آیا جامعه ما بوجود علماء دینی ضرورت دار ؟

 

آیا جامعه ما  بوجود علماء دینی واقعی ضرورت ندارد ؟

 در اسلام ماننده مسیحیت یک قشر خاصی بنام روحانیون وراهبان دینی وجود ندارد بلکه هر مسلمانی میتواند بازحمت وتلاش خود علم دین را بیاموزد و لزومی هم ندارد که حتما باید از جمله جامعه روحانیون باشد حتی یک دهقان بچه وشبان زاده هم میتوانند علوم دینی را باسعی وتلاش خود بیاموزد وعالم دین گردد ولی هرکسی که عمامه بسر کرد وچند کلمه وجمله عربی را آموخت اومیتواند مرجع  دینی  که مردم برای حل مسائیل دینی خود به او مراجعه کنند گردد ؟  در اجتماع امروزی که ما زندگی میکنیم میبینیم که هر رشته ومسلکی اهل خود را دارد که علم دین نیز از این قاعده مستثنی شده نمیتواند  طوریکه میدانید اگر یک انسان بدون داشتن دانش طبی برای مردم بعنوان داکتر نسخه بدهد  چه عواقبی را بدنبال خواهد داشت ؟ وهمچنین یک فرمانده نظامی بدون داشتن علم وفنون حربی قومانده صادر کند نیروهای تحت امرش چه وضعیتی را خواهند داشت ؟ وهمچنین یک دستار سفیدی بنام عالم دین اگر فتوا صادر کند وضعت  جامعه ومردمان چه خواهد شد ؟ متا سفانه در کشورما رسم بر این است که کسی نباید کم بیاورد وبهر چیزی بدون علم وآگاهی بایست جواب داشته باشد تا آن را ارائه نماید کسانی را میبینید که دروازه دانشگاه علوم طبی را ندیده اند اما بنام داکتر نسخه میدهند کسان دیگری را میبینید که الفبای علوم نظامی را نخوانده ولی صاحب نظر در علوم نظامی خود را فکر کرده  جنرال وارکان حرب  خود را  می پندارند  واز این طریق    بمقامات هم میرسند وهمچنین کسانی را مشاهده میکنید که قر آن کریم را از رو خوانده نمیتوانند ولی بنام عالم ومفتی فتوا صادر میکنند وخود راعلم دین ومرجع تصور میکنند ؟ بلی به علماء دین که اهل نظر وصاحب دانش دینی باشند البته جامعه مثل هر عرصه دیگری به آنها ضرورت دارد نه به هر نیمچه ملای که مردم را از دین بیزار کند ؟  وهر چیز نوی را بدعت  پنداشته- وطرف مقابل را مبتدع در دین تصور کرده وبعضا قدم را از آن فراتر گذاشتنه وروش تکفیری را پیشه گیرد  ویا اینکه بنام روشن فکر دینی احکام ودساتیر دینی را در عصر خاضر غیر قابل تطبیق در جامعه پنداشته ومذاهب اسلامی رابه فرسودگی واز رده خارج تصور کند  متاسفانه همه این مسائیل وموضوعات در حالی در جوامع اسلامی ما  مطرح میگردد که جهان اسلام از سواد کافی روز هم بر خوردار نبوده ونیست واز کاروان علم وترقی کاملا  عقب مانده و بخصوص کشورخود ما که متا سفانه هنوز مردم این کشور  هفتاد درصد از نعمت اولی سواد محروم اند ودر راه کسب علم ودانش روز همه  ما میلنگیم  سیم کشی - عادی  بر ق وچوکات بندی یک خانه وحویلی را هنوز نمیدانیم ؟ وبا فرمول های عادی مسائیل علوم طبعی همه بیگانه ایم در این صورت بازهم کوشش مینمایم تا بیشتر جوانان ونو جوانان خود را در مسائیل پیچیده و مغلق مذهبی مصروف سازیم ؟ البته هیچ شکی وجود ندارد که ما به دانستن مسائیل مذهبی خود ضرورت داریم اما اینکه همه ما دانشمند ومتخصص علوم دینی ومذهبی گردیم وهیچ کسی را عالم وآگاه در مسائیل دیگر زندگی  خود نداشته باشیم هم مایه تعجب وخجا لت  است ؟طوریکه همه ما در مسائیل مذهبی خودعلاقه زیادی داریم که در جایش قابل ستایش وتمجید است و در کنار آن اگر بمسائیل دیگر زندگی خود نیز توجه داشته باشیم وفرزندان خود را در فراگیری علوم روز ماننده صنعت طبابت تخنیک ریاضی حرفه ومسلک  نیز وادار سازیم تا بیشتر در این عرصه بیاموزند وجامعه خود را در راه پیشرفت وترقی روز کمک کنند واختلافات مذهبی ودید گاها وبرداشت ها ی متفاوت از متون دینی ما را از اصل هدف زندگی دور نگه ندارد کار شایسته وسزاوار تحسین  را انجام داده ایم وگرنه  غرق در مسائیل اختلافی مذهبی گردیم وبر اختلاف مذاهب اصرار داشته باشیم وهر کسی بر داشت خاص خود را از مسائیل مذهبی داشته باشیم وخود را صاحب مذهب بدانیم یکی خود را روشن فکر دینی ودیگری خود را صاحب اندیشه های ناب اسلامی سنتی فکر کنیم وبعضا بتکفیر یکدیگر  بپردازیم چنین روش ورویه ای نه بحال خود ما ونه بحال جامعه ومردم ما غیر از اختلافات بیشتر دیگر کدام ثمره وسود ودست آوردی  بهمراه نخواهد داشت ُ والسلام

