اسلام دین (وسط) نه افراط ونه تفریط :
با شناخت واقعی که از اسلام وجود دارد
میتوان گفت که در اسلام یک حالت اعتدال و انضباط معنوی و اخلاقی درهمه امور
حکمفرمایی میکند و از نظراسلام هر دو طرف افراط و تفریط نا پسند ونا مطلوب بوده
بهر طرف که انسان از این دو حالت کشانیده شود از راه اعتدال به صوب انحراف کشیده میشود
لذا میبینید حتی عبادت و ریاضت مطلق را اسلام نستوده و از صوم و صال (روزه دائمی)
پیروانش را منع کرده و تحریم مشروعات و طیبات زندگی را برپیروانش جایز
ندانسته(2) جوگی گر ی و مرتاض گری را حرام
قطعی میداند. عبادات اسلامی را با مناسک و طرز خاصی (منصوصی) بر پیروانش امر کرده،
زنار بستن و طناب سیاه برگردن نمودن، تعذیب نفس و به سر و صورت کوبیدن را منع
مینماید. استفاده مشروع جنسی (ازدواج) را نسبت به تجرد ترجیح داده و پیروان خویش
را بر آن تشویق و ترغیب نموده استفاده از طیبات و حلال های خداوندی را امر کرده و
زینت های زندگی را حرام و ناجائز نمی شمارد، ولی غرق گردیدن افراطی انسان در لذات
و شهوات زندگی و فراموش ساختن خویشتن خویش به حدی که همة وقت را غرق در خوردن،
آشامیدن و شهوترانی کردن سپری نموده و از خود و خدا و جامعة خویش بریده و به کام
شهوات و لذات سقوط کرده باشد را هم نمیپذیرد. لذا میبینید در اسلام در همة امور یک
حالت میانه روی (اعتدال و انضباط معنوی) حاکمیت دارد. اسلام نمیخواهد پیروانش
انسانهای لات و تنبل، بی تحرک و بی پروا، لمپن و لاابالی باشند، چنانچه قبول ندارد
که انسانهای منزوی، خشک، مقدس مآب، و گوشه گیر نیز از جامعه بدور باشند.
اسلام با این طرز روش و برخورد عاقلانة خویش در قبال مردم در مدت اندک زمانی
در نفوس و قلوب مردم جای پیداکرده و راه تأثیر گزاری خویش را بر افکار و ذهنیت
افراد و جوامع بشری بخوبی شناخته و در روح و روان انسان ها و در داخل جوامع بشری
نفوذ خویش را تثبیت کرده. توان و استعداد انسانها را مورد نظر و مطالعه قرار داده
و چیزهای مالایطاق را از انسان مطالبه نکرده. و به خواسته های فطری و نیازمندی های
طبیعی انسان و جامعه ابراز علاقه نموده و انهارا از خود نرانده، بلکه به آنها جواب
مثبت داده و با همه عظمت، رفعت، طهارت و معنویتی که داشته در عالم فضا باقی نمانده
بلکه سیر خود را بسوی زمین پیدا کرد و در زمین قابلیت تطبیق را پیدا نموده است
خصوصیات فطری انسانها را با همه مقتضیاتش مورد توجه و درک همه جانبه خویش قرار داده
است زمانی که انسان دید که در مسیر فطرت حقیقی خویش قرار گرفته و نیازمندی های
طبیعی و غرائز انسانی او در پرتو دساتیر و احکام جاویدانه اسلام مطابقت مینماید
لزوماً به این دین گردن نهاد و از او پیروی کرده و عملاً استعداد های خدادای خویش
را برای تکامل زندگی انسانی خویش مورد بهره برداری بیشتر وبهترنیز قرار داده است.
چنانچه بیش از یکهزار و چند صد سال از عمر اسلام عزیز میگذرد و هنوز این دین،
هر روز نسبت به روز دیگر روبه پیشرفت و توسعه است و در جهان امروزی ما پیروان
بیشتری را به خود پیدا کرده. نه تنها پیروان سنتی و ارثی بلکه انسانهای متفکر و
اندیشمندی که با فکر و اندیشة خویش راه اسلام را پسندیده و برگزیده اند که اگر این
جریان به همین منوال تعقل و اعتدال به جلو رود امیدواری زیادی است که همه جهان را
روزی اسلام زیر پوشش نورانی خویش قرار دهد. ولی اگر خشونت طلبی ها، افراطگرایی ها،
خودکشی ها، ماجراجویی ها و انزواگری ها جای تعقل و برخورد اندیشمندانه اسلام را
بگیرد و به جای منطق و استدلال راه جنگ و خشونت گرایی انفجار و انتحار پیشه شود
یقیناً به آن اهداف و آرمان اصلی اسلام که همانا تکامل انسان و سیر او (الی الله) است نخواهد رسید و در بین راه به مشکل گیر
خواهد ماند و به گفتة شاعر که میگوید :
ترسم به کعبه نرسی ای اعرابی
کاین ره که تو میروی به ترکستان است.
باعرض احترام سید
محمد خیرخواه