رفاقت گژدم وسنگ پشت:
===================
رفاقت کرد گژدمی باسنگ پشتی
که در عالم زندگی را بقا نباشد
روان گردیدند هردو سوی صحرا -
که بهتر از سیاحت دیگر دوا نبا شد
روان بودند هردو پای پیاده --
سفر سختر از سفر به پا نباشد
خطاب بنمود گژدم سنگ پشت را -
بغیر یاری مارا در سفر دیگر هیچ راه نباشد
سوار گردیدگژدم سنگ پشت را –
که سختر از نیش گژدم بدتربلا نباشد
پیاپی نیش میزد گژدم سنگ پشت را –
که نیش گژدم از طبیعتش جدا نباشد
رسیدند هر دو شان بابرکه آب –
که هیچ ورزشی شیرینتر از شنا نباشد
بهنگام ورود شان به برکه آب –
برای سنگ پشت بهتر از غوطه رویا نباشد
چنان غوطه زد سنگ پشت با قعر برکه --
بغیر از مرگ گژدم را هیچ راه نباشد
رفاقت بامردم پر کین - و بد اندیش --
ازان بدتر دیگر هیچ اشتباه نباشد
رفیق بد انسان را اندازد به ظلمت
بنزد او فرق بین راه وچاه نباشد