از سلسله سخنان بیامبر بزرگ اسلام ص :

از سلسله سخنان گهر بار بیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه وسلم :                            

بیامبر بزرگ اسلام (ص) فرموده اند: مثال مسلمانان در محبت وشفقت ومهربانی با یکدیگرشان ماننده جسد وتن واحدی است که هر گاه عضوی ازآن رادرد گیرد دیگر اعضای بدن در دردوتب وبیدار خوابی با آن همراهی میکنند حالا سوال اصلی در اینجا است که آیا جوامع مسلمین وبخصوص جامعه خود ما با این فرمایش وهدایت رسول گرامی اسلام تا حالا هیچ عمل کرده ایم ؟ وبمصداق حدیث رسول کریم (ص)  برادران وخواهران مسلمان خود رادر مصیبت ها وغمها همراپی وهمنواپی کرده ایم ؟ متا سفانه میبینیم امروز در سراسر افغانستان خون مسلمانان هموطن ما جاری است در کابل – قندهار-  فاریاب - بدخشان - هلمند – غور بکتیا و در گوشه گوشه این کشور هزاران فامیل مسلمان اعم از مادرا ن بدران خواهران همسران فرزندان این سرزمین بماتم عزیزان خود نشسته اند آیا تا حال ما بعنوان ملت مسلمان افغانستان کدام صدای همنواپی وغم شریکی از ما   شنیده شده است ؟ آیا صدای اعتراضی در دروازه نمایندگی ملل متحد ویا مراجع دیگر بین المللی بلند شده ورسیده که اقلا فشاری برحامیان تروریست ها بوده باشد ؟ آیا رسانه های گروهی ما بخصوص تلویزیون های ما که الحمد لله کم هم نیستند در مقابل این مصیبت ها  وفجایع کدام عکس العمل جدی از خود نشان داده اند ؟ اقلا از بروگرام های رقص وبایکوبی خود هیچ  کاسته اند؟ وواقعا بارسانیدن صدای ملت مظلوم افغانستان ایشان را همراهی وهمنواپی کرده اند ؟ ویا بعد از اعلان خبرشان که گفته اند – به اثر حملات انتحاری وانفجاری امروز در فلان ولایت افغانستان ده ها تن کشته وصدها تن دیگراز مردم ملکی مجروح وزخمی شدند وخسارا ت هنگفت مالی نیز برای مردم ببار آمده است وبدنبال این خبرخود نگفته باشندکه این یک اعلان بازرگانی بیش نبوده  وبماغرض نیست ؟مثلیکه گردانندگان تلویزیون ها جزء ملت افغانستان نباشند ودراین کشور وسرزمین  شریک نباشند فقط این وطن تنها از رزمندگان ونیروهای امنیتی ومدافعین کشور باشد  ؟ و دیگران هیچ نوع مسپولیت اخلاقی ووطنی در قبال این جنا یات انجام شده نداشته باشند ؟ والسلام.

