتوان تنها از یک بعد مورد پژوهش وبررسی قرار داد بلکه باید شخصیت استاد را از ابعاد مختلف مورد بررسی وتحقیق همه جانبه قرارداد.

(از بعد علمی ، اخلاقی ، سیاسی، اجتماعی ، حکومت داری ، وغیره.)

بعد علمی زنده گی استاد : طوریکه از سوانح استاد هویدا میگردد استاد در دوران

 نو جوانی خود جوان با نبوغ بوده که در دوره مدرسه ابو حنیفه (رح) همیشه از جمله شاگردان ممتاز در آن مدرسه بحساب میرفته است ودر دوره فاکولته شرعیات باز هم توانسته شاگرد اول در آن دانشگاه بوده باشد که در کدر علمی پوهنتون توانسته شامل و

وبعنوان استاد یار در دانشکده شرعیات در قدم اول شامل و تا زمان کسب کامل عنوان استادی بتدریس محصلین بپردازد .

 استاد دارای قلم رسای نیز بوده که از آثار تحقیقی شان این توانایی بخوبی دانسته می شود تحقیقات ایشان راجع به مولانا عبدالرحمن جامی و ترجمه تفسیر فی طلان القرآن از جمله کارهای تحقیقاتی اولی استاد بحساب میرود که بعدا آثار دیگری نیز از خود بیادگار گذاشته اند در دوره ماستری در جامعه الازهر مصر این نبوغ بیشتر شگوفا میگردد که استاد در این دوره با جریانهای فکری اسلامی و دانشمندان جهان اسلام آشنایی بیشتری پیدا میکند و قرائت ها و برداشت ها مختلف فقهی از دین را در آن مرکز علمی بخوبی لمس میکند.

بعد اخلاقی  زنده گی استاد: کسانیکه با استاد یک روز و یا چند ساعتی هم اگر بسر برده باشند بخوبی میدانند که استاد شخصیت حلیم، برد بار وبا حوصله و بر خویش همیشه مسلط و با همه کس مهربان وبا عاطفه بوده ورویه عطوفت امیز را به همه کس توصیه میکردند

چنانچه چیزی که خودم در دوران جهاد بچشم سر مشاهده کردم که در سطور زیرمیتوانید بخوانید:

روزی چند تن از مجاهدین بسیار با عصبانیت بحضور استاد رسیدند و ادعا داشتند که یک جاسوس از دشمن را دستگیر کردند که باید هر چه زودتر در محضر عام محاکمه و  جزا ببیند استاد در جواب شان گفتند آیا شما تحقیق کردید؟ و او بجرم خود اعتراف کرده؟ و سوال های مختلف دیگری از این قبیل مگر مجاهدین اصرار داشتند که ماهمه تحقیقات لازم را انجام دادیم و او بجرم خود اعتراف نموده که بعد از این گفتگو های که میان استاد و مجاهدین رد وبدل شد استاد گفتند: او را به مسئول مهمان خانه بسپارید و شما مرخص هستید که بعد از چند وقت دیدم آن شخصی که مجاهدین ادعای مجرمیت آن را داشتند آزاد گردیده و به زنده گی شخصی خود مشغول است این مهربانی و عطوفت استاد تنها نسبت بوابستگان رژیم تنها نبود بلکه نسبت به اسرای دشمن (اتحاد شوروی) که در جنگ دستگیر می شدند نیز این عطوفت را داشتند وهمیشه توصیه شان به حسن برخورد و نیک رفتاری با آنها بو و به همه فرماندهان و مجاهدین دستور اکید داده بودند که با اسرای دشمن رویه زشت و برخورد نا پسند نداشته باشند که همین برخورد نیک باعث شده بود تا تعداد از آنها مسلمان گردیده  ودیگر به شوروی بر نگردند .

بعد سیاسی حیات استاد: سیاست استاد از اعتقادات  و استقلال فکری شان سر چشمه میگرفت استاد با همه مجاهدین و تنظیم های جهادی بچشم برادر میدیدند وبمراتب میگفتند: اگر خیمه های ما جداست قلب های ما یکی است و همه یک هدف را دنبال میکنیم و آن هم آزادی افغانستان از چنگال کمونیزم و اتحاد شوروی است که برای رسیدن به این هدف از هیج سعی و تلاشی نباید دریغ کرد زمانیکه حکومت موقت مجاهدین درتبعید تشکیل گردیده بود با وجود داشتن جبهات فعال و قوماندانان ورزیده (جمیعت اسلامی) در داخل کشور استاد حاضر شدند وزارت احیا و بازسازی را بعنوان سهمیه جمیعت در این حکومت ائتلافی در حالیکه اکثریت اعضای شورای اجرائیه جمیعت معترص بودند به پذیرند و دراین مورد حاضر به بحث بیشتر نبودند و سکوت را اختیار کرده ونمیخواستند دیگر این بحث مطرح شود.