 ( متن کامل عربی حدیث شریفی که ترجمه آن در بالا ذکر شد از این قرار است ( عن النعمان بن بشیر رضی الله تعالی عنهما قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم مثل المومنین فی توادهم وتراحمهم وتعاطفهم مثل الجسد اذا اشتکی منه عضوا تداعی له ساپیر الجسد با السهر والحمی ) متفق علیه

فلسفه حج :

 

انسانهای مؤمن که در شبانه روزی پنج وقت با هم در سطح مسجد محل اقامت خویش جهت ادای نماز های پنجگانه دید و بازدید کرده و به صورت دستجمعی (جماعت) با هم نماز میگذارند و در هفته یک مرتبه در روز جمعه جهت ادای نماز جمعه از چندین محل و منطقه در مصلی و یا مسجد جامع بزرگتری جمع گردیده و از احوال خود و وضعیت مسلمانان دیگر و سرنوشت امت اسلام و انسانیت مطالبی را توسط خطباء و وعاظ شنیده و معلوماتی را کسب می نمایند و عملا حضور خویش را در صحنة حیات اجتماعی و سیاسی جامعة خود نمایان می سازند که با این حضور خود ثابت می سازند که در مقابل سرنوشت سایر انسانها بخصوص مسلمانان بی تفاوت و بی علاقه نبوده بلکه کمال علاقمندی را دارند. ودرسال دومرتبه هم جهت ادای نماز عیدین فطر و اضحی در مصلی های شهر جمع گردیده ودورکعت نماز عید را ادا ء می نمایند و در سال یک مرتبه هم برای ادای مناسک حج بیت الله الحرام از گوشه و کنار جهان از مناطق دور و نزدیک سواره و پیاده، همه کسانی که توانایی این سفر را دارند با لباس واحد، الفاظ و کلمات واحد، همه در اطراف خانة واحد، برای عبادت خدای واحد ولاشریک، لبیک گویان به طواف کعبه وادای مناسک حج می پردازند و عملاً برائت و بیزاری خود را از شرک و نفاق، دورنگی و دودلی نشان داده، با زمزمة کلمات و جملاتی چون: (لبیک الّهم لبیک لبیک لا شریک لک لبیک ان الحمد و النعمة لک والملک لاشریک لک)  را زمزمه می نمایند. (ای بار خدایا! به خدمت ایستاده و آماده ایم، ذات مقدس تو را شریک و همتایی نیست ما همه به خدمت آماده ایم، همه ستایش ها و ثنا و صفت ها بدون شک سزاوار تو است و همه نعمت ها از جانب تو است و تمام ملک و اقتدار و انواع نعمت ها از آن تو است، تو آن ذاتی هستی که شریک و انبازی با خود نداری.) (*) که بدینوسیله ایمان و عبودیت خویش را خاص به حضرت پروردگار عالماعلان میدارند. و موج از انسانها (زائران حج) را می بینید که در اطراف خانة خدا ماننده پروانه های که در اطراف شمع می چرخند و حاضراند تا خود را فدا سازند، زائران همچنین در دورادور کعبه با زبان تسبیح و تحمید خدای بزرگ و واحد طواف کرده و مانند همان پروانگان عاشق عشق و محبت خویش را با محبوب و معشوق خود به نمایش میگذارند، و با این طواف در اطراف کعبه یکبار دیگر نشان میدهند که آنها برای تعمیل اوامر خدای بزرگ آمادگی کاملی دارند. حتی حاضر اند که در این مسیر قربانی در راه خدا را نیز به آغوش باز بپذیرند و با این مانور دستجمعی در اطراف خانة خدا به دشمنان اسلام نیز می فهمانند که مسلمانان قدرت عظیمی را در جهان تشکیل داده و به سرنوشت یکدیگر علاقمندی کاملی دارند و در زمان لزوم از حقوق همدیگر دفاع و محافظت خواهند کرد. اختلافات ظاهری، نژاد، زبان، رنگ، قوم، منطقه و کشور نمیتواند مانع وحدت عملی ایشان گردد و آنها را از یکدیگر جدا نموده و دور نگهدارد.

زائران حج در این سفر مبارک و میمون با اولین دیدار خانة خدا اشک شوق از دیدگان شان بدون اراده جاری گردیده و فیوضات رحمت خداوندی را با چشم سر و دیدة دل در همه مراسم و اماکن مقدس به خصوص در ایام مبارک حج و زیارت اماکن مقدسه و ادای مناسک واجبه مشاهد میکنند. فیوضاتی که همة آنها رحمت، نور و هدایت بوده و سبب آرامش روح و روان انسان های مؤمن و زائران عاشق میگردد. 

زیرا همة زائران خانة خدا «ج» در این ایام مبارک حج با طلب استغفار و آمرزش از جانب خداوند بزرگ میتوانند زمینة تزکیة نفس و آمرزش از گناهان را برای خویش به خوبی کمائی کنند و در صورت قبول حج ایشان (حج مبرور) از جانب خداوند، دیگر آنها به منزلة مولودان تازه تولد شده ای خواهند بود که از گناهان پاک گشته و گویا مجددا ً به دنیا آمده اند.

حاجی در اثنای طواف کعبه با لمس (حجرالاسود) و در وقوف به عرفات و جبل الرحمه  جائی که همه حجاج با لباس سفید رنگ کفن گونه که خود نمادی از یک محشر کوچکی است  به خوبی میتوانند با تضرع به درگاه خداوند کریم از ذات پاک او بخواهند تا همة گناهان شان را ببخشد و آنها را از رحمت بیکران خویش بی نصیب نگرداند، که یقیناً خداوند کریم و رحیم دستهای نیازمندان و متضرعان به درگاه خویش را خالی برنمیگرداند و توبه و استغفار بندگان خویش را میپذیرد و قلوب آنها را به نور رحمت خویش منور گردانیده و گناهان آنها را مورد غفران خویش قرار میدهد که او غفور و رحیم است. 

حجاج بیت الله الحرام با ورود به مدینة النبی «ص» و دیدار روضة مبارک رسول خدا «ص» میتوانند بزرگترین و شیرین ترین خاطرات زندگی را برای خویش کمائی نمایند که اگر بگوئیم سفر (حج) بیشتر شباهت به سفر آخرت انسان مؤمن دارد مبالغه نکرده ایم زیرا در سفر آخرت طوریکه انسان مؤمن به دیدار و ملاقات خدای خویش میرود که باید از همه گناهان پاک بوده و باطهارت کامل و با خاطری جمع و قلب مطمئن به این ملاقات و دیدار سفر کند، حاجیان نیز زمانی که به قصد حج سفر میکنند اولاً باید غسل کرده وبا طهارت کامل لباس احرام را بپوشند و از تمام امور دنیوی خود را فارغ بال گردانیده با خانواده، دوستان و اقارب خویش وداع کرده وبا همة ایشان خدا حافظی نمایند و با اخلاص و قلب پاک و ادای امانت های مردم و طلب پوزش از کسانی که بر آنها ممکن از جانب حاجی جفا و یا ظلمی صورت گرفته باشد خود را آمادة سفر حج گرداند. زیرا ممکن است که او دیگر از این سفر برنگردد و این سفر واقعاً یک سفر عادی نبوده که انسان به شکل فیزیکی و نمایشی، کعبه و یا پشتة عرفات را ببیند و بس. بلکه این سفر یک سفر کاملاً معنوی بوده که در آن میتواند روح و روان انسان جلاء پیدا کند پاک و تزکیه شود و در بازگشت از این سفر تحول مثبت و مفیدی در زندگی فردی و اجتماعی او  رونما گردد که امید واریم حج همه کسانیکه به نیت پاک عزم این سفر معنوی را کرده اند مورد قبول درگاه الاهی قرار گیرد  والسلام سید محمد خیرخواه

 

 

شناخت شهید قهرمان احمد شاه مسعود از بعد ومنظر دیگری :

 

شناخت شهید قهرمان احمد شاه مسعود از بعد ومنظر دیگری :

بعد از شهادت شهید احمدشاه مسعود هرکس وهر جریانی احمدشاه مسعود شهید را از دیدگاه ومنظر خود  بمعرفی میگیرد زیرا در دنیای که ما زندگی میکنیم معمولا مبینیم همه کس مشغول حمع آوری ثروت ومال خانه وزمین باغ ومزرعه . شان وشوکت چه از راه مشروع ویا غیر مشروع  بودهُ وعده هم به معامله گری سیاسی مصروف هستند وکسی بفکر دیگر چیزی جز اینها  نیست. تا جائیکه متاسفانه  چنین تصورو ذهنیتی ایجاد می گردد که اگر شهید احمد شاه مسعود هم امروز زنده می بود او هم ممکن مثل مایان به همین چیزها دل خوش میکرد. و مشغول زندگی شخصی خود می گردید.مگر تا جاییکه واقعیت های تاریخی زندگی احمد شاه مسعود به ما نشان میدهد خلاف این تصور و ذهنیت را ثابت میسازد. چنانچه اگر به اسناد دوره جهاد ومقاومت شهید احمد شاه مسعود کوتاه نظری به اندازیم به این حقیقت پی خواهیم برد که مسعود شهید در تمام دوره جهاد وزندگی اش  حساب شخصی او از حساب بیت المال جدا بوده وتمام سرمایه وثروت و وسایلی که به بیت المال تعلق داشته در دفاتر جداگانه ای ثبت وراجستر بوده که بعد ازشهادتش همه این  ا سناد با امکانات و وسایل موجود باقی مانده است.چنانچه می بینید کدام باغ ویلا زمین مزرعه و حتی خانه شخصی از او به فرزندانش  باقی نمانده است.و در حقیقت پاک و وارسته زندگی کرده و پاک و  وارسته شهید شده که این مسائل و موضوعات متاسفانه درمطبوعات کشورما کمتر انعکاس پیدا کرده  و تا حالا نویسندگان و پژوهشگران ما اگر  چیزهایی را درباره شخصیت او نوشته اند بیشتر بر مقاومت وسنگر داری و دلاوری وپایمردی دوران جهاد ومقاومتش متمرکز بوده و او را بیشتر یک فرمانده نظامی صاحب استراتتژی معرفی کرده اند.اما از جنبه های ایمان داری وجنبه های اخلاقی و عاطفی زهد و تقوا استغنا وانسان دوستی صلح خواهی پاکی و وارستگی او کمتر نوشته شده حتی بعضا در دوره حیاتش عده ه ای از رقباء و معاندینش چنین تلقی میکردند که گویا ا و و امثال او جنگجویان حرفه ای  بوده اند که بدون جنگ زندگی کرده نمی توانستند.ولی اگر به دوران زندگی پر ثمر و واقعی او توجه بیشتری صورت گیرد دیده خواهد شد که خلاف این ادعا او چقدر انسان با عاطفه و مهربان و صلح خواه خیر اندیش و بیزار از جنگ و در گیری  طرفدار صلح وارامی مردم افغانستان و جهان بوده.و  در ایجاد صلح و اشتی در کشورش چه  زحمتهای فراوانی بوده که او متحمل نگردیده است؟ و در همه حالات زندگی خود در ارتباط وبرخوردش با همه کس اعم ازاطفال اعضای خانواده ها و مردم محل و حتی یک کارگر ودهقان عادی وشبان گوسفند چرانی هم اگرداشته چقدر زیبا وانسانی بوده که به مجرد انس پیدا کردن هر یکی  از این اقشار جامعه خود به خود به او احساس نزدیکی ومحبت میکردند وگویا که با او از سال ها قبل اشنا بوده واو را میشناختند و با او از صمیم قلب احساس خودمانی می نموده اند.از این جهت در زمان حیات وآمریتش می دیدید: که مراجعین اوهمه کس بوده و هرکسی از خود درد وموضوع جداگانه ای داشته که با مراجعت به او می خواستند با او در میان بگذارند.

یکی راجع به مشکلات فامیلی اش با او صحبت میکرده و دیگری در مورد مشکلات محله و قریه اش وان دیگری راجع به جبهه و مجاهدینش خلاصه اینکه هر یکی مشکلات خود را با شخس او در میان میگذاشته.باری می دیدید: که مسعود با همه عظمت و مصروفیت های کاریش به یک بارگی به طور آنی وارد میدان فوتبال با جوانان میگردیده و با انها فوتبال بازی میکند. و با بازیکنان تیم مقابلش به شکل جدی مسابقه می دهد و بعضا می دیدید: با روشنفکران جوان بحث های گرم فلسفی و سیاسی دارد. و یا با نویسندگان و شاعران شعر وکتاب می خواند و راجع به شعرا و بزرگان ادبیات تبادله افکار میکند و احساس ارادتمندی خویش را به انها ابراز می نماید او صاحب چنان قلب پاک و رئوفی بوده که در قلبش هیچ عقده و کدورت وکینه ای نسبت به هیچ کسی وجود نداشته است.او همیشه برای همه انسانها  و به خصوص وطندارانش صلح وارامی را ارزو میکرده وچنان جهانی را می خواسته که در آن جهان جنگ و درگیری و خشونتی وجود نداشته باشد.او همان طوری که صلح و ارامی را برای مردم خود میخواسته است برای همه انسان های جهان ارزو داشته چنانچه یکی از همسایگان تاجیک تاجیکستانی ما اقای شکور جان ظهوروف وزیر سابق کار و اشتغال تاجیکستان ویکی از نمایندگان دولت تاجیکستان در مذاکرات صلح در  همه دوره های مذاکرات صلح تاجیکستان در باره نقش شهید احمد شاه مسعود در ایجاد صلح در تاجیکستان چنین میگوید: ما شب های زیادی تا صبحدم شاهد بودیم که شهید احمدشاه مسعود وپروفیسور استاد برهان الدین ربانی همرای رئیس جمهور تاجیکستان و

 رهبرا وپوزسیون سابق تاجیکستان شبهای زیادی خواب نمیرفتند.و در باره جزئیات صلح تاجیکستان مذاکره و گفتگو می کردند.وحتی بسیاری وقت ها تا صبح روز بعد بیدار میبودند شهید احمد شاه مسعود به ماتاجیکان می گفت: که ازتجربه تلخی که ما در این سالهای در افغانستان داشتیم شما  پند بگیرید و از فرصت های موجوده خوب استفاده کنید و هر چه زودتر که امکان دارد به صلح برسید .زیراکه جنگ عواقب بسیار بدی دارد.زیرا همانطوریکه میدانید جنگ داخلی در تاجیکستان بعد از استقلال این کشور از اتحاد جماهیر شوروی سابق در تابستان سال1992  میان دولت و اپوزوسیون سابق اغاز گردید.و تا 27 ماه جون سال 1997 زمان امضای توفقنامه صلح تاجیکستان میان دو طرف  در مسکو ادامه پیدا کرد که در نتیجه هزاران نفراز مردم تاجیکستان کشته و بیش از یک میلیون نفر اواره و صد ها  هزار نفر  دیگر بی خانمان گردیدند. که امروز مردم تاجیکستان  همه ساله روز27  جون روز به امضا رسیدن سند توافقنامه نهای صلح تاجیکستان میان دو طرف را  بنام روز وحدت و آشتی ملی تاجیکستان جشن میگیرند و از این  روز یادبود میکنند و در این روز کنفرانس ها و میتینگ ها دایر نموده و از گذشته تلخ جنگ شهروندی و مزایای صلح و اشتی  ملی و یکدیگر بخشی یاد اوری  کرده  و بر حفظ ووحدت و اشتی ملی تاکید میکنند.و هر کدام بنوبه خود از نقش مثبت افغانستان وشهید احمد شاه مسعود در ایجاد مصالحه ملی در تاجیکستان به نیکی وخوبی یاد میکنند.

که افغانستان در شرایط بسیار سخت و دشواری توانسته کشور همسایه خود تاجیکستان را یاری و کمک نماید. چنانچه اولین نشست صلح و آشتی میان تاجیکان ( دولت اوپوزسیون ) به همکاری افغانستان و شهید احمد شاه مسعود و استاد پروفیسور برهان الدین ربانی رییس جمهور وقت افغانستان به تاریخ 17 ماه می سال  1995 میان رییس جمهور تاجیکستان آقای امام علی رحمان و رهبر اوپوزسیون سابق تاجیکیستان مرحوم سید عبدالله نوری در کابل انجام شده که به دنبال آن در ماه آگست همان سال پروتکل پرینسیب های اساسی صلح و آشتی ملی در کابل و دوشنبه به امضا رسید و در این پروتکل ها چارچوب آشتی ملی تاجیکستان طرح ریزی شده بود . که به دنبال  آن ملاقات دیگری میان رهبران دو طرف(دولت و اوپوزسیون )

بتاریخ 10 دسامبر سال  1996  در منطقه خوست ده ولایت تخار که زمینه ساز اصلی آشتی  ملی تاجیکستان به حساب می آید صورت گرفت که بعدا سند اصلی توافقنامه صلح در مسکو وتهران بر مبنای آن به امضاء رسید .ودرهمه این مراحل نقش شهید احمد شاه مسعود برازنده بوده چنانچه باز آقای شکورجان ظهواوف وزیر کار وامور اجتماعی سابق ویکی از نمایندگان دولت تاجیکستان درهمه دوره های مذاکرات چنین میگوید: ما در ملاقات خوست ده تخار لوایح و شرطنامه های بسیار مهمی را در این قریه دور افتاده  آماده میساختیم. ما در کنار لوایح مربوط به مذاکرات یک شرطنامه مهمی را نیز ساخته بودیم.که درباره تشکیل کمیته آشتی ملی  و آتش بس متمرکز بود ما چنان ‍پرتوکولی را آماده نموده بودیم که در آن مسائیل مهم نظامی داخل گردیده بود.که بعدا اساس همه کارهای آینده ما در پروسه  صلح واقع گردید بطور مثال دولت تاجیکستان عهده دار شده بود که به منطقه( طویل دره )وغرم حمله نکند و هر دو طرف قوت های نظامی خود را از مراکز نواحی  و شهر ها بیرون بکشند.  ومخالفین تعهد کرده بودند تا راه ها راباز واسیران رارهاکنند هر دوی این اسناد

 وتوافقنامه ها(حجت ها) در روز 11  دسامبر سال 1996 میان دو طرف به امضاء رسید آقای ظهوروف ادامه میدهد ومیگوید ما بسا شاهد بودیم که رئیس جمهورتاجیکستان آقای امام علی رحمان وپروفیسور برهان الدین ربانی واحمدشاه مسعود شهید وسید عبدالله نوری رهبر اپوزیسیون سابق تاجیکستان شب های زیادی تا صبح خواب نمی رفتند ومصروف کار ومذاکره بودند وبعضا تاصبح روز بعد هم بیدار می ماندند وبدین صورت رهبران دو طرف (دولت واپوزسیون) طی سه سال بهمکاری احمد شاه مسعود شهید ودولت وقت افغانستان توانستند چندین مرتبه باهم ملاقات کنند هفت مرتبه این ملاقات هابین رهبری دولت ورهبری اپوزیسیون بوده واز جمله دودیدار مهم شان در افغانستان صورت گرفته است که در این دو دیدار وملاقات اساس وپایه های صلح وتفاهم ملی تاجیکستان گذاشته شده که بعدا سنگ تهداب اصلی صلح تاجیکستان بحساب می رود که درسال1997 سند اصلی توافقنامه صلح بر مبنای همین مذاکرات وگفتگوها در مسکو به امضاء رسید که امروز از برکت صلح است که تاجیکستان  شاهد آرامی وانکشاف اقتصادی روبه رشد گردیده ونقش احمد شاه مسعود شهید در ایجاد  پروسه صلح وآشتی ملی تاجیکستان در تاریخ دو کشور بیادماندنی است. وراجع بزحمات وتپ وتلاش های احمدشاه مسعود در ایجاد مصالحه ملی در کشورخودش از آغاز تشکیل دولت مجاهدین وآمدن طالبان تا روز شهادتش میتوان کتاب های را نوشت که او چه زحماتی را کشیده تا بتواند راه را پیدا کند که سبب صلح وآرامی دائمی در کشورجنگ زده اش افغانستان گردد.