استاد میخواست با همه کشور های که از داعیه جهاد افغانستان حمایت میکنند ویا خوشبینی دارند روابط نیک و حسنه را بر قرار سازند که در این راستا میتوان از سفر شان در امریکا ، وکشور های اروپایی ، و عربی وغیره یاد کرد استاد میگفتند: ما خواسته برحق خود را با همه دول وحتی بادشمن خود (اتحاد شوروی) حاضریم آزادانه در میان بگذاریم که سفر شان به شوروی در دوران جهاد  را نیز میتوان از این دیدگاه مورد مطالعه قرار داد.

در بعدقیادت ورهبری:  استاد رهبری بود که مردمش را در مصائب و مشکلات هیچگاه تنها نگذاشت، صداقت وپای مردی خود را برای همگان با شهادت خود به اثبات رسانید و صحنه را در حیاتش تخلیه نکرد وبا همه گرمی ها و سردی ها روزگار ساخت و همه سختی ها و مصیبت ها را به آغوش باز استقبال کرد  که باور و اعتماد مردمش را با صداقت ویا بمردی خود بدست آورد. استاد چنان شخصیتی بود که درد مردم خود را درک کرده بود و ازجوانی به دنبال نجات ایشان از جهل فقر استبداد بود. استاد زمانیکه در مصر درس میخواند واز نزدیک با حلقات اسلامی آشنایی حاصل کرده بود غبطه میخورد که ثمره اندیشه های هموطن او سید جمال الدین افغانی در مراکز علمی واز جمله در جامعه الازهرمصرچطور توانسته جای خود را باز کند و بچشم سر مشاهده میکرد که ملل دیگربه اندیشه های سید جمال الدین افغانی چقدر بهاء میدهند مگر در کشور خودش این اندیشه ها هنوز غریب مانده استاد بعد از بازگشت از مصر با تعداد از همفکران خود چون استاد غلام محمد نیازی سید محمد موسی توانا پوهاندو فی الله سمعی مولوی حبیب الرحمن عبدالرحیم نیازی و انجنیر حبیب الرحمن وعده دیگر از جوانان خشت زیربنای نهضت اسلامی را بنام (جمیعت اسلامی) گذاشت که با کودتای محمد داود خان در سال 1352 اعضاء و هواداران این نهضت تحت فشار رژیم وقت قرار گرفته و در سال 1353 استادربانی وعده دیگر از فعالان نهضت اسلامی مجبور به مهاجرت به بیرون ازکشور شدند استاد که مخالف جنگ مسلحانه با داود خان بود بواسطه نزدیکی بعضی از حلقه های نهضت اسلامی به پاکستان عناصر میانه در نهضت اسلامی از جمله استاد ربانی مجبور به ترک پاکستان گردیدند و استاد اجباراً مدتی در عربستان سعودی رفته ودر آنجا ر حل اقامت گزید مگر اوضاع وشرایط کشورش به او این فرصت را زیاد نداد که بتواند مدت زیاد تری در سعودی باقی بماند چون کشورش از جانب اتحاد شوروی وقت اشغال گردیده بود که استاد مجبور شد تا مجدداًبه کشور پاکستان که قبلاً آن را ترک کرده بود باز گردد و به تنظیم مجاهدین وملت خود برای مقابله با شوروی ها اشغالگر بپردازد و مدت سالهای دوره جهاد بر ضد اشغالگران شوروی رهبری ملت خود را عهدا دار گردد وزیر نام (جمیعت اسلامی) نقش اساسی خود را در آزادی کشور از زیر تسلط اتحاد شوروی ایفا کند.

در عرصه حکومت داری: با همه کم تجربگی مجاهددین از حکومت داری استاد کوشش میکرد تا همه مجاهدین را زیر چتر دولت واحد مجاهدین جمع کند وبه همه نقش را قائیل بود در تشکیل شورای اهل حل وعقد یا مراجعه به سران مجاهدین از ایشان خواسته بود تا با حکومت مخالفت نکنند و هرکس نقش را در دولت مجاهدین بدوش گیرند مگر متاسفانه به بهانه های مختلف از آن ابا ورزیده می شد و آنهائیکه با دولت مجاهدین پیوستندنیز نقش دوگانه را ایفا کردند هم بادولت بودند وهم جنگ میکردند که این جنگ بنام جنگ داخلی شهرت پیداکرد و سبب تخریب شهر کابل گردید استاد در زمان انتقال قدرت بشکل مسالمت آمیز به حکومت موقت وانتقالی در سال 1380 طی مراسم رسمی وخاصی حکومت را به اداره موقت تحویل داد که در تاریخ افغانستان نظیری ندارد استاد ربانی در دوران جهاد با همه تنظیم ها و مجاهدین طوریکه گفتیم رویه اسلامی وبرادرانه را به همه توصیه میکرد ومیگفت:  گرچه ما به واسطه ایجاب شرایط به تنظیم های مختلف تقسیم گردیدیم ولی آرمان و اهداف ما آزادی افغانستان عزیز و تاسیس حکومت واحد اسلامی در این کشور است که آرمان مشترک همه ماست.