چنانچه تاریخ معاصر افغانستان خوب به یاد دارد که مر حوم شهید احمدشاه مسعود بواسطه ایجاد صلح وآشتی به تنهائی به ملاقات طالبان رفت وسعی کرد تا آنها را قانع سازد که دست از جنگ وبرادر کشی بکشند وبمصالحه حاضر شوند او تمام خواسته های طالبان را در مورد تطبیق شریعت اسلام ورفع پاتک ها وقومندان سالاری ها را پذیرفت ولی این طالبان بودند که یک خواسته خود را تکرار میکردند وآن هم تسلیم بلا قید وشرط تمام مجاهیدین به جریان طالبان در یک برنامه تاریک ومبهم که پژوهشگرونویسنده افغان محمد اکرام اندیشمند در باره اولین ملاقات شهید احمدشاه مسعود با طالبان چنین مینویسد ( شهید احمدشاه مسعود در روز 22 ماه دلو سال 1373 یک روز بعد از سقوط میدان شهر بدست طالبان بصورت ناگهانی وارد این شهرک گردید که سفر او نزد بسیاری از هوا داران وهمسنگرانش یک کار خطرناک ومتهورانه ای بود اوفقط با چند تن از محافظینش در حالی به منطقه تحت کنترل طالبان رفت که هیچ گونه تضمینی در امنیتش دیده نمی شد اما از نظر مسعود این سفر ومذاکره رو در روی ومستقیم با طالبان یک ضرورت اجتناب ناپذیری بود زیرا موصوف تا آن زمان از طریق هیات های اعزامی کابل که در مذاکره وگفتگو باطالبان در رفت وآمد بودند باطالبان ورهبران شان شناخت حاصل کرده بود در حالیکه او این شناخت را ناقص وغیر دقیق تلقی میکرد برای احمد شاه مسعود دسترسی به صلح وپایان بخشیدن به جنگ یکی از اولویت های بود که پای اورا در مذاکره باطالبان کشاند او میخواست مستقیما با طالبان که با شعار تامین صلح وختم جنگ پا بمیدان گذاشته بودند وارد گفتگوشود وبتوافق کلی وهمه جانبه دست یابد اما طالبان در این مذاکره بهیچ توافقی با احمد شاه مسعود نرسیدند ملا ربانی بعدا رئیس الوزراء حکومت طالبان وشخص شماره دوم در تحریک طالبان که از جانب طالبان با شهید احمد شاه مسعود مذاکره میکرد نا توانائی های دولت مجاهدین را در تطبیق شریعت اسلامی وتا مین امنیت بر شمرده او به احمد شاه مسعود توضیح داد که طالبان از هیچ تنظیمی حمایت نمیکنند وبا تنظیم وگروه خاصی هم دشمنی ندارند بلکه آنها خواهان ختم جنگ در کشور وتامین صلح هستند.ملا ربانی میگفت :

 طالبان معتقدند که یگانه راه رسیدن به صلح وتطبیق شریعت اسلام جمع آوری اسلحه از تنظیم ها وگروها مختلف است . احمد شاه مسعود از مذاکره با ملا ربانی درک کرد که طالبان تصمیم خلع سلاح او وسرنگونی دولت مجاهدین را نیز در سر دارند او در پایگاه طالبان با توضیحات ونطریات ملا ربانی به مخالفت جدی نپرداخت واظهار داشت که با برنامه واهداف تحریک  طالبان در خلع سلاح عمومی وتامین صلح موافقت دارد اما برای تحقق این مرام وبر نامه های بعدی بگفتگوهای گسترده ومستمری ضرورت است ) خلاصه اینکه احمد شاه مسعود شهید در تمام دوره حیات وزندگی خود خود را وقف افغانستان کرده بود واز عنفوان جوانی تا دم شهادتش دمی آرام وآسوده نیاسائید بلکه همیشه برای نجات مردم وکشورش سعی وتلاش زیادی انجام داد تا اینکه خداوندج افغانستان را از هیولای کمونیزم ازاد گردانید که نقش احمد شاه مسعود در آزادی کشورش از هیولای کمونیزم برازنده است وبازدر مقابله با افراطگرائی وتروریزم کمر همت بست وتا اخرین روز حیات از مبارزه دست بر نداشت تااینکه در این راه شهید شد که از خداوند بزرگ ج میخواهیم تا روح اورا در اعلی علیین جای دهد و جنت الفردوس را در آخرت ماوای اوگرداند واو را باانبیاء وصالحین حشر نماید.

روحش شاد ویادش همیشه گرامی باد.                          

با عرض ارادت: سید محمد خیر خواه