او در ایجاد اتحادتنظیم های جهادی نقش بسیار برجسته وسازنده داشت ونمیخواست تنها حمایه یک کشور به خصوص را  جهاد افغانستان داشته باشد وجهاد در انحصار یکی دو کشور و یا چند کشور خاص بوده باشد استاد می خواست با همه کشورهایی که موضع ضد شوروی داشتند نزدیکی و روابط دوستانه ای را برقرار کند وبه نهضت اسلامی افغانستان رنگ مستقلانه بدهند چنانچه اثری به نام (استقلال انقلاب) که در آن ریشه های استقلال طلبانه نهضت اسلامی افغانستان را مطرح کرده بود به دست نشر سپرد و زمانی که هیچ کسی جرئت نمی کرد با غرب وامریکا حرفی از نزدیکی روابط داشته باشد وهرکسی چنین جرات را می کرد فوراً مارک امریکایی می خورد او با استدلال ومنطق از سفر رهبران مجاهدین به امریکا دفاع کرد وچنین گفت: ما نمی خواهیم سرنوشت ملت ما در زیر خیمه ها وزیر زمینی ها با افراد امنیتی گرفته شود بلکه ما می خواهیم علناًاز آزادی برحق ملت خود با حضور سران کشور ها دفاع کنیم واین آمادگی را داریم در سفر امریکا با رئیس جمهور اسبق امریکاآقای ریگان ملاقت نمود وبه وی از خطرات کمونیزم در منطقه و جهان هوشدار داد.

 استادمدت سالها با شوروی ها مبارزه کرد و جبهات عظیم وگسترده را از بدخشان در شمال شرق گرفته تا دهنه ذوالفقار در غرب واز سپین بولدک در جنوب گرفته تا حیرتان در شمال تاسیس نمود و فرماندهانی نیرومند و پر تحرک و فعالی را در افغانستان رشد داد واز آنها حمایه عملی کرد و تاحد امکان تعادل را در توزیع امکانات جهادی در نظرداشت تا اینکه بعد از پیروزی مجاهدین و شکست حکومت دست نشانده شوروی و شروع مرحله جدید با همه کم تجربگی که مجاهدین از دولتداری داشتند استاد کوشش کرد هماهنگی و همنوایی همه مجاهدین را در عمل دریک دولت ممثل داشته باشد اما این بار باز هم دست های بیرونی نگذاشتند به این هدف خود برسد و جهاد را بد نام ساختند تا اینکه زمینه حضور طالبان را مساعد ساخته وآنها را از اسپین بولدک وارد افغانستان گردانیدند در این مرحله باز از جانب استاد شهید کوشش بسیار زیادی صورت گرفت تا طالبان را قانع سازد که از جنگ دست بردارند واز طریق صلح و مسالمت آمیز حکومتی را با شرکت سایر مجاهدین تشکیل دهند اما طالبان همیشه این خواست را رد کردند تا آنکه به کمک بیرونی ها کابل در سال 1375 سقوط کرد و دولت مجاهدین مجبور به تشکیل جبهه مقاومت درمقابل طالبان گردید ولی استاد دروازه گفتگو را با ایشان هیچگاه بسته نکرد .

این طالبان بودند که با سیاست های غلط خویش در واقع سبب سقوط خود و حضور خارجیان درکشور گردیدند که با سقوط طالبان فرصت های جدیدی در افغانستان پیش آمد که مردم با استفاده از این فرصت ها در بازسازی کشور و نظام خویش خواستند استفاده کنند استاد در این مرحله بعد از انتقال قدرت باز کوشش زیادی به خرج داد تا نقش مجاهدین در دولت جدید پا برجا باقی بماند مگر به آن کمتر توجه شد.

 شهید استاد ربانی در مرحله نوین از رهنمایی گرفته تا انتقادات سازنده به دولت فرو گذار نکرد تا اینکه در اواخر مرحله نوین مسوولیت شورای عالی صلح را به عنوان یک وجیبه ملی و فریضه دینی پذیرفت وشب و روز تلاش کرد تا در افغانستان صلح پایداری به میان آید ولی دشمنان افغانستان به او این فرصت را ندادند و با یک عمل نا جوانمردانه انتحاری در روز 29 سنبله 1390 شهیدش ساختند.

روحش شاد ویادش گرامی باد. باتقدیم احترام

سید محمد خیرخواه

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد